قربانی محیط کسب و کار

علی‌اکبر صابری
قائم‌مقام سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران

به یاد دارم زمانی که دانش‌آموز سال‌های اول دبیرستان بودم، شرکت ارج در روزنامه و رادیو تبلیغ می‌کرد از کرانه‌های خزر تا سواحل خلیج فارس ارج را می‌شناسند و به آن اطمینان دارند. اکنون هم نام ارج از کرانه‌های خزر تا سواحل خلیج فارس و حتی فراتر از مرزها در رسانه‌ها مطرح است اما به‌عنوان شرکتی که تعطیل شده است و عده‌ای ظاهرا می‌خواهند مانع تعطیل شدن آن شوند! شرکت ارج سال‌هاست که از گردونه رقابت خارج شده است و اگر قرار ‌بود کسی برای جلوگیری از تعطیلی آن کاری کند باید سال‌ها پیش اقدام می‌کرد اکنون خیلی دیر شده است. هنگام تعطیل شدن یک واحد تولیدی قدیمی و نام آشنا مانند شرکت ارج مردم به ویژه دست‌اندرکاران باید بیاموزند که واحدهای تولیدی زنده چگونه به زندگی بهتر دست یابند نه اینکه چگونه جلو مردنشان را بگیرند. هنگامی که سخن از زندگی یک واحد تولیدی می‌گوییم بهتر است به معنی و مفهوم زندگی بالنده یک واحد تولیدی بیندیشیم. آیا تنها ساختمان، سازمان، ماشین‌آلات، کارکنان و حتی تخلیه و بارگیری بر حجم مواد اولیه و محصولات را می‌توان علائم قطعی حیات و ماندگاری یک واحد تولید دانست؟ قطعا چنین نیست زیرا هر واحد کسب و کار اعم از تولیدی و خدماتی با هدفی ویژه ایجاد شده است و اگر دارایی‌های مادی و معنوی و فعالیت‌ها و ارتباطات آن واحد نتواند اهداف مورد نظر را تامین کند، وجود آن واحد فاقد ارزش است و عدم آن به ز وجود خواهد بود.

در این تردیدی نیست که هدف نهایی یک واحد تولیدی ایجاد ارزش اقتصادی است. به این معنی که یک واحد تولیدی ایجاد می‌شود تا منابعی اعم از مادی، معنوی و انسانی را به‌کار گیرد و در جریان فرایند‌های خود بر آن منابع، ارزش اقتصادی بیفزاید، بنابراین زندگی واحدهای تولیدی را ارزش‌آفرینی آنها رقم ‌می‌زند نه بزرگی و کوچکی یا دارایی و بدهی آنها. هر واحد تولیدی که بتواند ارزش‌آفرینی کند خواهد ماند و هر چه بهتر و بیشتر ارزش آفرینی کند بزرگ‌تر و خوشنام‌تر خواهد شد. ارزش اقتصادی جان‌مایه اشتغال، رفاه، بهروزی و پیشرفت جامعه است و کسانی که در کار ارزش آفرینی نقش دارند، مورد اقبال و حمایت جامعه قرار می‌گیرند و فرصت رشد و بالندگی می‌یابند. با این مقدمه نگاهی به گذشته شرکت ارج که اکنون تعطیل‌شدنش دستاویز بعضی فرصت طلبان عوام فریب شده است می‌تواند راهگشای دستیابی به رویکردهای مناسب‌تری به حل مسائل بنگاه‌های تولیدی باشد. شرکت ارج حدود 80 سال پیش توسط کارآفرین توانمندی به نام خلیل ارجمند تاسیس شد. در دوران کودکی من، میز و صندلی و لوازم اداری فلزی تولید می‌کرد که با استقبال شرکت‌ها و بنگاه‌های کوچک روبه‌رو شده بود زیرا واحدهای کوچک می‌توانستند دفترهای کار خود را با وسائل اداری فلزی رنگارنگی که ارج به قیمت مناسب به آنها می‌فروخت بهسازی کنند.

از قهوه‌خانه‌ها و رستوران‌ها گرفته تا بنگاه‌های معاملات ملکی همه از وسایل ارج استفاده می‌کردند. فرزندان خلیل ارجمند پیش از آنکه به‌سر آمدن عمر لوازم اداری فلزی، شرکت ارج را به زیان و تعطیلی بکشاند به تولید لوازم خانگی مانند آبگرمکن نفتی، یخچال و کولر آبی که بخش عمده‌ای از طبقه متوسط در حال رشد آن زمان به آنها نیاز مبرم داشت، روی آوردند و تحت همان نام ارج آنها را به بازار عرضه کردند و شرکت در حال سقوط‌شان را جان تازه بخشیدند. انقلاب با رویکردی واکنشی و چپ‌گرایانه که آن روزها در میان روشنفکران و کنشگران سیاسی رواج کامل داشت، ارج را مانند صدها شرکت دیگر به مدیریت دولتی سپرد. هشت سال جنگ تحمیلی اجازه نداد که مدیریت دولتی تازه پا گرفته در صنایع ملی کاری در راستای بازسازی و نوسازی صنایعی چون ارج انجام دهد ودر نهایت سعی مدیران دولتی در آن زمان این بود که وضع موجود را حفظ کنند و به مدد رانتی که از دریافت ارز دولتی به دست می‌آورند امور شرکت را تمشیت کنند. همزمان با پایان جنگ تحمیلی از درون ناکارآمدی و نهادینه و ذاتی مدیریت دولتی، پدیده بنگاه‌های شبه‌دولتی یا خصولتی سربرآورد و آشفتگی و عدم پاسخگویی جدیدی در مدیریت بنگاه‌های زیادی در کشور ایجاد کرد که اکنون هم به‌گونه‌ای خطرناک کسب و کارهای کشور به ویژه بنگاه‌های تولیدی را تهدید می‌کند.

بنگاه‌های تولیدی مانند ارج که نیاز به بازاری قابل پیش‌بینی، سهامدارانی مسوول و آینده‌نگر و مدیرانی توانمند و کارآفرین داشتند تا بتوانند برای بازسازی و نوسازی خود سرمایه‌گذاری کنند و ارزش‌آفرینی و مفید بودن خود را به جامعه به ویژه به مشتریان اثبات نمایند از داشتن تمامی این عناصر ضروری بی‌بهره مانده بود. گذشت زمان نه‌تنها ساختمان و ماشین‌آلات را فرسوده کرد بلکه از آن مهم‌تر مهارت و انگیزه نیروی انسانی بنگاه را نابودنمود. اعتبار و اعتماد که بزرگ‌ترین و کارآمدترین سرمایه یک بنگاه اقتصادی است فروپاشیده شد، ولی همچنان نام ارج با همان نمای پیشین بر در و دیوار دیده می‌شد. آنان که سنگ دفاع از برند ارج را به سینه می‌زنند اگر سوء‌نیت نداشته باشند قطعا‌در گذشته زندگی می‌کنند و در پشت نام ارج خاطرات خوش گذشته را مشاهده می‌کنند و به همین دلیل از تعطیلی آن اظهار تاسف و ناخشنودی می‌کنند. در حالی‌که سال‌هاست در پشت این نام، آشفتگی و نابسامانی و ناکارآمدی و فساد و بی‌اعتباری لانه کرده است. باید به جای تلاش برای زنده نگهداشتن چنین برندی برای آن مجلس ترحیم مناسبی برپا شود و در آن مجلس از ذکر مصیبت تلخ درس‌های ارزشمند برای بنگاه‌های زنده آموخته شود.

بنگاه‌هایی مانند ارج قربانی تغییرات محیط کسب و کار خود شده‌اند زیرا مدیریت مناسبی برای ایجاد تغییر متناسب با تغییر محیط کسب و کار خود نداشته‌اند. قوانین متعددی مانند قانون کار، تامین اجتماعی، مالیات و مقررات بانکی دست و پای مدیرانی را که حتی دانش و عزم ایجاد تغییر را داشته‌اند بسته بود. روابط خارجی طی چهار دهه گذشته پرتنش و غیراقتصادی بوده است. کارگزاران دولتی که نقش سهامداری را برعهده داشته‌اند از ایفای نقش مسوولانه سهامداری فرومانده‌اند زیرا یا دانش کافی نداشته‌اند یا چشم‌اندازی برای درگیری در مبارزه‌ای دشوار با عوامل نامساعد محیط کسب و کار پیش رویشان نبوده است. مدیریت و فناوری در تمام رشته‌ها و حرف از جمله لوازم خانگی تغییرات بنیادی کرده‌اند. رسانه‌های دیجیتال و فناوری ارتباطات خواسته‌ها و نیازهای مشتریان را دگرگون کرده است. در چنین شرایطی چرا باید شرکت ارج که محصولات 50 سال پیش را با کیفیتی نازل‌تر از 50 سال پیش و باهزینه‌ای ده‌ها برابر 50 سال پیش تولید می‌کرد موفق شود. در شرکت ارج و شرکت‌های مشابه تنها عاملی که همراه زمان تغییر کرده است هزینه‌هاست. هزینه‌ها هر روز از درآمدها فاصله گرفته است و جای نوآوری و تحول در فرآیندها و محصولات برای جبران افزایش هزینه‌ها خالی مانده است و بنگاهی که ماموریت آن انباشت ثروت بوده است با انباشت زیان روزگار گذرانده است.

چرا چنین بنگاهی باید به حیات زیانبار خود ادامه دهد؟ اگرچه نباید از مرگ یک بنگاه در حال مرگ جلوگیری کرد ولی از مرگ که بهترین پندآموز آست باید این هشدار را دریافت کرد که محیط کار مسموم و ناسالم است و اگر می‌خواهیم شاهد مرگ‌های پرشماری در آینده نباشیم باید برای سالم‌‌سازی محیط کار چاره‌ای جدی بیندیشیم و زمینه‌ای فراهم آوریم که کسب و کارهای ما با انگیزه و امنیت و امید کافی به آینده روشن خود را در فرآیندی مداوم بازسازی و بهسازی کنند. رشد شتابان تغییر به هیچ بنگاهی اجازه نمی‌دهد که درجا بزند. هربنگاهی که انعطاف و آمادگی و توان تغییر را نداشته باشد خیلی زود از میدان رقابت خارج می‌شود، چه بزرگ باشد و چه کوچک، چه قدیمی باشد و چه جدید. بنابراین پیشنهاد می‌کنم دولت و دیگر دست‌اندرکاران دلسوز به جای کمک‌های مالی به شرکت‌های درمانده و گرفتار موانع بیشماری را که خود در راه رشد و شکوفایی کسب و کار‌ها نهاده‌اند بردارند یا تعدادشان را کم کنند. تجربه نشان داده است که کمک‌های مالی ناکافی و ناکارآمد است و اثر تسکینی کوتاه مدت دارد. در حالی‌که رفع موانع آثار فوری و ماندگاری بلند مدت دارد. به واحدهای تولیدی باید کمک شود که خود را با تغییرات بازار همسو کنند و اگر به هر دلیل نمی‌توانند خود را تغییر دهند باید از آنها حمایت شود تا آسان و شرافتمندانه ورشکست شوند نه اینکه نابود شوند. ورشکستگی درست یعنی جابه‌جایی سهامداران و مدیران و تغییر کسب و کار زیان ده ناکارآمد به کسب و کاری اقتصادی و سودساز.