هرم وارونه و وارونگی هرمی
مثلا اینجانب در بحثهای مفصل با همکاران و دوستانِ صاحبِ فضل هیچوقت متوجه علاقه و اشتیاقِ سردبیران و مدیرانِ مسوول به هرمِ وارونه نشدیم. آخر اگر هرم است، چرا وارونه. در این الگو قرار است تا نویسنده اطلاعات مهم را در ابتدا بیاورد و هرچه به پایان مطلب نزدیک میشویم، اطلاعات کم ارزشتر باشد. حال آنکه ممکن است کسی خبر را از آخر به اول بخواند، یا اصلا روزنامه را وارونه در دست گرفته باشد. و حتما دوستانِ اهلِ خبر بر این سخن صحه میگذارند که بارها دیده شده، متنی وارونه خوانده شده، نشده؟
اگر قبول داشته باشیم که حرکت بشر در اصلاحِ وضعِ موجود موضعی همیشگی بوده است، پس این دور از انتظار نبود که اهلِ مطبوعات در گذاری آرام از هرم وارون به سمت نرم خبر حرکت کنند. این سبک که مخاطب را به نزدیکی بیشتر با موضوع فرا میخوانَد و خشکیِ تحمل ناپذیرِ خبر را با ابزارِ زبان تلطیف میکند راهی نو برایِ آشتی مخاطب و مطبوعات نوید میداد. البته هنوز بودند سردبیران و مدیران و بالاسریهایی که در کنجِ دفترهایِ به قولِ استاد کاووسی، عنقریب به گل نشسته، هنوز در فکر الگویِ هرمِ وارون میگفتند، حالا که خیلی اصرار دارید، حداقل هرمِ نرم بنوسید.
کش و قوسِ قلمِ خبرنگاران بینِ نرم خبر و هرم وارون و لوزی و این قسم اشکالِ هندسی ادامه داشت تا بالاخره خبرنگاران هم سر و کارشان افتاد با الماس. روزی آمد که گفتند، انتشارِ خبر چنان سرعت گرفته که هرم و نرم و سخت سرش نمیشود. خبر باید سریع و فشرده بر بستری بر خط به طبع مخاطب برسد. این شد آغازِ سبکی/ الگویی به نام الماس. حالا اگر یکی شبیه من هم، بگوید آخر پدر و مادرتان خوب، الماس کِی سریع ساخته میشود؟ کسی گوشش بدهکار نیست و فقط میگویند سریع و فشرده بر بستری برخط. همین و تمام.
در اینجا لازم به ذکر است اگر مدیرانِ مسوول و صاحبان امتیاز دو تکه الماسِ کوچک برای دکمه سرآستین آن کُتِ برند هم میخریدند سبک الماس در جهان یکهتاز بود. شاید...
اما در این قسمت از یادداشت لابُدم از یک قیاس!
خبرنگار بخصوص خبرنگار اقتصادی که هر روز با اعداد و ارقام نجومی سر و کار دارد، با شنیدن سبکِ الماس تا حدی دچار تشنج، افت فشار و تپش قلب میشود ازینرو پیشنهاد میشود این دوستان برای بهرهوری بالاتر همواره هرم غذایی را در نظر بگیرند و بر اساس آن سلامت خودشان را حفظ کنند. البته سرعت، که در الگویِ الماس مد نظر است خبرنگار را به سمت غذاهایِ سریع سوق میدهد پس لاجرم خبرنگار هم هرم غذایی را وارونه میخواند و با توجه به شیبِ تند و تیزِ هرم، در همان راسِ وارونه باقی میماند. در واقع شنیدن نام الماس شبیه آن داستانیست که طرف بویِ کباب را میفروخت و آن رند هم صدایِ سکهها را در عوض پرداخت کرد.
البته سبکها و الگوهای خبری به همین چند نمونه محدود نمیشود. مثلا سبک خبر نویسی گیلاس. بله گیلاس. در گیلاس قرار بر این است تا شروع هرم وارون باشد و در ادامه خبرنگار با استفاده از سبک خبر نویسی تاریخی و ترتیبی پایانِ خبر را به ابتدایِ لید یا شروعِ متن تشریحی خبر/ گزارش متصل کند. اتفاقی که در گیلاسِ این یادداشت هم به وضوح شاهدش بودیم. نویسنده اطلاعاتِ مهم از قبیلِ این که یادداشت مربوط میشود به روز خبرنگار و وجه تسمیه این روز را با مخاطب به اشتراک گذاشت و باقی که اطلاعاتی با ارزش خبری پایین تر، مثل وضع معیشت خبرنگار بود را در قالبی نرم به مخاطب ارائه داد و در پایان با اشاره به سبک نوشتاریِ خود یعنی گیلاس یاد آور میشود: خبرنگار که باشی، لابُدی از شنیدن و خواندن و سرآخر به کار بستنِ الگوهایِ نوشتاری در خبر. تو بخوان مجبورت میکنند به قلم زدن در قالبی که انگار ظغیر از آن غلط است. از آنجا که روزِ خبرنگار و وقایعِ تلخِ سال 1377 در افغانستان افتاد به چلهیِ تابستان بدیهیست جوهرِ این قلمهای ارزان پس بدهد، اندکی از خطِ الگوها بیرون تراوش کند. حال که، مدیران مسوول اگر دو تا قلمِ فاخر از آنها که قابلِ جیبِ کتهایِ بِرند، یا کیفهایِ زنانهیِ برند را میخریدند، در جعبهای زیبا تقدیم خبرنگارشان میکردند شاید جوهرها اینطور پس نمیداد و از خط قالب بیرون نمیزد. شاید...