اقتصاد چرخه‌ای، مفهومی نو و جالب‎توجه است که این روزها به ارائه جایگزین‌‌‌‌‌های عملی برای روش‌های «بازیافت سنتی» می‌پردازد. مفهوم اقتصاد چرخه‌ای، زمانی ظهور می‌کند که کسب‌وکارها به‌دنبال راه‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌های پایدار برای رشد بلندمدت خود هستند. این رویکرد، همچنین پتانسیل امیدوارکننده‌‌‌‌‌ای برای تغییر شکل صنایع و تقویت انعطاف‌‌‌‌‌پذیری آنها در مواجهه با چالش‌های زیست‌محیطی دارد. در دنیای در حال تغییر امروز که همه‌‌‌‌‌چیز بر مفهوم «تولید» استوار شده‌است، پذیرش اقتصاد چرخه‌ای نوید آینده‌‌‌‌‌ای سودآور و پایدار را می‌دهد. بر اساس پژوهش‌های صورت‌‌‌‌‌گرفته، ۹۱‌درصد از اقتصاد جهان متکی بر تولید محصولاتی است که در فرآیند تولید آنها از «منابع جدید» یا «دست‌اول» استفاده می‌شود. با تمرکز بر اقتصاد چرخه‌ای می‌توان دریافت که ماهیت آن، مبتنی بر «حفظ ارزش منابع، مواد و محصولات» تعریف می‌شود؛ مفهومی که بر چهار اصل اساسی «استفاده مجدد»، «تعمیر»، «نوسازی» و «بازیافت» استوار است. یکی از گام‌های ضروری شرکت‌های تولیدی صنعتی، جمع‌‌‌‌‌آوری پسماندهای ارزشمندی مانند ضایعات آلومینیوم از پرس‌‌‌‌‌ها و مستقیما بازگرداندن آنها به تامین‌‌‌‌‌کنندگان خود برای استفاده دوباره است.

Untitled-1 copy

همان‌طور که تولیدکنندگان صنعتی، رفته‌‌‌‌‌رفته بیشتر با این قلمرو جدید آشنا شده و آن را کشف می‌کنند، با یک «انتخاب محوری» نیز روبه‌رو می‌شوند؛ آنها درحالی‌که آموزه‌‌‌‌‌های فنی قرارگرفتن در این چرخه را در فرآیندهای حرفه‌‌‌‌‌ای خود به‌کار می‌‌‌‌‌بندند، مجبور می‌شوند که به «ایجاد تعادل در بهینه‌سازی کارآیی تولید» دست‌بزنند، با این حال باید توجه داشت که جذابیت این پارادایم در گستره‌‌‌‌‌ای فراتر از قلمرو تاثیرات زیست‌محیطی گسترش می‌‌‌‌‌یابد و نویدبخش صرفه‌‌‌‌‌جویی واقعی در هزینه‌ها برای کسانی است که می‌توانند به اندازه کافی به آینده فکر کنند. علاوه‌بر این، مشتریان بالقوه این صنایع نیز خواهند دید که این‌گونه شرکت‌ها چقدر با تحولات جدید سازگارند و این وضعیت حتی می‌تواند جذابیت بیشتری برای نیروی کار آینده به‌وجود بیاورد. علاوه‌بر این، چنین حرکت‌‌‌‌‌های راهبردی که با پیمان‌‌‌‌‌های سبز (در راستای حفظ محیط‌زیست) و اقدامات نظارتی همسو خواهند شد، تعهد کسب‌وکارها به مفهوم «پایداری» را تقویت می‌کنند و آنها را به سمت مسیر رشد مستمر سوق می‌دهند.

