تفاوت رشد و سود استارتآپها
بیایید به این پرسش بازگردیم که سرمایهگذاران خطرپذیر چه ویژگیهایی را در استارتآپها میبینند که روی آنها سرمایهگذاری میکنند. استارتآپها با داشتن یک تیم قوی و با استفاده از فناوری، ایدهای نوآورانه را به عنوان راهحلی برای مسالهای به اندازه کافی مهم ارائه میدهند که دستکم ۱۰ برابر نسبت به راهحلهای جایگزین، مساله را بهتر حل میکند. آنها محصولی عالی را مبتنی بر راهحل خود توسعه میدهند و آن را به بازار به اندازه کافی بزرگ پیش روی خود عرضه میکنند. طبعا استارتآپها ویژگیهای دیگری نیز دارند اما ویژگیهای اصلی آنها در همین موارد خلاصه میشود و البته در همین توصیف مختصر هم عمق فراوانی وجود دارد و درک آن نیازمند مطالعه و مشاهده و تجربه است. دقت به این ویژگیها از آن جهت مهم است که یک شرکت، بداند پیشنیاز ایجاد یک رشد نمایی چیست و انتظار بجایی از خود داشته باشد و به اشتباه نام استارتآپ بر خود نگذارد.
نکته دیگری که نیازمندیم به آن اشاره کنیم این است که محصول در استارتآپها در حال ساخته شدن و همواره برای رسیدن به اهداف رشد در حال توسعه است. برای مثال در مراحل اولیه جذب سرمایه، محصول وجود ندارد و سرمایه جهت ساخت نمونه اولیه جذب میشود. بنابراین مهمترین معیار ارزیابی در مراحل اولیه جهت سرمایهگذاری، تیم است. تیم نیز نیاز به توسعه و جذب و حفظ نیروهای کلیدی و قوی دارد. استارتآپها برای اینکه به اهداف رشد نمایی دست پیدا کنند، در مسیر خود در حال ساخت و توسعه محصول، جذب و حفظ تیم و نیروی انسانی، توسعه ایده و توسعه بازار هستند. تمام این موارد نیازمند سرمایه است و سرمایهگذاران خطرپذیر نهادهاییاند که به این فهم دست پیدا کردهاند که این موارد هزینه قابلتوجه دارد و برای آن سرمایهگذاری میکنند و برای رسیدن به نتیجه و بازده گرفتن از سرمایه خود صبر قابلتوجه بین ۵ تا ۱۰ ساله دارند و میدانند کمطاقتی بهگونهای برای آنها نقض غرض است و هدف اولیه آنها از سرمایهگذاری را خدشه دار می کند. بنابراین نهادهایی که انتظار سوددهی زودتر از موعد از استارتآپ دارند، با سرمایهگذاران خطرپذیر متفاوتند.
در این مسیر رشد نمایی، هرگونه اقدام زودهنگامی برای ساخت سود، سبب ضربه به مسیر و ویژگیهای یک استارتآپ میشود و استارتآپ را از مسیر رشد نمایی خارج میکند و در واقع دیگر نمیتوان اسم استارتآپ را برای آن استفاده کرد. در بهترین حالت شرکت کوچک و سوددهی به دست میآید که عملا بازدهی مورد انتظار سرمایهگذار خطرپذیر از رشد ارزش سهامش را برآورده نمیکند. در حالت بد هم شرکت با شکست مواجه شده و منحل میشود. ساخت سود مثل میوهدهی درخت است. انتظار زودهنگام از درختان مثمر برای میوهدهی اشتباه است. درخت باید رشد خود را تکمیل کند و در زمان مناسب و پس از بلوغ کامل شروع به میوهدهی کند. درخت در هنگام رشد نیاز به مراقبت دارد و اگر آبیاری آن را قطع کرده و از او انتظار میوه داشته باشیم اتفاقی که میافتد خشکشدن و نابودشدن درخت است نه برداشت میوه. حتی در دورهای که آثار اولیهای از وجود میوه روی درخت نمایان میشود، نباید آن را فورا چید. باید صبور بود تا میوه برسد و کال نباشد. با حساسیت بیشتر نسبت به مثال زدن باید گفت که اصولا تشبیه میوه برای سود سالانه تقسیمی (dividend) کاربرد دارد. سرمایهگذاران خطرپذیر اساسا به دنبال افزایش ارزش سهام (capital gain) هستند، نه سود تقسیمی. این موضوع بعضا در اسمشان هم مشاهده میشود. مثلا سکویا اسم درختی است که به رشد وحشتناک و بلند و عظیم بودنش شناخته میشود و نه به میوههایش. بنابراین برای یک استارتآپ که سرمایهگذار خطرپذیر دارد و در مراحل اولیه و میانی رشد است و نرخ رشد بالایی را از خود انتظار دارد، سودده بودن اشتباه است.
