صدرعاملی در این گفت‌وگو به شش سال بیکاری‌اش اشاره می‌کند. زمانی که بعد از فیلمی مانند «می‌خواهم زنده بمانم» مسوولان این شیوه فیلمسازی را رد کردند. او می‌گوید:  «شش سال بیکاری و جلوگیری رسمی از فیلم‌ ساختن من باعث شد تا با نگاهی کنجکاوانه به جامعه نگاه کنم و چند سال بعد، همگام با تحولات اجتماعی که روی سینما هم اثرگذار بود، به قصه فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» رسیدم. این فیلم مرا درگیر نسلی کرد که خیلی مصیبت سرش آمده بود اما دیده نمی‌شد. این فیلم در دهه هفتاد، هشداری به مخاطب می‌دهد که به پیاده‌روها و حاشیه خیابان‌ها نگاه کن و نگو او که دختر من نیست و به من ربطی ندارد. من درگیر نسلی شدم که به‌شدت قربانی شرایط پدر و مادر خود بود؛ پدر و مادری که از او دور شده بودند. نسلی که انقلاب کرده بود و از بین دو برادر، یکی یک شبه پولدار شده بود و احساس زرنگ بودن می‌کرد و دیگری که موقعیتی به دست نیاورده بود، احساس سرخوردگی... فرزندان‌شان هم به تبع خانواده‌، همین حال و روز را داشتند. در این فضای بیمارگونه، نسلی بزرگ شد که افسرده بود.»

رسول صدرعاملی دلیل پرداختن به سوژه‌های اجتماعی را پیشینه روزنامه‌نگاریش می‌داند و می‌گوید: «حس می‌کردم باید به این سمت بروم و تصورم این بود اگر من این مسائل را نبینم، شاید هیچ ‌فیلمساز دیگری هم به سمت‌اش نرود. واقعاً قصد متواضع‌نمایی ندارم اما هیچ‌وقت خودم را هنرمند نمی‌دانم؛ من هنوز همان خبرنگار هفده‌ساله‌ای‌ هستم که حالا سینما را یاد گرفته است و دوست دارد بخشی از وقایع جامعه را به‌مخاطب ارائه دهد و فیلم‌هایش بازتاب‌دهنده دوره تاریخی خود باشد، اما ذاتش، خبرنگاری‌ست و کارش سرک‌کشیدن به مسائل اجتماعی است.»

وی پس از آن به نسل جوان و نوجوان امروز می‌پردازد و می‌گوید: «ما باید به‌سمتی برویم و کاری کنیم که بچه‌های ما این کشور را دوست داشته باشند و بدانند خودشان، زندگی‌ و اهداف‌شان کجای امنیت ملی این کشور قرار دارد. باید بفهمیم بی‌تفاوتی‌ این نسل از کجا می‌آید؟ یکسری آدم‌ها به‌طور طبیعی در هیأت‌های مذهبی، حوزه‌های علمیه و مدارس دینی مشغول تدریس هستند ولی تدریس به‌چند درصد بچه‌ها؟ کمتر از ۱۰ درصد؟ آرمان‌های بقیه بچه‌ها کجاست؟ این نسل چه چشم‌اندازی برای آینده خود دارد؟ شنیدن حرف‌های این جوان‌ها در ابتدا خیلی کلافه‌کننده است، اما در نهایت باعث می‌شود من سن خودم را فراموش کنم، به‌روز شوم و با دنیای آنها گام بردارم. آورده‌ای که این جوان‌ها برای من دارند، حیرت‌انگیز است.»

در بخش دیگری از این گفت‌وگو رسول صدرعاملی به فیلم جدیدش می‌رسد و از تلویزیون گلایه می‌کند: «فیلم «سال دوم دانشکده من» به درون و ذهن دختران جوان نزدیک شده که قابل تعمیم به یک نسل و یک جامعه جهانی است. وقتی برای اولین بار به سمت موضوعی می‌روم که به آن پرداخته نشده، این آزمون و خطایی است که به من این فرصت را می‌دهد در فیلم بعدی‌ام چگونه کارم را ادامه بدهم. اما آیا رسانه از این فرصت سود می‌برد تا به تحلیل اجتماعی برسد؟ همین تلویزیون به‌جای اینکه بیاید دو کارشناس بیاورد تا فیلم «سال دوم دانشکده من» را ببینند و آن را از منظر اجتماعی تحلیل کنند، اولین واکنش‌اش این است که حداقل تیزرهای ممکن را به من بدهد و بدترین نوع تبلیغات را برای فیلم من قائل شود. آن هم رسانه‌ای که همین چند شب پیش برای پانزدهمین بار فیلم «شب» من را پخش کرد و «هر شب تنهایی» را در سال چند نوبت نشان می‌دهد!»

کارگردان «سال دوم دانشکده من» در ادامه به برنامه «هفت» می‌رسد: «من حرف‌هایم را درباره «هفت» زده‌ام و دوست ندارم تکرارشان کنم، اما باز هم تأکید می‌کنم میزان نقدپذیری ما پایین است. وقتی ساخت فیلمی را شروع می‌کنیم، فکر می‌کنیم که قرار است شاهکار دنیا را خلق کنیم و وقتی فیلم به سرانجام می‌رسد، متوجه می‌شویم که درباره اثرمان اشتباه می‌کردیم! آدمی هم در جایی نشسته که حرف‌ها و نقدهایش دیده و شنیده می‌شود. به نظرم باید نقدهای او را شنید و ما می‌توانیم هر چیزی را که دوست نداریم، نشنویم. من می‌گویم که ما هم در فیلم‌های‌مان دیالوگ‌هایی همراه با فحاشی داریم که توسط کاراکترها بیان می‌شود. کاراکتر فراستی هم این‌گونه است. به‌نظر من نباید به فراستی ایراد گرفت. فراستی منتقد فیلم من هم بوده است. وقتی از شخصیت‌پردازی و کاراکترهای فیلم صحبت می‌کند کاملاً گوش می‌دهم اما وقتی همه مرا زیر سؤال می‌برد، دیگر گوش نمی‌کنم و صحبت‌هایش را فراموش می‌کنم. خیلی جالب است که او در حال حاضر فیلم‌ها را برای تماشاگر، هم نقد و هم بازی می‌کند! به‌نظر من باید او را پذیرفت و بهتر است در فکر حذف فراستی نباشیم. اما آنجایی عملکرد آقای فراستی بد است که او فیلمسازهای جوان ما را در مقابل «جان فورد» تحقیر می‌کند. این اشتباه محض است، چون زمان جان فورد، قابلیت‌های سینما تازه داشت کشف می‌شد. آن زمان با امروز، که شگفت‌زده کردن مخاطب کار به‌شدت سختی است، تفاوت دارد. با وجود این، باز هم تأکید می‌کنم که ما باید روحیه نقدپذیری خودمان را تربیت و تقویت کنیم.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.