اسد همه‌چیز را می‌دانست

این کار ۷سال طول کشید. اجساد اغلب در کامیون‌های یخچال‌دار ۱۶متری تحویل داده می‌شدند که می‌توانستند تا ۴۰۰جسد را همزمان حمل کنند و نشانه‌های شکنجه روی آنها دیده می‌شد. او گفت: «تمام ابزارها و روش‌های شکنجه روی اعدام‌شدگان استفاده می‌شد. وقتی آنها را می‌دیدم، در ذهنم تصور می‌کردم که این فرد چقدر درد کشیده است تا به نقطه‌ اعدام برسد، چقدر قبل از رسیدن به ما جان می‌داد. او قبل از رسیدن به آخرین مرگ، صدبار می‌مرد.» قبل از جنگ سوریه، نافیه کارگر شهرداری استان دمشق بود. او مسوول ترتیب دادن مراسم تدفین بود؛ اما گفت که هرگز با اجساد در آن سمت سروکار نداشته و قبلا جسدی ندیده است.

این وضعیت در یک روز در سال۲۰۱۱ تغییر کرد؛ زمانی که ماموران اطلاعاتی به دفتر او آمدند و او را مسوول ثبت دفن اجسادی کردند که قرار بود برسند. نافیه گمان می‌کند که او به این دلیل انتخاب‌شده که همیشه به کارش متعهد بوده است. او گفت: «من هرگز مرخصی نگرفتم. هرگز دیر نکردم. حتی در روزهای مرخصی‌ام، می‌آمدم.»

 «نه» گفتن ممنوع بود

نافیه می‌گوید: «در چنین رژیم سرکوبگری نمی‌توانستم نه بگویم. کلمه «نه» ممنوع بود. حتی گفتن اینکه خسته‌ام هم ممنوع بود. گفتن اینکه بیمارم ممنوع بود. گفتن هر آنچه از این ‌دست کاملا ممنوع بود. یک رژیم تمامیت‌خواه بود.» او می‌گفت که باورش نمی‌شد اولین باری که کامیون‌های یخچال‌دار به «نجها»، اولین مکان گور دسته‌جمعی که در آن کار می‌کرد، رسیدند چه می‌دید. نافیه می‌گفت: «من شوکه شدم. چرا دارند وارد گورستان می‌شوند؟ آنها کامیون یخچال‌دار را باز کردند و این فاجعه‌ای بود که ذهنم نمی‌توانست آن را درک کند. تعداد زیاد اجساد قابل‌تصور نبود.بیش از ۳۰۰ یا ۴۰۰جسد وجود داشت.»

وظیفه نافیه مستندسازی دفن اجساد بود، از جمله ذکر اینکه از کدام شاخه امنیتی هستند و چند جسد در خاک دفن شده‌ است. از هر گزارشی که او ارائه می‌داد، چهار نسخه تهیه می‌شد و یک نسخه به کاخ ریاست‌جمهوری، محل اقامت رسمی رئیس‌جمهور وقت، بشار اسد ارسال می‌شد. نافیه می‌گفت: «بشار اسد از اتفاقاتی که در شعب می‌افتاد، خبر داشت.» نافیه می‌گفت وقتی «نجها» پر شد، دو افسر اطلاعاتی او را به قطعه زمینی بایر در «قُطیفه»، محل دیگری در حومه دمشق، بردند و از او پرسیدند که آیا فکر می‌کند آنجا گورستان خوبی خواهد بود. آنجا از مناطق مسکونی دورتر از نجها بود، دور از چشم‌های کنجکاو و نافیه گفت که یکی از افسران به او دستور داده بود تا تیمش را از نجها به قُطیفه بیاورد. نافیه می‌گفت: «در قُطیفه، هفته‌ای یک یا دو کامیون یخچال‌دار می‌آوریم. 

سپس دوبار در هفته، دو کامیون می‌آمد. چهار کامیون هم می‌آوریم.» او گفت که اجساد از زندان صیدنایا، جایی که به گفته او، مردم نیمه‌شب اعدام و سپس ساعت ۳بامداد دفن می‌شدند و نیز از بیمارستان‌های مختلف در منطقه دمشق می‌آمدند. او گفت که ماهی یک‌بار اجازه داشت برای دیدن همسر و فرزندانش به خانه برود. کار به‌طور قابل‌ توجهی روی او تاثیر گذاشته بود، وزن زیادی ازدست‌داده و گاهی ناگهان زیر گریه می‌زد. او گفت: «شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم. جیغ می‌زدم. احساس می‌کردم افرادی که دفن کرده‌ام مرا تماشا می‌کنند.»

در نهایت، نافیه گفت که شروع به برنامه‌ریزی برای خروج از کشور کرد. او گفت که به ماموران اطلاعاتی گفته است که بیمار است. نافیه روایت می‌کرد که به یک مامور پول داده تا از کارش خلاص شود و در سال۲۰۱۸ دوباره به او پول داده است، قبل از اینکه برای همیشه از سوریه خارج شود. او گفت: «می‌خواستم این کار را تمام کنم.» نافیه به همراه همسر و سه فرزندش در آلمان اسکان داده شد و در سال۲۰۱۸ در اولین دادگاه بین‌المللی درباره شکنجه دولت سوریه که منجر به محکومیت دو مقام سوری شد، در دادگاه ملی کوبلنز شهادت داد.

نافیه علاوه بر شهادت در کوبلنز، با «گروه ویژه اضطراری سوریه»، یک سازمان مدافع مستقر در ایالات‌متحده که در سال۲۰۱۱ تاسیس شده و برای گذار دموکراتیک و عدالت و پاسخ‌گویی در سوریه مبارزه می‌کند، همکاری کرده است. شهادت نافیه، به همراه شهادت‌های دیگر از جمله شهادت «قیصر»، مامور سابق پزشکی قانونی سوریه که ده‌ها هزار عکس از اجسادی که شواهد شکنجه را نشان می‌دادند، قاچاق کرد، به اعمال تحریم‌های اقتصادی ایالات‌متحده علیه سوریه در سال۲۰۱۹ کمک کرد. در آوریل۲۰۲۳، او در کمیته‌ امور خارجی مجلس نمایندگان ایالات‌متحده سخنرانی کرد و از قانون‌گذاران خواست تا به کشورهای عرب منطقه برای جلوگیری از عادی‌سازی روابط با دولت اسد فشار بیاورند. اکنون او خواستار لغو تحریم‌های بین‌المللی علیه سوریه است. او گفت: «من از دولت آمریکا می‌خواهم که تحریم‌های سوریه را لغو کند؛ زیرا سوریه کشوری است که رژیم آن سقوط کرده است.

من می‌خواهم از ایالات‌متحده به نام خودم، به نام سوری‌های آزاد و به نام هر کسی که برای بشریت شهادت داده است، بخواهم که تحریم‌ها را لغو کند. سوریه به این نیاز ندارد.» نافیه پیش‌ازاین هویتش را برای امنیت خود و خانواده‌اش پنهان نگه داشته بود. اما پس از سقوط اسد در ماه دسامبر، گفت که اکنون آماده است تا هویت خود را علنی کند: «قبل از سقوط رژیم، من هرگز چهره‌ام را نشان ندادم؛ زیرا حتی بدون آشکار کردن هویت یا چهره‌ام، خانواده‌ همسرم، همسرانشان و خواهرانم دستگیر شدند. بنابراین اکنون، پس از سقوط رژیم، می‌خواستم هویتم را فاش کنم.»