واکنش جدید همسران نیلوفر حامدی و الهه محمدی/برخورد با خبرنگاران و رسانه‌ها مرجعیت رسانه‌ای را از داخل کشور به خارج از کشور منتقل می‌کند

محمدحسین آجرلو و سعید پارسایی، همسران نیلوفر حامدی و الهه محمدی (خبرنگاران بازداشتی حوادث اخیر)، درباره روند بازداشت و وضعیت آنها در این مدت توضیح دادند. مدت بازداشت نیلوفر حامدی و الهه محمدی حالا به ۸۷ و ۸۰ روز رسیده است.

هفته گذشته و در طول آماده‌ شدن مصاحبه با همسران این دو خبرنگار بازداشتی اما وکیل آنها، محمدعلی کامفیروزی هم به دلایل نامعلوم بازداشت شده است. 

به گفته آنها، پنج‌شنبه گذشته هر دو نفر ملاقات حضوری دیگری داشته‌اند. روز چهارشنبه، الهه محمدی آخرین دفاعیات خود را ارائه داده اما هم‌چنان کیفرخواستی صادر نشده و نیلوفر حامدی هم متوجه شده که قرار بازداشت او تا پایان آذرماه تمدید شده است.

«ترانه علیدوستی» بازداشت شد

در ادامه بخش‌هایی از صحبت‌های سعید پارسایی و محمدحسین آجرلو در این گفت و گوی تفصیلی به اختصار آمده است.

سعید پارسایی: 

*روزی که خانم حامدی را دستگیر کردند به خانه ما آمدند و با یک حکم کلی وارد خانه ما شدند بدون اینکه اجازه بدهند ما آن حکم را بخوانیم یا اسمی ذکر شده باشد. وسایل الکترونیکی همسرم به اضافه ٔیکسری دست‌نوشته، کتاب و مدارک شناسایی ضبط شدند و دو روز بعد اولین جلسه بازجویی ایشان انجام شد. شنبه ۲ مهر اولین جلسه بازجویی ایشان و هفت مهر دومین جلسه بود که به ما اطلاع دادند. موعد دومین بازجویی درحالیکه ما در مسیر رسیدن به محل بازجویی بودیم ما را تعقیب کردند و با ماشین جلوی ما آمدند و همسرم را در خیابان بردند. این نوع بازداشت کسی که در حال مراجعه به محل بازجویی است شایسته نیست.

*پیگیری‌هایی که از این روز با وکیل انجام داده‌ایم و نامه‌هایی که برای دادستان تهران، دادسرای اوین و رئیس قوه قضائیه فرستاده‌ایم هیچ پاسخی نگرفته‌اند و ما هیچ اطلاعی از روند پرونده نداشته‌ایم. سامانه ثنای همسر من هم به ندرت به‌روزرسانی می‌شود. تاریخ تفهیم اتهام ایشان دهم مهرماه ثبت شده درحالیکه هفتم بازداشت شده‌اند و باید ظرف ۲۴ ساعت تفهیم اتهام اولیه صورت بگیرد. به هرحال ارتباط بین ما و دادسرا کاملاً قطع است. این مشکل فقط مشکل ما نیست بلکه مشکل تمام آن افرادی است که این چند وقت جلوی دادسرا حاضر بوه‌اند. باید فکری در این مورد می‌کردند که این خانواده‌ها به این نحو به مشکل نخورند مامورانی که آن‌جا هستند هم تحت فشار هستند. این بلاتکلیفی هم ما و هم بسیاری از خانواده‌های دیگر را نیز آزار می‌دهد.

* فقط ۱۷ روز اول که در انفرادی بوده‌اند بازجویی شده‌اند و بعد از آن هم پرسشی از ایشان نشده مگر چند مورد محدود که یکی از آن‌ها هم خواستهٔ خود ایشان بوده که می‌خواستند ضابط پرونده را ببیند. تمام مدت بعد از این، یعنی دو ماه بعد بدون بازجویی فقط نگهداری شده‌اند درحالیکه این دو ماه می‌توانست با قید وثیقه آزاد باشند.

