خودشیفتگی چه تاثیری بر رابطه زناشویی میگذارد؟
بسیاری از ازدواجها به محض گفتن بله بر سر سفره عقد به طلاق منجر میگردند. رابطهای که تا قبل از آن عاشقانه و براساس دیدگاهها و منافع مشترک بود در فاصله کوتاهی پس از عقد به کابوس تبدیل میشود. این اتفاق دلایل زیادی دارد اما در این مقاله میخواهیم فقط بخش کوچکی از تاثیرات خودشیفتگی بر رابطه زناشویی را برای شما شرح دهیم:
خودشیفتگی باعث میشود ما همه چیز را برای خود و در خدمت خود بدانیم. این اختلال باعث میشود ما توقع داشته باشیم که کل هستی در برابر ما سجده کند. چرا باید سجده کند، معلوم نیست! خودشیفتگی باعث میشود توقع کنیم که همه ملاحظه ما را بکنند تا ما به همه کارهای خود برسیم و دیگران درمرحله آخر برنامه ما باشند.
بسیاری از ازدواجها به محض گفتن بله بر سر سفره عقد به طلاق منجر میگردند. رابطهای که تا قبل از آن عاشقانه و براساس دیدگاهها و منافع مشترک بود در فاصله کوتاهی پس از عقد به کابوس تبدیل میشود. این اتفاق دلایل زیادی دارد اما در این مقاله میخواهیم فقط بخش کوچکی از تاثیرات خودشیفتگی بر رابطه زناشویی را برای شما شرح دهیم:
خودشیفتگی باعث میشود ما همه چیز را برای خود و در خدمت خود بدانیم. این اختلال باعث میشود ما توقع داشته باشیم که کل هستی در برابر ما سجده کند. چرا باید سجده کند، معلوم نیست! خودشیفتگی باعث میشود توقع کنیم که همه ملاحظه ما را بکنند تا ما به همه کارهای خود برسیم و دیگران درمرحله آخر برنامه ما باشند. خودشیفتگی باعث میشود که «من» تنها اولویت زندگی ما باشد و دیگران در حاشیه آن قرار گیرند. فرد خودشیفته گمان میکند که هر چیزی ابتدا برای او است و او بر آن مالکیت دارد.چرا میگوییم «بسیاری از ازدواجهای امروزی به محض گفتن بله بر سر سفره عقد به طلاق منجر میشوند»؟ تا قبل از آن هم میتواند وجود داشته باشد، اما به نظر میرسد که پس از «بله»، به تدریج «من» گفتنهای افراد شروع میشود. کم کم شروع میکنند به گفتن «ماشین من، خانه من، ملک من، دارایی من، خانواده من، دوستان من، خود من، علاقه من، خواسته من، نیاز من، شغل من، وقت من، انرژی من، و من و من و من!» ممکن است این جملات بر زبان نیاید اما رفتار نیز میتواند گویای این مطلب باشد. «من» گفتن ما باعث آلودگی، سردی و جدایی در رابطه زناشویی میشود، در حالی که دو نفری که با یکدیگر ازدواج میکنند، با حفظ فردیت سالم، باید برای هم باشند نه این که برای خود اما زیر یک سقف.
