اصفهان، برادران لیلا و انباشت فرهنگی (Cultural accumulation)
در این نگاشته، دکتر رنانی عزیز با دریغ و افسوس فراوان مینویسد: اصفهان چهار قرن است تا زانو در گِلِ سنت فرورفته و گامازگام برنداشته است و سپس نتایج ریاست جمهوری چهاردهم را در اصفهان شاهدی بر این مدعا میگیرد.
فارغ از درستی یا نادرستی این گزاره و ربط آن به انتخابات ، حقیقت آن است که آنچه دکتر رنانی از آن به ستوه آمده و شکوه میکند در متون جامعهشناسی چیزی نیست جز انباشت فرهنگی (Cultural accumulation)
باید گفت فرهنگ باگذشت زمان از طریق انتقال فرهنگی؛ فنون، طرحها، فرآوردهها و مهارتهای جدیدی را در خود میاندوزد و بسیاری از ویژگیهایی را که دیگر به دردش نمیخورد کنار مینهد. بدین ترتیب، پیوسته چیزهای جدیدی به فرهنگ افزودهشده و این افزودهها سالبهسال جزو مجموعه فرهنگ درمیآید. انباشت فرهنگی، زمانی روی میدهد که طی یک دوره معین چیزهای افزودهشده به فرهنگ بیش از چیزهایی باشد که طرد میگردند.
حتی در حالتی که در یک حوزه فرهنگی علاوه بر فرهنگ موجود جنبههایی از فرهنگ سایر جوامع نیز افزوده شود، بدون آنکه جنبههایی از فرهنگ موجود حذف شود، انباشت فرهنگی صورت گرفته است. عناصر جدید از طریق ابداع، اکتشاف و یا اقتباس بر عناصر موجود افزوده میشود.
حقیقت آن است که اصفهان دیری است دچار انباشت فرهنگی است هم عناصری را از دوره دیلمیان، هم عناصری را از دوره سلجوقیان، هم عناصری را از دوره صفویان، هم عناصری را از دوره قاجار، هم عناصری را از دوره پهلوی و هم عناصری را از دوران جدید جذب کرده بیآنکه هیچ عنصری را طرد کند و سرگشتگی و بحران هویت این روزهای آن به همین خاطر است، وقتیکه اصفهان امروز تکلیف خود را نمیداند که آیا میخواهد اصفهان صفوی باشد یا اصفهان سلجوقی باشد یا اصفهان پهلوی و یا اصفهان مدرن امروز...
کافی است بدانید که امروز مهمترین پاتوق آن چهار هزار عضو گروه لش و هیپهاپ در اصفهان، چهارباغ عباسی و میدان نقشجهان است و عملا تاریخیترین بافتهای اصفهان درگیر حاشیهنشینی فرهنگی و مامن افرادی شده که جذب بافت فرهنگی شهر نشدهاند و این مرهون انباشتگی فرهنگی است، وقتیکه فرهنگ اصفهانی قادر به طرد هیچیک از عناصر فرهنگی نیست.
این درجا زدن نیز ویژگی انباشت فرهنگی است. طرفه آنکه انباشت فرهنگی در اثر جذب عناصرِ فرهنگیِ پرشمار و طردِ کم شمار عناصرِ فرهنگیِ، فرهنگ را متورم کرده و با توجه به ایجاد ناهمگونی، تعارضات فرهنگی را بیشتر نموده و کنشهای فرهنگی را دچار انجماد و انفعال و درنهایت رخوت و سکون میکند و همین باعث میشود در میان اینهمه پل تاریخی و ظرفیتهای فراوان برای احساس تعلق کالبدی و اجتماعی، ناگهان پلی به نام چمران در اصفهان آوردگاه خودکشی گردد.
آنچه دکتر رنانی عزیز از اصفهان میگوید و مینویسد و نامش را ماندنِ پایِ اصفهان در گِلِ سنت مینامد، دقیقا به خاطر همین انباشت فرهنگی است.
نگاهی بر سه دههای شدن برخی پروژههای توسعهای در اصفهان از تاسیس تا احداث، پروژههایی نظیر پروژه مترو، ورزشگاه نقشجهان و نیز مرور سرنوشت پروژه بهشت آباد و یا احیای زایندهرود و فرازوفرود اجرای مصوبه ۹ مادهای شورای عالی آب، تعارضات و درنهایت سکون ناشی از انباشت فرهنگی را بیشتر به ما مینمایاند.
" اصفهان " در تمام این سالها کسی شبیه اسماعیل جوراب لو یعنی پدر خانواده در فیلم "برداران لیلا" بوده ، رسم و رسوم و مناسبات پیچیده خانواده بزرگ جوراب لو خود حکایتگر انباشت فرهنگی است و همین انباشت فرهنگی بلای جان خانواده اسماعیل جوراب لو میشود.جایی که اسماعیل به خاطر رسم پرستی افراطی و سودای بزرگ خاندان شدن، فرزندان و مشکلاتشان را نادیده میگیرد و خانواده را وارد یک نزاع اقتصادی میکند، خانواده جوراب لو عملا به خاطر انباشت فرهنگی زمینگیر میشود، به خاطر توهمات پدر خانواده که سرِ بزرگیاش، هشتاد سال است درد میکند.
جالب آنجاست که "ه.سی. مور" انواع انباشت فرهنگی را اینگونه برمیشمارد : وقتی توسعه الگوهای فرهنگی پیچیدهتر از شکلهای سادهتر پیشین باشد که "مور" این نوع را «انباشت فرهنگی پیشرونده» مینامد.
وقتیکه شاهد ارائه عناصر تازه یا شقوق فرهنگی هستیم که پیچیدگی آنها در حد پیچیدگی عناصر و راهحلهای پیشین است. "مور" این نوع انباشت را «انباشت فرهنگی پیوندی» مینامد. وقتی تغییری فزاینده درنهایت موجب جایگزینی عنصر یا صفت فرهنگی جدید بهجای عناصر پیشین میشود. "مور" آن را «انباشت جانشینی» مینامد.
و به نظر میرسد در اصفهان با " انباشت فرهنگی پیشرونده " مواجهیم و عناصر افزونشده بر فرهنگ، پیچیدگیهای بیشتری نسبت به الگوهای فرهنگی پیشین دارند و همین تعارضات فرهنگی را افزونتر کرده است. در چنین شرایطی است که" روستای نصف جهان " دکتر رنانی عزیز موضوعیت پیدا میکند، روستایی که در آن انباشت فرهنگی، انسداد ایجاد کرده و شیره جان روستا را کشیده و آن را پای در گِل به حال خود رها کرده است.