*تمام این ۷۳ روز را در بند ۲۰۹ اوین بوده‌اند. ۱۷ روز در انفرادی بوده‌اند و مابقی روزها را در در یک سوئیتی که ابعاد خیلی بزرگی هم ندارد به نسبت افرادی که گاها در آن‌جا ساکن می‌شوند. مطمئناً شرایط نگهداری خیلی خوبی وجود ندارد. در مورد رژیم غذایی هم به هرحال شرایط زندان است ولی خب اجازهٔ اینکه مثلاً خریدی از بیرون داشته باشند در تمام این مدت فقط یکبار بوده است. طبق چیزی که ما شنیده بودیم این هر دو هفته یکبار باید اتفاق بییفتد اما خب در تمام طول این مدت یکبار بیشتر اتفاق نیفتاده است.

*من جایی نوشتم که شرایط طوری شده که همسر من انگار آن‌جا میزبان است بقیه به شکل مهمان می‌آیند و می‌روند؛ خانم حامدی هم به همین منوال هستند. البته شاید در این اوضاع سختی که در جامعه حاکم است بازگو کردن این حرف‌ها درست نباشد.

*این بلاتکلیفی که گاها مشهودتر هم می‌شود روی روحیه‌شان اثر می‌گذارد. اما در کل چون هم من و هم خودشان می‌دانیم و مطمئنیم که اشتباهی نکرده‌اند اما به هر حال این‌همه مدت نگهداری در زندان روی آدم اثر می‌گذارد خصوصاً چون همسر من در یک ماه اول فقط توانست با من صحبت داشته باشد و با خانواده نتوانسته بود حرف بزند. اما روحیه‌شان خوب است و امیدوار هستند که زودتر پرونده‌شان تعیین تکلیف شود.

*من به عنوان کسی که بیرون گود ایستاده و در فضای مطبوعات کار نمی‌کند انتقادی که وارد می‌بینم این است که انتظار ما این بود که انجمن صنفی روزنامه‌نگاران زودتر وارد عمل می‌شد. بالاخره این جزو وظایف این انجمن است که در چنین شرایط خاصی دفاع بهتری صورت بگیرد. من نمی‌دانم در داخل دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد ولی من حداقل نمای بیرونی قابل قبولی از کارکرد انجمن صنفی ندیدم. امیدوارم این بهانه‌ای شود که در اتفاقات بعدی عکس‌العمل متناسب‌تری و در زمان مناسب‌تر داشته باشد دقیقاً همانطور که در زمان‌های مختلف مثل رای‌گیری‌ها از همهٔ روزنامه‌نگاران دعوت می‌کند که مثلاً به حد نصاب برسد یا هرچیز دیگری این‌جا هم انتظار می‌رفت به شکل دیگری عمل کنند. آنچه من خبر دارم این است که نزدیک به ۵۰ نفر روزنامه‌نگار از شهرهای مختلف در این مدت بازداشت شده‌اند و احتمالاً این نقد فقط نقد من نیست. امیدوارم که در ادامه با کمیتهٔ پیگیری‌ای که تشکیل شده شاهد پیگیری‌های متناسب‌تری باشیم و زمان از دست‌رفته جبران شود.

*از اسمش مشخص است؛ اتهام. من حقوقدان نیستم و شاید فقط کمی مبانی حقوق را خوانده باشم اما می‌دانم منتسب کردن اتهاماتی که هنوز در دادگاه بررسی و اثبات نشده، انتشارش کار درستی نیست. شاید از لحاظ حقوقی بگویند با حروف اختصاری از این افراد نام برده‌اند اما در ادامهٔ آن حروف اختصاری توضیحاتی که داده بودند واضح بود اشاره به چه اشخاصی است. بنظرم منتشر کردن این اتهامات قبل از اینکه در دادگاه مطرح و اثبات شود نادرست بود.