یکی از چیزهایی که ازدواج ما را سالم نگه میدارد، دور ریختن خودشیفتگی و خود محوری قبل از ازدواج است. اینکه بیاموزیم ازدواج یعنی یکی شدن. ازدواج یعنی پیوند و وحدت داشتن. فلسفه ازدواج بر این است و قبل از ازدواج باید بدانیم که برای چه میخواهیم ازدواج کنیم؟ اگر قرار بر این باشد که افراد ازدواج کنند و همچنان خودشان برای خود مهم باشند پس چه نیازی به ازدواج است؟ قانونی در جهان هستی وجود دارد که طبق آن «به دلیل وجود تفاوتها، هیچ دو نفری نمیتوانند بدون اختلاف در کنار یکدیگر زندگی کنند.» بنابراین، طبیعی است که با نزدیکتر شدن ما به یکدیگر تفاوتهایمان بیشتر از قبل آشکار شوند، اما آیا هر نوع تفاوتی میتواند دلیلی برای ایجاد بحران یا جدایی شود؟ در بسیاری از موارد این خود افراد هستند که چالشهای طبیعی زندگی زناشویی را به یک بحران تبدیل میکنند. یکی از این چالشها خودشیفتگی افراد است. افراد زمانی که با یکدیگر ازدواج میکنند خودشیفتگی خود را نیز همراه با کوله بار وسایل خود به ازدواجشان میبرند و این خودشیفتگی آغاز بحثها و جنگها میشود.
ازدواجهای ما پر شده است از جملاتی مانند «علاقه من، نیاز من، وقت من، شغل من، تیپ من، شخصیت من، خانواده من، دارایی من و...» در حالی که اگر بیاموزیم برای همدیگر باشیم بسیاری از رنجشها و مسائل بهوجود نمیآیند. تصور کنید که آقا یا خانم بیشتر وقت خود را به شغل خود اختصاص دهد، چه اتفاقی میافتد؟ همسر او آنچه را که باید در این زندگی از او بگیرد دریافت نمیکند و بحران بهوجود میآید. بسیاری از افراد متاسفانه با شغل خود ازدواج میکنند و از این ازدواج نیز بیخبرند. قرار نیست که در ازدواج یکی یا هر دو طرف به دنبال اهداف شخصی خود بروند و دیگری را فراموش کنند. یکی از بازیهای کلامی امروزی این است که: «او هم برای من مهم است، من به او هم توجه میکنم، اما اهداف خودم هم مهم هستند.» آقا یا خانم عزیز، اگر همسر شما احساس تنهایی و کمبود توجه و محبت میکند ایرادی در رابطه شما وجود دارد، صرفنظر از توجیهات خود لطفا هر چه زودتر به این مساله رسیدگی کنید. تصور کنید که خانواده آقا یا خانم فقط به مسائل، نیازها و علاقهمندیهای خود اهمیت دهد و نسبت به علاقهمندی و نیازهای همسر خود بیتفاوت باشد یا حداقل توجه را به آن داشته باشد، چه اتفاقی میافتد؟
تصور کنید که آقا و خانم با یکدیگر بهخاطر برتر بودن، جذابتر بودن، اول بودن، باهوشتر بودن، موفقتر بودن و... رقابت کنند، چه اتفاقی میافتد؟ میدان جنگ بر پا میشود که دو رقیب در آن فقط در پی کسب منافع خود هستند. بسیاری از افراد متاسفانه ازدواج را با میدان رقابت اشتباه گرفتهاند در حالی که زن و شوهر وقتی برای همدیگر باشند و رشد یکدیگر برایشان اهمیت داشته باشد، با تفکر برنده - برنده پیش میروند و به یکدیگر کمک میکنند تا هر دو در کنار هم رشد کنند و هر دو برنده باشند. اینها مثالهای واقعی و دلیل شکایتهای همسران از یکدیگرند. از این مثالها در ازدواجهای ما بسیار زیاد است. بنابراین، یکی از مسائل مهمی که قبل از ازدواج باید حل شود مساله «خودشیفتگی» افراد است. خودشیفتگی مانع ازدواج، یکی شدن، پیوند و وحدت میشود و نگاهی برنده - بازنده، خود محور و مالکیت طلب دارد. همسر شما یکی از داراییهای شما نیست، رقیب شما نیست، کمتر از شما نیست و نباید باشد، همسر شما یک موجود زنده و منحصربهفرد است. ما برای آرامش بخشیدن به یکدیگر و با هم برنده شدن با همدیگر ازدواج میکنیم.
ارسال نظر