با قطع ادامه سرمایهگذاری در یک استارتآپ توسط سرمایهگذار خطرپذیر یا عدمجذب سرمایه مجدد توسط استارتآپها برای مراحل بعدی و عدمتامین سرمایه کافی برای طی کردن مراحل اولیه و میانی، در واقع اتفاقی که رخ میدهد این است که شرکت سرمایه کافی برای جذب و حفظ نیروها و برای توسعه محصول و در یک کلام برای ساختن استارتآپ و رشد نمایی ندارد. در صورتی که مسیر شرکت به سمت سوددهی برود نیز در بهترین حالت شرکت کوچک و سوددهی به دست میآید که بازده مورد انتظار سرمایهگذار خطرپذیر را تامین نمیکند. بنابراین در این شرایط بهترین کار برای سرمایهگذار خطرپذیر، پذیرش شکست نسبت به سرمایهگذاری، خروج و گشتن به دنبال فرصتهای دیگر سرمایهگذاری است. اساسا در این وضعیت، انتظار رشد نمایی و به دست آوردن بازدههای بالای سرمایهگذاری در عین تعیین اهداف سودآوری برای شرکت در حالی که هنوز به بلوغ کافی برای سودآوری نرسیده است، امری اساسا غلط و اشتباه است.
حال آیا با وجود این به دنبال سود بودن بد است و هر کسب و کار کوچک یا هر تیم کارآفرین که در حال فعالیت است اگر به دنبال سوددهی است مسیر اشتباهی میرود؟ نه لزوما. اما آنچه مهم است آگاهی نسبت به این موضوع است که همزمان با هدفگذاری برای سوددهی و افزایش سود نباید انتظار رشد نمایی و افزایش نرخ آن را داشت و نباید هم به چنین کسب و کاری، استارتآپ و به سرمایهگذار آن سرمایهگذار خطرپذیر گفت. استفاده از عبارات «شرکت» و «سرمایهگذار» به تنهایی و به همین سادگی چه اشکالی دارد؟
اتفاقا در شرایط فعلی اقتصاد ایران، به دلایل متنوعی از جمله محدود بودن حجم سرمایهگذاری خطرپذیر، محدود بودن حجم بازار در دسترس داخل، مهاجرت نیروی انسانی متخصص و بااستعداد، مساله اینترنت و دشواری شکلدهی تبادلات مالی بینالمللی، شکلگیری استارتآپهایی که سرمایهگذاری خطرپذیر روی آنها انجام شود دور از انتظار است، مگر اینکه پاسخ مناسبی برای این مسائل داشته باشند.
اما از طرفی فرصتهای شکلگیری شرکتهایی که با مدلهایی به غیر از سرمایهگذاری خطرپذیر، سرمایه تامین کنند بسیار بیشتر و انتظار شکلگیری و حضور کسب و کارها و سرمایهگذاران در آنها معقول و منطقیتر است؛ بستگی به انتخاب هر کس دارد که خود را چقدر قوی میبیند، چه بازدهی را برای خود جذاب میبیند و برای آن حاضر است چه میزان ریسک کند و تاثیر شرایط را بر کسب و کار خود چه میزان میبیند.