* حضور فوری در شهر سقز وظیفهٔ یک خبرنگار بوده است؛ این وظیفهٔ یک خبرنگار است که در لحظات اولیهٔ یک حادثه در آن محل حاضر شود و شرح ماوقع دهد. قرار است الفبای روزنامه‌نگاری جرم‌انگاری شود؟! فکر می‌کنم برای تمام افراد این صنف احتمالاً دعوت‌های متفاوت و مداومی از جانب روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی خارج از کشور می‌رسد؛ این‌ها برای الهه هم وجود داشت اما به همهٔ آن‌ها «نه» قاطعی داده بود و عدم تمایل قطعی‌اش را اعلام کرده بود؛ بسیاری از این‌ها را حتی نمی‌خواند و صرفاً آن‌ها را پاک می‌کرد.

*زدن چنین اتهاماتی به خبرنگارانی که بیش از ده سال است با تمام مشقات این شغل از جمله عدم امنیت شغلی، استرس بالا، حقوق پایین و … کار حرفه‌ای می‌کنند نارواست. من امیدوارم همانطور که در فضای مجازی دیگر صحبتی از آن بیانیه نشد؛ در کیفرخواست هم اشاره‌ای به آن نشود و شاهد روند منطقی‌تری باشیم.

*اگر سفر رفتن جرم است که خیلی از ما مجرمیم. من خودم نرفته‌ام ولی خب با این استدلال همهٔ این چند میلیون ایرانی که سفر خارجی رفته‌اند مجرمند.

*اگر همسر من واقعاً کاری کرده بود زمانی که به سقز رفتند؛ زمانی که وسایل ایشان ضبط شد یا در فاصلهٔ زمانی بین دو بازجویی‌ای که داشتند عطای روزنامه‌نگاری را به لقایش می‌بخشید و از این مملکت می‌رفت اما نه! الهه کسی است که دلسوز این کشور است و همیشه امید داشته که بتواند بماند و به این کشور خدمت کند. این امید الهه بود.

*امید ما هم این است که بدون اینکه این اتفاق طولانی‌تر شود آزاد شوند و در همین مرحله تبرئه شوند. هرچند این خوش‌بینانه است. درخواست بعدی هم این که اگر دو ماه است که سوالی از ایشان ندارید و ابهامی برایتان نمانده خب به قید وثیقه قبل از دادگاه آزاد کنید. امیدوارم همه‌چیز ختم به خیر شود.

* این برخوردهای امنیتی با خبرنگاران و رسانه‌ها مرجعیت رسانه‌ای را از داخل کشور به خارج از کشور منتقل می‌کند. امیدوارم این روند با آزادی تمام خبرنگاران، روزنامه‌نگاران، عکاسان خبری و البته تمام مردم بی‌گناهی که در زندان هستند پایان یابد و در کل شرایط برای خانواده‌های زندانی بهتر شود.

محمدحسین آجرلو: 

* ۳۱ شهریور ماموران به خانه ما آمدند و همسرم، نیلوفر حامدی، را بازداشت کردند. در مورد خود بازداشت بعد از ۸۰ روز دیگر موضوعیت خاصی برای بازگو کردن ندارد اما خب همسرم را بازداشت کردند؛ تمام وسایل الکترونیکی ما را ضبط کردند بدون اینکه حکمی یا کارت شناسایی‌ای به ما نشان دهند و تا به حال این لوازم را به ما تحویل نداده‌اند. در این ۸۰ روز گذشته نیز هم من، هم آقای پارسایی و هم وکیلمان آقای کامفیروزی بارها به دادسرای اوین مراجعه کرده‌ایم ولی عملاً هیچ کسی برای پاسخگویی وجود ندارد و اصلاً کسی امکان ورودبه دادسرا را ندارد. هر روز چند صد نفر مقابل دادسرای اوین جمع می‌شوند و منتظرند که شاید اتفاقی بیافتد. با این وجود که من، آقای رحمانیان، مدیر مسئول روزنامه شرق و هم مادر نیلوفر برای آقای اژه‌ای نامه نوشته‌ایم اما هیچ پاسخی نگرفته‌ایم و در بلاتکلیفی کامل به سر می‌بریم.

