۱- مقدمه

 پوپولیسم: مفهوم و تعاریف

انتخابات سال ۲۰۱۴ در اروپا شاهد ظهور احزابی بود که با برچسب «پوپولیست» در تمام اتحادیه اروپا شناخته شدند. برتری احزاب پوپولیستی در دانمارک (حزب مردم دانمارک)، در اسلوونی (حزب دموکراتیک اسلوونی)، جبهه ملی در فرانسه، امتیاز بالای «حزب استقلال بریتانیا» (UKIP)، جنبش پنج ستاره در ایتالیا به رهبری «بپ گریلو» و کرسی‌هایی که «حزب آزادی اتریش» به‌دست آورد همگی به منزله نقطه عطف‌هایی تلقی شده‌اند که درحال تغییر چهره پارلمان اروپا بوده و در سطوحی، هژمونی نیروهای سیاسی بزرگ و مستقر اروپایی معروف به «چهار بزرگ» را به چالش کشیده‌اند؛ نیروهایی که هدایت مجمع استراسبورگ را بر عهده دارند (این احزاب عبارتند از: «ائتلاف لیبرال‌ها و دموکرات‌ها برای اروپا» یا (ALDE)، «حزب مردم اروپا» یا (EPP)، «سوسیال‌ها و دموکرات‌ها» یا (S&D) و «ائتلاف آزاد سبزها/ اروپایی‌ها.» در این متن، عملکرد ضعیف «حزب آزادی» در هلند تنها استثنا در روند قابل مشاهده زندگی سیاسی در اتحادیه اروپا به‌نظر می‌رسد. «پوپولیسم» به مساله‌ای مهم در بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپایی تبدیل شده است. یک «روح» درحال شکار اروپا است؛ روحی به نام «پوپولیسم.»

شناسایی بسیاری از خصلت‌ها و ویژگی‌های مشترک این پوپولیسم معاصر دشوار است. آیا «مارین لوپن» و «بپ گریلو» به راستی زیر یک بیرق سیاسی واحد متحد شده‌اند؟ آیا معقول است که «گرت ویلدرز» را با محافظه کار کاتولیک «تیمو سوینی» (Timo Soini) و حزب نئو نازی «نیکولاس میکالولیاکوس» مقایسه کنیم یا جنبش پنج ستاره را با حزب ضدمهاجرت مردم دانمارک ارتباط دهیم؟ حتی اگر بر سازمان‌هایی تمرکز کنیم که به‌طور سنتی «راست رادیکال» (radical right) یا «راست افراطی» (far right) نامیده می‌شوند، دشواری‌های برقراری ائتلاف و تشکیل یک گروه پارلمانی برای کسب نفوذ نشان می‌دهد که پیوندهایشان روشن نیست: شباهت در ایده موجب طرح مفهوم چترمانندی مانند «پوپولیسم» شده تا تمام آنها زیر چتر واحدی قرار گیرند. برای مثال، «جبهه ملی» و «لگا نورد» [Lega Nord: یک حزب سیاسی منطقه‌گرا در ایتالیاست به معنای «اتحادیه شمال برای استقلال پادانیا»] از سوی UKIP نفی و رد می‌شوند؛ جبهه ملی هم «سحر طلایی» [Golden Dawn: یک حزب سیاسی راست افراطی اولترا ملی‌گرا در یونان است که رهبر آن «نیکولاس میکالولیاکوس» است] را نفی می‌کند؛ جنبش پنج ستاره تهدید فاشیستی نمایندگی شده از سوی احزاب راست افراطی مانند جبهه ملی یا «جوبیک» [Jobbik: یا «جنبش برای مجارستان بهتر» یک حزب سیاسی مجارستانی با ریشه‌های رادیکال و ملی گرایانه است] در مجارستان را نفی می‌کند. هدف این مجموعه به‌دست دادن درکی اساسی از روندها و گرایشات اروپای اخیر و بررسی پدیده پیچیده‌ای است که در مفهوم پوپولیسم پیچیده شده است. این مجموعه به‌طور اخص بر پوپولیسم راست افراطی متمرکز است. این مجموعه می‌خواهد نشان دهد که چگونه می‌توانیم «پوپولیسم» را به یک مفهوم ملموس بدل سازیم. این مفهوم چه چیزی را احتمالا می‌خواهد بیان کند: یک سیستم ارزشی، یک ایدئولوژی، یک سبک و سیاق سیاسی یا یک روش استفاده از روایت‌ها؟ پوپولیسم واقعا در چارچوب دسته بندی‌های کلاسیک احزاب سیاسی که قابلیت فهم (intelligibility) را به چالش می‌کشند نمی گنجد. برای احتراز از وسوسه‌ استفاده از آن - بسته به متن- به‌عنوان مترادفی برای «ملی‌گرایی»، «نژادگرایی» (racism)، «بدبینی به اروپا» (euroscepticism) یا حتی گاهی «ضد نهاد مستقر» (anti-establishment)، ابتدا باید خود این مفهوم را با هدف تحلیل ساختاری آن و رفتن به جلو مورد سوال قرار دهیم.

