به بهانه ۲۹ دیماه، روز هوای پاک؛
چرا هوای پاک نداریم؟
در سالجاری، تهران تنها حدود ۵ روز و مشهد حدود ۱۵ روز هوای پاک داشتهاند، در حالی که بسیاری از روزها در شرایط ناسالم برای گروههای حساس یا کل جامعه سپری شده است. این وضعیت بهخوبی نشاندهنده شکست سیاستگذاریها و اجرای ناکارآمد قانون هوای پاک است.
قانون هوای پاک که در سال ۱۳۹۶ به تصویب رسید، دربردارنده بندها و تکالیف متعددی برای نهادها و سازمانهای مختلف بود. از معاینه فنی خودروها و بهینهسازی سوخت گرفته تا توسعه حملونقل عمومی و مقابله با منابع آلاینده صنعتی. با اینحال، به نظر میرسد که این قانون بیش از آنکه به مرحله اجرا برسد، به بیانیهای نمادین تبدیل شده است.
بر اساس گزارشهای رسمی، تاکنون بخش عمدهای از وظایف تعیینشده در این قانون یا اجرا نشده یا با تاخیرهای گسترده مواجه بوده است. مثلا:
- حملونقل عمومی: سیستم حملونقل عمومی در کلانشهرها ناکارآمد است. توسعه مترو و اتوبوسهای برقی یا هیبریدی بهکندی پیش میرود و ناوگان موجود نیز به دلیل فرسودگی به یکی از منابع اصلی آلودگی تبدیل شده است.
- کنترل صنعتی: صنایع بزرگ و کوچک هنوز از فناوریهای قدیمی و پرآلاینده استفاده میکنند و نظارت بر خروجیهای آنها بسیار محدود است.
- سوخت: کیفیت سوختهای عرضهشده همچنان با استانداردهای جهانی فاصله دارد و سهم سوختهای پاک در سبد انرژی بسیار اندک است.
آلودگی هوا در ایران، نه فقط نتیجه یک عامل خاص، بلکه محصول ناترازیهای مختلف در سطح سیاستگذاری، اقتصاد و جامعه است. برای نقد وضعیت کنونی اجرای قانون هوای پاک در ایران، میتوان از دیدگاههای مختلف جامعهشناسی و فلسفه سیاسی، مانند شش نظریه زیر، بهره گرفت:
۱. تقسیم عملیاتی ماکس وبر (Bureaucracy Theory): ماکس وبر، جامعهشناس برجسته، در تئوریهای خود بر اهمیت ساختارهای بوروکراتیک و کارآمدی دولت تاکید میکند. از دید وبر، دولت باید وظایف خود را بهطور دقیق و منظم اجرا کند و پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. در مورد قانون هوای پاک، عدم توانایی دولت در اجرای بندهای این قانون نشاندهنده ضعف بوروکراسی و نبود شفافیت در تقسیم مسوولیتهاست. بهعبارت دیگر، نهادهای مختلف از جمله سازمان حفاظت محیطزیست، وزارت صمت، وزارت نیرو و شهرداریها به جای همکاری عملیاتی، درگیر ناکارآمدی ساختارهای بوروکراتیک هستند.
۲. نظریه انتخاب عمومی (Public Choice Theory): این نظریه با تمرکز بر تقاضای عمومی در سیستمهای دموکراتیک، بر این باور است که سیاستگذاران باید به خواستههای عمومی پاسخ دهند و منافع عمومی را در اولویت قرار دهند. با این حال، در ایران به نظر میرسد که سیاستگذاران اغلب به جای پاسخ به نیازهای عمومی، تحتتاثیر گروههای قدرتمند یا منافع کوتاهمدت اقتصادی قرار میگیرند. در نتیجه، بودجه و سرمایهگذاری لازم برای کاهش آلودگی هوا تامین نمیشود، و صنایع آلاینده همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند.
۳. نظریه تضاد اجتماعی (Social Conflict Theory): از دیدگاه این نظریه، آلودگی هوا نتیجه تضاد منافع میان گروههای مختلف جامعه است. دولت و صنایع بزرگ، که عمدتا به دنبال افزایش سود و کاهش هزینهها هستند، در برابر سیاستهای محیطزیستی مقاومت میکنند. به عبارت دیگر، ساختارهای قدرت به ضرر طبقات کمدرآمد عمل میکنند.
این در حالی است که گروههای آسیبپذیر جامعه، از جمله کودکان، سالمندان و بیماران، بیشترین هزینه را بابت این تضاد میپردازند. طبقات ضعیف جامعه که اغلب در مناطق پرتراکم و نزدیک به منابع آلاینده زندگی میکنند، بیشترین آسیب را از آلودگی هوا میبینند. در مقابل، اقشار ثروتمند به دلیل دسترسی به امکانات بهتر، مناطق کمتراکمتر و حتی دستگاههای تصفیه هوا، کمتر در معرض خطر قرار دارند. این وضعیت به تعمیق نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی منجر میشود.
۴. نظریه انتخاب عقلانی (Rational Choice Theory): بر اساس این نظریه، افراد و سازمانها تصمیماتی میگیرند که بیشترین منفعت کوتاهمدت را برای آنها به ارمغان بیاورد. در مورد آلودگی هوا، این به معنای استفاده از خودروهای شخصی، سوخت ارزان و فناوریهای قدیمی است. عدم سرمایهگذاری در راهکارهای پایدار نیز به همین دلیل رخ میدهد، چراکه هزینههای اولیه آن بالا و منافع آن در بلندمدت مشخص میشود.