* امروز (زمان انجام مصاحبه) هشتادمین روز بازداشت نیلوفر است. چهل روز پیش به بازپرسی شماره دو دادسرای اوین رفته و آخرین دفاعش مقابل اتهاماتش را هم انجام داده است ولی هیچ خبری از تغییر در روند بازداشت نیست. بازداشت ایشان ۳۰ روزه است الآن ۲۰ روز از قرار بازداشت دوم می‌گذرد بدون اینکه قرار بازداشت تمدید شده باشد یعنی در حالی در بازداشت است که قرار بازداشتی به او ابلاغ نشده است. ۵۰ روز هم هست که بازجویی هم نمی‌شوند و هیچ دلیل منطقی‌ای برای ادامه این بازداشت وجود ندارد.

* وکیل به هیچ بخشی از پرونده هیچ دسترسی‌ای ندارد. نه اصلاً کسی اجازه ورود به دادسرا را دارد؛ نه اصلاً کسی از پرونده اطلاعی دارد. تنها راه اطلاع ما از پرونده تماس‌های کوتاه هفتگی ما با همسرم است که خیلی کوتاه است و نمی‌توان اطلاعات زیادی برداشت کرد.

*۳ آبان آخرین جلسه بازجویی بوده و ۱۰ آبان ماه آخرین دفاع را در بازپرسی انجام داده‌اند. در چهل روز گذشته هیچ اتفاق دیگری نیفتاده .

* از روز اول بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین هستند. یک هفته تا ده روز اول را در انفرادی بودند و بعد از این به سوئیتی منتقل شدند. شرایط به همین منوالی است که گفتند گاها چند نفر در این فضای کوچک هستند و آدم‌ها می‌آیند و می‌روند و نیلوفر همچنان آن‌جا ثابت است.

*همسر من در این مدت در بازداشتگاه عفونت پوستی گرفت. با وجود اعتراض‌ها و درخواست‌های مکرر ایشان که به بهداری زندان منتقل شوند اما این کار را انجام نداده‌اند. ظاهراً روال آن‌جا به این ترتیب است که صبر می‌کنند چند نفر جمع شوند بعد همهٔ آن‌ها را به بهداری منتقل کنند اینطور نیست که همیشه یک دکتر بیاید و دائم به مریض‌ها رسیدگی کند. البته مسئلهٔ همسر من رفع شد ولی خب به مرحلهٔ عفونت رسید و برای درمان نیاز به آمپول شد.

* نیلوفر روحیه‌اش خوب است و من هم سعی می‌کنم در تماس‌ها به ایشان روحیه بدهم گرچه خیلی سخت است با توجه به اخبار بدی که هر روز می‌شنویم. چیزی که هر دو ما را خیلی اذیت می‌کند بلاتکلیفی است. در حال حاضر اینکه هیچ چشم‌اندازی از آینده نداریم و هیچ چیزی از موارد اتهامی یا روند رسیدگی به پرونده نمی‌دانیم بسیار آزاردهنده است. طبیعی است که آدم در روزهای مختلف احوال مختلف داشته باشد به خصوص که ما را امیدوار و ناامید می‌کنند. با تمام این اوصاف روحیه‌شان در مجموع خوب است.

*درواقع مشکل اینجاست که مشخص نیست که اصلاً از کجا باید پیگیری کنیم. ما درواقع با یک دیوار روبرو هستیم. اصلاً به آن معنا که شما می‌پرسید از کجا پیگیری کردید مرجعی وجود ندارد که بتوان پیگیری کرد. هم من، هم مادر نیلوفر و هم آقای رحمانیان به آقای اژه‌ای نامه نوشته‌ایم و هیچ جوابی دریافت نکرده‌ایم. قوهٔ قضائیه حتی در این حد به ما پاسخگو نبوده که فلان کار را انجام نخواهیم داد. «بررسی می‌شود»! از این دست پاسخ‌هایی که صرفاً برای سر دواندن است.