در شناسایی و بررسی ادبیات پوپولیسم، ما با همان دشواری مواجهیم. انواع مختلف احزاب و جنبش‌های سیاسی که با برچسب «پوپولیست» شناخته می‌شوند موجب شده برخی محققان آن پدیده را «آفتاب‌پرست» [Chameleon: یک نوع مارمولک کوچک دم دراز و درخت پیما که می‌تواند رنگ بدن خود را تغییر داده و با محیط منطبق سازد. همچنین به آدم دمدمی و متلون المزاج هم گفته می‌شود] بنامند. برای مثال، «کارلین پریستر» (Karin Priester) عنوان «نزدیک شدن به آفتاب‌پرست» (approaching a chameleon) را برای تیتر کتاب خود در سال ۲۰۱۲ انتخاب کرد که در آن وی به «پاول تاگارت» (Paul Taggart) ارجاع داد که از «ویژگی آفتاب‌پرست‌گونه» (chameleon-like quality) و «قلب خالی» (empty heart) پوپولیسم سخن می‌گوید.

دشواری با تاکید نویسندگانی مانند «مارگارت کانووان» (Margaret Canovan) یا «پی یر آندره توگی یف» (Pierre-André Taguieff) افزایش می‌یابد که کار میدانی دربردارنده تعریف است تا مبانی تئوریک. یک رویکرد مبتنی بر تجربه به‌دنبال فائق آمدن بر سیالیت تعاریف است آن هم با به‌دست دادن بسیاری از متون اکتشافی قوم نگارانه در مورد تشکیلات پوپولیستی در تمام اروپا، حتی اگر این متون هیچ ارجاعی به تئوری نداشته باشند. این مجموعه یک مطالعه تجربی است که استفاده و کاربرد انعطاف‌پذیر معنای «پوپولیسم» در ۸ کشور مختلف در اروپا (اتریش، بلغارستان، دانمارک، فرانسه، یونان، ایتالیا، اسلوونی و بریتانیا) را با مسیرهای تاریخی متفاوت و نظام‌های حزبی سیاسی متفاوت کاوش می‌کند که هر یک قواعد، زبان و بازی‌های سیاسی خاص خود را دارد.

پوپولیسم: یک مفهوم مشکل‌ساز

عبارت «پوپولیسم» به روش متداولی برای توصیف جنبش‌های بسیار متفاوت و متنوع در سیاست هم در اروپا و هم خارج از قاره اروپا تبدیل شده است. از دهه ۸۰، این عبارت برای برانگیختن یا ایجاد دگرگونی در ایدئولوژی و اقدامات سیاسی با لفاظی، سبک یا «روایت‌ها» مورد استفاده قرار گرفته تا مخاطبان انتخاباتی را تسخیر کند. در اروپا، موفقیت اخیر این مفهوم به ظهور انواع جدیدی از جنبش‌های راست افراطی در دهه ۸۰ و ظهور رهبرانی مانند «ژان ماری لوپن»، «یورگ‌هایدر» (Jörg Haider) یا «اومبرتو بوسی» (Umberto Bossi) پیوند خورده است. در دهه ۹۰، برای توصیف ظهور رهبران آمریکای لاتین که مدعی مخالفت با نولیبرالیسم بودند مانند هوگو چاوز در ونزوئلا و ایوو مورالس در بولیوی مورد استفاده قرار گرفت.