  رمزگشایی از مفهوم «چرخه»

تولید چرخه‌ای، مستلزم یک «رویکرد جامع» است که جنبه‎های گوناگونی از یک شرکت را دربر می‌گیرد. از طراحان و مهندسانی که به‌دنبال «چگونگی استفاده متفاوت از محصولات» در آینده هستند، تا «مدیریت زنجیره‌‌‌‌‌تامین بهینه‌سازی تبدیل زباله به منابع قابل‌‌‌‌‌استفاده.» هریک از این اقدامات، نقش مهمی در پذیرش و پیشبرد این فرآیند چرخه‌ای ایفا خواهند کرد.  در میان چهار اصل اساسی مورد اشاره در بالا، «استفاده مجدد» به‌عنوان موثرترین عامل در کاهش انتشار گازهای گلخانه‌‌‌‌‌ای درنظر گرفته می‌شود. با افزایش طول عمر محصولات از طریق اعمال تغییرات جزئی یا تمیزکاری، نیاز به استفاده از مواد اولیه جدید کاهش می‌‌‌‌‌یابد. به‌عنوان مثال، خودروسازان می‌توانند «سیستم‌‌‌‌‌های حلقه‌‌‌‌‌بسته» و «بازسازی و استفاده‌مجدد» از اجزای خاص خودروهای برگشتی را در دستور کار قرار دهند. به این ترتیب، میزان ضایعات را به حداقل می‌‌‌‌‌رسانند و منابع ارزشمند زمین را حفظ می‌کنند. «تعمیر» به‌عنوان گزینه مهم بعدی در مرکز توجه قرار می‌گیرد. با بازیابی محصولات آسیب‌‌‌‌‌دیده، کسب‌وکارها می‌توانند ضایعات را به حداقل برسانند و راه‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌های مقرون‌‌‌‌‌به‌‌‌‌‌صرفه‌‌‌‌‌ای را به مصرف‌کنندگان ارائه دهند. این رویکرد در حال‌حاضر در مدل‌های مختلف کسب‌وکار رایج‌‌‌‌‌تر از پیش شده‌است. این روند به این دلیل مورد‌توجه قرارگرفته‌است که خود شرکت‌های حوزه فناوری، خدمات تعمیر دستگاه‌های الکترونیکی خود را ارائه می‌دهند که این مساله باعث افزایش طول‌‌‌‌‌عمر محصولات و کاهش تقاضا برای خریدهای جدید می‌شود.

به موازات تعمیر، «بازسازی»، سومین اصل مهم در اقتصاد چرخه‌ای است. این فرآیند شامل «بازگردانی» یا «ارتقای یک محصول» به شرایط جدید از طریق «تعمیر»، «تعویض» یا «به‌‌‌‌‌روز کردن» می‌شود، در نتیجه عمر مفید و ارزش آن را افزایش می‌دهد. با بررسی دقیق کل چرخه عمر محصول، می‌توان دریافت که بازسازی، امکان استفاده دوباره از محصولات را پس از استفاده اولیه از آنها (آغاز دوره دوم عمر مفید) میسر می‌کند. به‌عنوان مثال، محققان دانشگاه RWTH آخن در آلمان دریافته‌‌‌‌‌اند که باتری‌‌‌‌‌های ماشین‌‌‌‌‌های مستعمل با ۷۰ تا ۸۰‌درصد ظرفیت باقی‌مانده می‌توانند برای ذخیره‌سازی انرژی یکپارچه در درون خانه‌‌‌‌‌ها مورد‌استفاده قرار بگیرند. ورود آنها به چرخه استفاده مجدد، به‌طور قابل‌توجهی کاربرد آنها را طولانی‌‌‌‌‌تر کرده و پایداری در بخش صنعتی را ارتقا بخشیده‌است.

 «بازیافت» آخرین اقدامی است که باید پس از انجام سه گزینه‌‌‌‌‌ پیشین درنظر گرفته شود. این مرحله ضروری، به تکمیل و بسته‌‌‌‌‌شدن چرخه عمر محصولات کمک و از تبدیل‌‌‌‌‌شدن آنها به «زباله» جلوگیری می‌کند و در عین‌حال اطمینان می‌دهد که مواد با ارزش، بازیافت خواهند شد و تغییر کاربری داده می‌شوند. نمونه‌‌‌‌‌ای از اصل چهارم یعنی بازیافت، «جمع‌‌‌‌‌آوری ضایعات» مواد مورد‌استفاده در صنایع تولیدی به‌ویژه ضایعات آلومینیوم از پسماند دستگاه‌های فشار (پرس) است که به‌سرعت به چرخه تامین‌‌‌‌‌کنندگان خود بازگردانده می‌شود تا بلافاصله بازیافت شوند. این رویکرد «حلقه بسته» به دو هدف دست‌می‌‌‌‌‌یابد: «کاهش اثرات زیست‌محیطی» و «افزایش بهره‌‌‌‌‌وری منابع.» در مجموع، این چهار اصل مهم، فرصت‌های پرشماری برای شرکت‎ها فراهم می‎کند تا شیوه‌‌‌‌‌های خود را ارزیابی کرده و بتوانند «رقابتی» باقی‌بمانند.

 اقتصاد چرخه‌ای در عمل

«نوآوری» و «فناوری»، نقشی اساسی در تحقق پتانسیل کامل اقتصاد چرخه‌ای ایفا می‌کنند. همچنین «واقعیت‌افزوده» (AR) به‌عنوان ابزاری پیشگامانه که نحوه «تعمیرات» را متحول کرده‌است، می‌تواند در این فرآیند به‌کار گرفته شود. با ترکیب یکپارچه عناصر‌مجازی با دنیای‌واقعی، «واقعیت‌افزوده» با ارائه دستورالعمل‌های بصری گام‌‌‌‌‌به‌‌‌‌‌گام به‌کاربران قدرت بیشتری می‌دهد و به‌طور موثر نیاز به کتابچه‌‌‌‌‌های راهنمای سنتی را از بین می‌برد.

 این جنبه دگرگون‌‌‌‌‌کننده «واقعیت‌افزوده» نه‌تنها کارآمدی «تعمیرات» را افزایش می‌دهد، بلکه فرآیند تعمیر را دموکراتیزه می‌کند و آن را برای افرادی با سطوح مختلف تخصص فنی، قابل‌دسترس‌‌‌‌‌تر می‌کند. از سوی دیگر، فراگیر‌شدن فرآیند «ساخت افزایشی /  Additive Manufacturing» (چاپ سه‌‌‌‌‌بعدی)، احتمالا فرآیندهای تولید را متحول خواهد کرد. برخلاف روش‌های تولید سنتی که شامل فرآیندهای کاهشی (مانند برش، حفاری و غیره) است، پرینت سه‌‌‌‌‌بعدی می‌تواند اشیا را به‌‌‌‌‌صورت لایه‌‌‌‌‌لایه از مدل‌های دیجیتال بسازد و در ساخت آن از مواد مختلفی مانند پلاستیک، فلز، سرامیک و حتی مواد زیستی استفاده کند. تولید سنتی، اغلب مقدار قابل‌توجهی ضایعات تولید می‌کند، زیرا مواد، بریده‌‌‌‌‌شده یا سابیده می‌شوند و برای رسیدن به محصول موردنظر شکل داده می‌شوند. در مقابل، چاپ سه‌‌‌‌‌بعدی یک فرآیند «افزایشی» است، به این معنی که فقط از مقدار دقیق مواد مورد‌نیاز برای تولید استفاده می‌کند که این شیوه، تولید ضایعات را به میزان قابل‌توجهی کاهش می‌دهد. علاوه بر این، از دیدگاه مدل کسب‌وکار، اعمال تغییر ساختاری در مدل‌های سنتی مالکیت و انتقال محصولات، با چالش‌های جدی همراه خواهد بود. مدل‌های کسب‌وکار نوظهور مانند «ارائه محصول به‌عنوان خدمات» و «تامین مواد به‌عنوان خدمات» اساسا تعامل بین مصرف‌کنندگان و محصولات را تغییر می‌دهند و درها را به روی مجموعه‌‌‌‌‌ای از خدمات تکمیلی بازخواهند کرد. شرکت‌ها یا تولیدکنندگان، با حفظ مساله «مالکیت دارایی‌ها» و ارائه گزینه‌‌‌‌‌های «مصرف منعطف» مانند «قراردادهای اجاره یا پرداخت به ازای استفاده»، بیشترین بهره را خواهند برد و شیوه‌‌‌‌‌های سازگار با محیط‌‌‌‌‌زیست را بیش از پیش تشویق خواهند کرد.

