گفتم مثل آب باشید
امروز زادروز پرویز شهدی است
مادربزرگم سواد خواندن و نوشتن نداشت اما داستانهای «هزار و یک شب»، «اسکندرنامه» و «امیر ارسلان نامدار» و... را از حفظ بود. آنقدر با شوق به داستانهای مادربزرگ گوش میدادم که حتی وقتی به دبیرستان قدم گذاشتم کتابخوانی را حرفهای دنبال کردم؛ آنچنان که مطالعه بخشی از زندگیام شد. حتی یک سال هم بهواسطه زمان بسیاری که برای مطالعه غیردرسی میگذاشتم مردود شدم! گاهی اوقات شبها و هنگام تعطیلات تحصیلی آنقدر کتاب میخواندم که نفت چراغ تمام شده و خاموش میشد. این علاقه نهتنها در نوجوانی، بلکه در مراحل دیگر زندگیام نیز مرا رها نکرد.» او در توصیهای به نسلهای جوانتر گفته است: «یک بار چند سال پیش، چند تا جوان از روزنامهای آمدند برای مصاحبه و به من گفتند حرفی برای خود ما بزنید. گفتم این چیزی که میخواهم بگویم برای همه همنسلان شماست. آن هم این است که مثل آب باشید. گفتند یعنی چی؟ گفتم آب سادهترین عنصر در طبیعت است؛ دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن است. اما ببینید چقدر مهم است و کارهای مهمی میکند. زندگی از آن سرچشمه میگیرد و همهچیز از آب است. حتی آب سرمشق تلاش و کوشش است. در کتابهای قدیم مدرسه، داستانی بود که میگفت چشمهای از کوهسار جاری شد و رسید به صخرهای بزرگ و آن سنگ سد راهش شد. این بیت شعر از آن یادم است: «بسی کند و کاوید و کوشش نمود/ کز آن سنگ خارا رهی برگشود» آب چنین خاصیتی دارد و وقتی خشمگین میشود همهچیز را از جلوی راهش برمیدارد. اما فقط یک نقطه ضعف دارد و باید مواظب آن باشید. آن نقطه ضعف هم این است که اگر راکد باشد میگندد، بنابراین اگر ناامید باشید و درجا بزنید، میگندید. پس شما هم به فعالیتهایتان ادامه بدهید و نگران آینده نباشید.»