نقش «روایت» در کیمیاگری اقتصاد
داستانی را نقل میکنند که مقرون به صحت است و آن این است که در اوایل ماه مارس سال ۲۰۰۱، بلنت اجویت با کمال درویش که در آن زمان در آمریکا بود و معاونت بانک جهانی را در اختیار داشت، تماس میگیرد و از او دعوت میکند تا اقتصاد بیثبات و ناپایدار ترکیه را سامان بخشد؛ اقتصادی که نرخ تورمهای دورقمیاش در دهه ۱۹۹۰ که برخی اوقات به سهرقمی نزدیک میشد ذهن همه را به خود مشغول کرده و راحتی و آرامش مردم را هم گرفته بود. او فورا درخواست بلنت اجویت را قبول میکند و روز بعد از بانک جهانی که به مدت ۲۲ سال در آنجا کار کرده بود استعفا میدهد و عازم ترکیه میشود و پست وزارت امور اقتصادی را بر عهده میگیرد. او اختیارات زیادی را گرفت و مهمترین آنها این بود که در تصمیمگیری استقلال داشته باشد اما هماهنگ هم باشد. کمال درویش شروع به اصلاحات اقتصادی کرد و یک برنامه سفتوسخت اقتصادی اجتماعی را در کشور ریخت.
اولین اقدام او اصلاح نظام بانکی کشور بود و بانکهای دولتی را که استفادههای سیاسی از آنها میشد تحت حمایت قرار داد. همچنین استقلال بانک مرکزی را تقویت کرد و اصلاحات عمیقی را در بخشهای کشاورزی، انرژی و بودجهریزی ایجاد کرد. این اصلاحات و نیز اشتهاری که در سطح بینالملل داشت و همچنین ارتباطهای قوی و سطح بالایی که در آمریکا و اروپا پیدا کرده بود، به او کمک کرد که ۲۰میلیارد دلار وام از صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی دریافت کند. سال بعد - ۲۰۰۲ - ترکیه شاهد رشد سریع اقتصادی بود و نرخ تورم از میانگین ۷۰درصد در دهه ۱۹۹۰ به ۱۲درصد در سال ۲۰۰۳ رسید و در سال ۲۰۰۴ هم تکرقمی شد. همچنین نرخ بهره بانکی هم کاهش یافت و ارزش لیره ترکیه هم تقویت شد. زمانی که نرخ تورم کاهش یافت، او دیگر در مسند وزارت نبود بلکه عضو پارلمان شده بود که سال بعد از پارلمان هم بیرون آمد و دوباره عازم آمریکا شد که در برنامه توسعه ملل، موسسه بروکینگ و... مسوولیتهای مختلفی از ریاست گرفته تا قائممقامی بر عهده گرفته بود.
بسیاری از کارشناسان از کمال درویش سوال کرده بودند که چگونه او توانست در مدت کوتاهی - دو سال - نرخ تورم را از میانگین ۷۰درصد طی دهه ۱۹۹۰ به ۱۲درصد در سال ۲۰۰۳ برساند و سپس تکرقمی بشود؟ شاید جالب باشد، جدا از ابزارهای سیاستی پولی و مالی که او اتخاذ کرد یک ابزار مهم دیگر هم به کار گرفت. کمال درویش در سال ۲۰۱۳ از این ابزار خود رونمایی کرد. این ابزار چیزی نبود جز در اختیار گرفتن «روایتها»! کمال درویش در این باره در سال ۲۰۱۳ نوشته بود: «بیش از یک دهه پیش زمانی که مسوولیت سیاستگذاری در ترکیه را قبول کردم، بهترین توصیهای که گرفتم این بود که برای حمایت از برنامههای اقتصادی که میخواهید موفق شود، زمان زیادی را برای توسعه و ارتباطات روایتها صرف کن و مراقب (روایتها) باش.»
به نوشته درویش، «هر چقدر سیاستهای اقتصادی در معرض بحثهای عمومی باشد - یعنی هر چقدر دموکراسی بیشتر باشد - نوع روایتهای سیاستگذاری هم بسیار مهم میشود.» متاسفانه سیاستگذاران اقتصادی ما از این مهم، یعنی روایتها، غافل بودهاند و شاید هم هستند. آنها در این مدت فقط و فقط به دنبال این بودند که سیاستها را اصلاح کنند اما نمیدانستند و شاید هم هنوز ندانند که روایتها، همان پچپچهایی که میان مردم در کوچه و خیابانها ردوبدل میشود، عامل مهمی در منحرف کردن سیاستهاست. برای مثال چرا مردم بهرغم همه توصیههایی که مسوولان در مورد نگه نداشتن ارز و طلا و... میکنند و تنبیهاتی را هم بیان میکنند، باز مردم کار خودشان را میکنند و تمامی رشتههایی که مسوولان در این خصوص میبافند، پنبه میشود؟
۲۲ سال پیش، وقتی کمال درویش سکان سیاستگذاری اقتصادی ترکیه را در دست گرفت، بهرغم تجربیات زیادی که در علم اقتصاد داشت و سیاستگذاریهای بانک جهانی را تدوین میکرد، پند خردمندانه یکی از دوستانش را که نمیدانیم سیاستمدار بود یا اقتصاددان، درباره روایتها، مهمترین توصیه کاریاش میداند. بهتر است درباره «روایت»ها نکاتی را بیان کنیم. واقعیت آن است که نگهداری روایتها و هدایت آنها میتواند از مهمترین سیاستهای یک سیاستگذار باشد.
رابرت شیلر، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل در سال ۲۰۱۹ کتابی نوشت با عنوان «اقتصاد روایی». به اعتقاد شیلر، قدرت و شدت تاثیری که روایتها میتوانند بر تثبیت یا انحراف رویدادهای اقتصادی بگذارند، بیش از سایر عوامل است. بنا بر نظر شیلر: «روایتها، اصلیترین بردار در تغییرات سریع فرهنگ، روحیه و رفتارهای اقتصادی است.» او می نویسد: «یک روایت اقتصادی در اصل مانند یک داستانی است که دهان به دهان میگردد و این پتانسیل را دارد تا تصمیمات اقتصادی مردم را مانند تصمیم برای استخدام یک کارگر یا منتظر ماندن برای یک زمان بهتر برای انجام کاری، تغییر دهد.» بر همین اساس در سال ۲۰۱۳ و زمانی که اتحادیه اروپا با یک بحران پولی مثل بحران پولی یونان مواجه بود، کمال درویش در مقاله خود بیش از هر چیز بر «روایت» تاکید کرد و معتقد بود: «یک روایت موفق نه میتواند پیچیده باشد و نه ساده. روایت موفق باید تصویرها را در نظر بگیرد و هیجان عمومی را مخاطب قرار دهد و امید واقعی را به وجود آورد. (چون) اغلب رایدهندگان پوپولیسم بیارزش را متوجه میشوند.»
توجه درویش به سیاستگذاران اقتصادی بیش از هر چیز متوجه روسای کل بانک مرکزی بود. او واژه تکاندهندهای که از کتاب روزنامهنگار آمریکایی به نام «نیل ایروین» قرض گرفته برای سیاستهای پولی بانک مرکزی به کار میگیرد؛ «کیمیاگری بانک مرکزی». زیرا آنها هستند که با سیاستگذاری پولی خود، نرخ تورم و ارزش پول ملی را دچار نوسان میسازند؛ اما تنها نمیتوانند این مهم را انجام دهند مگر آنکه رهبران سیاسی هم پشتیبان آنها باشند. تاکید کمال درویش بر این است که «درحالیکه رئیسان بانک مرکزی برای بازارهای مالی روایتهایی را فراهم میکنند، این رهبران سیاسی هستند که باید پیامهای کلی اقتصادی اجتماعی را که سرمایهگذاری واقعی درازمدت را تشویق میکنند و امید برای آینده را تقویت میکنند، فراهم سازند.» اما روایت و مقبولیت آن بر یک چیز استوار است: مشروعیت راوی! از اینروست که شیلر در کتاب خود بر روایت راویها که او آنها را سلبریتیهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مینامد تاکید زیادی میکند. بدون شک، کمال درویش راوی مشروعی بود که ترکها او را قبول داشتند و سیاستهایش را میپذیرفتند، به همین خاطر «معمار اقتصاد نوین ترکیه» شد.
*خبرنگار روزنامه دنیای اقتصاد