*موضوع این‌جاست کسی که به دیگری اتهام می‌زند باید سند و مدرک ارائه کند نه کسی که متهم شده است. این درواقع شوخی مسخره‌ای بود که وزیر ارشاد با ما کرد. وزیر ارشاد برای درخواست سند و مدرک باید برای این مدیران مسئول نامه می‌فرستاد درحالیکه این درخواست فقط در حد یک مصاحبه بوده است. هر دو این مدیران مسئول بعد مصاحبه کردند و گفتند که سند یا مدرکی از آن‌ها نخواسته‌اند. بعدتر هم بنظرم چیزی نخواسته‌اند. موضوع اینجاست که چه مدرکی؟! اصلاً راجع به چه موضوعی باید سند و مدرکی ارائه دهیم؟! همان مصاحبه هم خیلی مبهم بود و معلوم نبود در مورد چه موضوعی از ما سؤال دارند.

*موضوع دیگر این است که اگر مسئله کاری است که نیلوفر حامدی و الهه محمدی در روزنامه‌های رسمی کشور انجام داده‌اند اولاً که باید به دادسرای فرهنگ و رسانه ارجاع داده شود و دوما اینکه مدیرمسئول هم در جایگاه پاسخگویی قرار دارد. متاسفانه از ابتدا هیج چیزی براساس قانون پیش نرفته که حالا انتظار داشته باشیم قانون رعایت شود.

*من خودم خبرنگار و عضوی از این صنف هستم. تشکیل این کمیتهٔ پیگیری بعد از ۸۰ روز دیگر موضوعیتی ندارد. بعد از ۸۰ روز دیگر زمان تشکیل «کمیته» نیست اگر قرار بود کمیته‌ای تشکیل شود باید در همان یکی، دو هفتهٔ اول تشکیل می‌شدکه ما با موجی از خبرنگاران بازداشتی مواجه شدیم. الآن دیگر بخش زیادی از خبرنگاران با قید وثیقه آزاد شده‌اند؛ بخشی هم کیفرخواست برایشان صادر شده است. الآن نمی‌دانم کمیته‌ای که تازه می‌خواهد شروع به کار کند و تشکیل شود چه اثرگذاری‌ای می‌خوهد داشته باشد!

*شما قیاس کنید با صنف سینماگران، افراد بسیاری از این صنف بازداشت یا احضار شده‌اند. کافی است همین فردا جلوی زندان اوین بروید تا آن‌جا ببینید چند نفر از خانهٔ سینما آن‌جا حضور دارند. این‌ها کمیته‌ای دارند که بدون سروصدای خاصی یا رسانه‌ای کردن آن هر روز جلوی زندان اوین حضور دارند. هر شخصی که از این صنف احضار یا بازداشت می‌شود چندین نفر از خانهٔ سینما پیگیر شرایط او می‌شوند. اما در صنف مطبوعات اگر کاری هم در این ۸۰ روز کرده باشند من ندیده‌ام و از آن‌ها عذرخواهم. به غیر از انتشار یک بیانیه من چیزی از آن‌ها ندیده‌ام. امیدوارم از این به بعد اتفاقی بیافتد.

*من الآن یک خواستهٔ ساده دارم؛ فکر می‌کنم آقای پارسایی هم همین خواسته را داشته باشند و آن هم این است که دست‌کم در کوتاه‌مدت برای همسران ما وثیقه‌ای تعیین شود و از بازداشتگاه بیرون بیایند چون ادامهٔ بازداشت هیچ منطقی ندارد. بازجویی که تمام شده است و این دو نفر هم قرار نیست جایی بروند که نهادهای امنیتی به آن‌ها دسترسی نداشته باشند.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.