نمی‌توان انتظار داشت که همه محیط‌‌‌‌‌های صنعتی در اجرای چهار اصل بالا به‌طور یکسان عمل کنند. تفاوت‌‌‌‌‌های ظریف این استراتژی‌ها نه‌تنها بین صنایع مختلف، بلکه در شرکت‌های جداگانه نیز متفاوت خواهد بود؛ مثلا آنچه برای یک شرکت می‌تواند عملی و به‌‌‌‌‌صرفه باشد، ممکن است تنها مستلزم ترکیب دو اصل از چهار مورد باشد، درحالی‌که در شرکتی دیگر، مثلا تحقق «بازیافت کامل» ممکن است صرفا معادل به‎‌‌‌‌‌کارگیری یک «رویکرد بهینه» باشد. این تنوع در اهرم‌‌‌‌‌ها، نیازمند راه‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌های متناسب است که بر نیاز به رویکردهای ظریف و سازگار برای دستیابی به شیوه‌‌‌‌‌های پایدار در سراسر چشم‌‌‌‌‌انداز صنعتی تاکید می‌کند.

برای اطمینان از امکان تحقق اقتصاد چرخه‌ای در بخش صنعتی، تصمیم‌گیران باید فهرستی جامع از وظایف را نگاشته و به آنها عمل کنند. این فهرست شامل مشخص‌‌‌‌‌کردن دقیق انتظارات ذی‌نفعان، ارائه دستورالعمل‌های دقیق به مهندسان طراح، اطمینان از شفافیت حداکثری در شیوه‌‌‌‌‌های تدارکات و کشف راه‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌های پایدار است.

 حوزه تنظیم‌گری کنونی

باتوجه به روند کنونی اقتصاد جهانی و تحول در صنایع، حوزه تنظیم‌گری اقدامات ویژه‌ای را در آینده تشویق خواهد کرد. در اتحادیه اروپا و در حرکتی همه‌‌‌‌‌جانبه به‌سوی «پایداری»، روندهای سبز و پاسدار محیط‌‌‌‌‌زیست، یک مسیر بلندپروازانه را برای به‌صفر رساندن انتشار کربن تا سال‌2050 ترسیم می‌کنند و رشد اقتصادی را از وابستگی محض به «مصرف‌منابع» بازمی‌‌‌‌‌دارند. در چین با تدوین و اجرای دومین برنامه «اقدام اقتصاد چرخه‌ای» که بر «اقدامات قانونی برای تقویت این چرخه‌‌‌‌‌ها در طول زنجیره‌‌‌‌‌های ارزش محصول» تاکید دارد، حرکت در این مسیر، جدی‌‌‌‌‌تر از گذشته در حال پیگیری است. اقدامات لازم برای ترویج این روند شامل «طراحی راهبردی محصول» برای ارتقای دوام، قابلیت تعمیر و بازیافت، افزایش توانمندسازی مصرف‌کننده و شیوه‌‌‌‌‌های چرخه‌ای در تولید و مدیریت ضایعات است. در همین حال، با تکیه بر قانون طولانی‌‌‌‌‌مدت ارتقای اقتصاد چرخه‌ای و ترسیم چشم‌‌‌‌‌انداز کیفی برای بهبود بازیافت زباله و بهره‌‌‌‌‌وری انرژی می‌توان این مسیر را پیش ‌‌‌‌‌برد. در ایالات‌متحده، آژانس حفاظت از محیط‌‌‌‌‌زیست تلاش برای ترویج و اهمیت «بازیافت» را از طریق «استراتژی ملی بازیافت» هدایت می‌کند، درحالی‌که برخی از ایالت‌‌‌‌‌ها، قوانین مسوولیت تولیدکننده را برای محدودکردن بسته‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌های پلاستیکی یک‌‌‌‌‌بارمصرف وضع می‌کنند. با تشدید حرکت جهانی برای تقویت روند اقتصاد چرخه‌ای، این اقدامات نشان‌دهنده یک جبهه متحدتر در «مدیریت پایدار» است. با ترکیب اصول مدیریت اقتصاد چرخه‌ای و چهار اصل «استفاده مجدد»، «تعمیر»، «نوسازی» و «بازیافت»، شرکت‎های تولیدی صنعتی می‌توانند خود را در خط‌مقدم مدل‌‌‌‌‌سازی یک عرصه نوین قرار دهند.