۵. نظریــــه عدالــــت محیطزیســتی (Environmental Justice Theory): این نظریه بر توزیع عادلانه منابع محیطی و تاثیرات آلودگی بر همه اقشار جامعه تاکید دارد. از منظر عدالت محیطزیستی، همه افراد جامعه باید از حق برخورداری از هوای پاک به یک میزان بهرهمند شوند. اما در ایران، توزیع منابع و امکانات برای کنترل آلودگی ناعادلانه است. برای مثال، شهرهای بزرگ مانند تهران و مشهد که با بحران آلودگی مواجهاند، در مقایسه با شهرهای کوچکتر، سهم بیشتری از منابع دولتی دریافت میکنند، اما این منابع نیز بهدرستی مدیریت نمیشوند.
۶. نظریه مسوولیت اجتماعی و اخلاق عمومی (Social Responsibility and Public Ethics): این ترکیب نظری به اهمیت مسوولیتپذیری اجتماعی و رعایت اخلاق عمومی در سیاستگذاری و عملکرد نهادها میپردازد. در فلسفه اخلاق، مسوولیتپذیری اجتماعی بهعنوان یک اصل بنیادین مطرح است. دولتها و نهادهای عمومی باید در قبال سلامت شهروندان پاسخگو باشند. در ایران، فقدان یک رویکرد اخلاقی جامع در سیاستگذاریهای محیطزیستی باعث شده است که بحران آلودگی هوا بهجای کاهش، سال به سال وخیمتر شود. فلسفه عملگرایی پیشنهاد میکند که سیاستگذاران بهجای تمرکز بر شعارها و طرحهای نیمهکاره، بهصورت عملی و گامبهگام برای بهبود وضعیت اقدام کنند.
آلودگی هوا، نهتنها یک بحران محیطزیستی، بلکه یک بحران اجتماعی و اقتصادی نیز هست. بر اساس گزارش بانک جهانی: آلودگی هوا سالانه موجب مرگ زودرس حدود ۲۱هزار نفر در ایران میشود. این رقم شامل بیماریهای قلبی، ریوی و سرطان است که مستقیما با آلودگی مرتبط هستند. هزینههای مستقیم و غیرمستقیم آلودگی هوا (مانند هزینههای درمان، کاهش بهرهوری نیروی کار و تعطیلی مدارس و ادارات) به حدود 2.5میلیارد دلار در سال میرسد. آلودگی هوا به فرسایش خاک، کاهش تنوع زیستی و تغییر اقلیم نیز دامن میزند که در چرخه حیات، دوباره بازخوردهای شدیدی بر روابط اجتماعی و اقتصادی انسانها وارد میکند.
اقتصاد هوای پاک، مفهومی است که به استفاده از سیاستهای اقتصادی برای کاهش آلودگی هوا و بهبود کیفیت زندگی شهروندان میپردازد. این شامل ابزارهایی مانند مالیات بر کربن، یارانه برای انرژیهای تجدیدپذیر، و سرمایهگذاری در زیرساختهای سبز است. کشورهایی مانند سوئد و آلمان توانستهاند با اجرای چنین سیاستهایی، نهتنها کیفیت هوای خود را بهبود ببخشند، بلکه فرصتهای شغلی جدیدی نیز ایجاد کنند. برای مقابله با بحران آلودگی هوا در ایران، پیشنهادهای زیر قابلطرح است:
۱. اصلاح سیاستها: دولت (به مفهوم تمام نهادها) باید از سیاستهای ناکارآمد و کوتاهمدت فاصله گرفته و بر توسعه پایدار تمرکز کند. این شامل سرمایهگذاری در حملونقل عمومی، بهبود کیفیت سوخت و تشویق به استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر است.
۲. سرمایه انسانی، آموزش و آگاهیبخشی: آموزش مسوولان و مدیران در سطوح کلان، شایستهسالاری و پرورش مدیران کلنگر در کنار اجرای عملی و همهجانبه مشارکت عمومی، از طریق آموزش و آگاهیبخشی، میتواند نقش مهمی در کاهش آلودگی هوا داشته باشد. مردم باید از تاثیرات مخرب آلودگی هوا بر سلامت و محیطزیست خود آگاه شوند.
۳. فناوری و نوآوری: استفاده از فناوریهای پیشرفته، مانند خودروهای برقی و سیستمهای تصفیه هوا، میتواند به کاهش آلودگی کمک کند. حمایت از استارتآپهای فعال در این حوزه نیز ضروری است.
۴. نظارت و اجرای قانون: قانون هوای پاک باید بهطور کامل اجرا شود و نهادهای مسوول در قبال وظایف خود پاسخگو باشند. نظارت بر صنایع و وسایل نقلیه باید تقویت شود.
روز هوای پاک، فرصتی است تا به اهمیت کیفیت هوا و تاثیر آن بر زندگی خود بیندیشیم. آلودگی هوا، چالشی چندبعدی است که تنها با همکاری دولت (به مفهوم کل حاکمیت)، جامعه و بخشخصوصی قابل حل است. اجرای سیاستهای پایدار، سرمایهگذاری در فناوریهای نوین و تصویب قانون تضاد منافع، میتواند به ساختن آیندهای پاکتر و سالمتر برای ایران کمک کند. همچنین در نقد فلسفی، سیاسی و اجتماعی قانون هوای پاک، میتوان گفت که ضعف در ساختار بوروکراتیک، اولویت ندادن به چالشها، نابرابری اجتماعی و نبود عدالت محیطزیستی، از مهمترین موانع پیشرفت در این زمینه هستند. برای حل این بحران، به یک تحول اساسی در نگرش سیاستگذاران، شفافیت بیشتر در ساختارهای اجرایی و یکپارچگی در مدیریت واحد نیاز است.
* عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد