فقط خود پوتین میداند در مرحله بعد چه ورقی رو میکند
جنگ بزرگ یا کوچک؟
از آنجا که پوتین ابتکار عمل را در دست دارد، به راحتی میتوان فهمید که از مزیت برخوردار است. در واقع او انتخابهای خطرناکی پیش رو دارد. یک جنگ بزرگ ریسکهای زیادی به همراه دارد؛ ولی یک جنگ کوچک که این ریسکها را محدود کند، نیز ممکن است نتواند حرکت اوکراین به سمت غرب را متوقف کند. نه تنها روسها در این جنگ متحمل تلفات خواهند شد، بلکه مسبب مرگ تعداد زیادی از مردم اوکراین خواهند شد که با بسیاری از آنها وابستگی فامیلی دارند. روسیه متحمل تحریمهای سختی نیز خواهد شد. بانکهایش بهشدت جریمه خواهند شد و اقتصادش از مولفههای مهم تکنولوژیک آمریکایی محروم خواهد شد. افراد بسیار ثروتمند، شاید حتی خود پوتین، ممکن است از خرج کردن و پس انداز در کشورهای خارجی منع شوند. مردم عادی روسیه نیز در رنج کاهش استانداردهای زندگی قرار خواهند گرفت که در طول هفت سال گذشته نیز در حال کاهش بوده است. مطیعسازی اوکراین به بهایی استراتژیک برای روسیه تمام خواهد شد. کشورهای دیگر نیز در محاسبات امنیتیشان تجدیدنظر خواهند کرد. ناتو قدرت نظامی اعضای شرقی خود را تقویت خواهد کرد. سوئد و فنلاند نیز ممکن است به این اتحاد بپیوندند.
پیامدهای اقتصادی جنگ برای پوتین، حداقل در کوتاه مدت، ممکن است تحملپذیر باشد. بانک مرکزی روسیه ۶۰۰میلیارد دلار ذخیره دارد که برای تحمل تحریمها بیشتر از کافی است. ولی دستاوردهای اوکراین میتواند به راحتی تحت تاثیر شکستها در داخل قرار گیرد. پوتین بهتر از هر کسی میداند سرنوشتش در آنجا تعیین خواهد شد، پس شاید او با حمله کمتر جاهطلبانهای شروع کند. با این حال، یک جنگ محدود نیز میتواند جانهای بسیاری را بگیرد و کنترل آن سخت باشد. تحریمها هم ممکن است ملایمتر باشند؛ ولی همچنان دردآور هستند. جدایی روسیه از غرب نیز شدت خواهد گرفت. به علاوه اگر دولت در کییف مستقل باقی بماند، تلاش آن برای پیوستن به غرب بیشتر خواهد شد. رفتار خشن پوتین در طول هشت سال گذشته به این معناست که حتی روسیزبانها در شرق اوکراین مشتاق ارتباط نزدیکتر با مسکو نیستند.هفتههای آتی مشخص خواهد کرد که پوتین چگونه انتخاب خواهد کرد؛ انتخابی که شکی در خطرات آن نیست. اروپا با چشمانداز قطع جریان خطوط لوله گاز روبهرو است. حتی درصورتیکه این اتفاق نیفتد نیز انتظار میرود در ۲۰۲۲ انرژی برای اروپا یک هزار میلیارد دلار هزینه داشته باشد که دوبرابر ۲۰۱۹ است. جنگ بر قیمت کالاهای مهم دیگر نیز تاثیرگذار خواهد بود. قیمت نفت همین حالا هم در حال افزایش است. روسیه بزرگترین صادرکننده گندم جهان است و اوکراین با اختلاف کمی پس از آن قرار دارد. روسیه منبع بزرگ فلزات جهان نیز هست. در بازار فشرده امروز حتی یک شوک کوچک میتواند سبب افزایش قیمت کالاها شود. از سوی دیگر، یک حمله موفقیتآمیز به اوکراین سابقه سیاسی بیثباتکنندهای نیز ثبت خواهد کرد. نظم جهانی مدتهاست مورد حمایت این هنجار قرار گرفته است که کشورها مرزهای کشورهای دیگر را با نیروی نظامی مورد حمله قرار نمیدهند.
وقتی عراق در ۱۹۹۰ کویت را تصرف کرد، یک اتحاد جهانی به رهبری آمریکا آن را بیرون انداخت. پوتین که زرادخانه هستهای نیز در اختیار دارد، درباره کریمه قسر در رفته است؛ ولی اگر تکه بزرگتری از اوکراین را ضمیمه روسیه کند، تصور اینکه یکباره با ناتو صلح کند سخت خواهد بود.
به احتمال زیاد پوتین با کمک حضور نیروهای روس تازه مستقرشده در بلاروس به راه خود ادامه خواهد داد. او نه تنها از شانس بیارزش کردن تعهدات آمریکا نسبت به اروپا لذت خواهد برد، بلکه برای توجیه حکومت خشن خود در داخل به کارشکنیهای دشمن خارجی نیز تکیه خواهد کرد. سایر کشورهای خواهان تجاوز نیز ممکن است این راه را ادامه دهند. احتمال حمله چین به تایوان مطمئنا افزایش خواهد یافت. اگر این اتفاق رخ دهد، بیشتر مرزهای مورد مناقشه جهان درگیر جنگ خواهند شد.
با وجود این خطرات، غرب باید از سه طریق پاسخ دهد: بازداشتن، ادامه دادن به گفتوگو و آماده شدن. قدرتهای غربی، بالاخص آلمان، برای بازداشتن پوتین باید طفره رفتن را متوقف کنند، جبههای متحد تشکیل دهند و مشخص کنند که میخواهند بهای اعمال تحریمها به روسیه را بپردازند و اوکراینیهایی را که آماده مقاوت در برابر ارتشی اشغالگر هستند، حمایت کنند. در عین حال، دیپلماتها باید به گفتوگو ادامه دهند، به دنبال زمینهای مشترک باشند و به پوتین و رسانهاش اجازه ندهند هر طور که میخواهند جریان را در دست بگیرند. اروپا باید با روشن کردن اینکه برنامه انتقال انرژیاش وابستگی آن را به گاز روسیه کاهش خواهد داد خود را برای بحران بعدی آماده کند. تفاوت منافع یک کشور با منافع دولتمردان به ندرت تا این حد فاحش بوده است. روسیه از منافع ارتباط بهتر، نزدیکتر و صلحآمیز با غرب منتفع خواهد شد. تنها پوتین از رویارویی سود میبرد؛ چراکه میتواند به مردم روسیه بگوید که آنها تحت محاصره هستند و به مردی قوی برای دفاع نیاز دارند؛ ولی زیرکترین مرد قوی هم میتواند دچار اشتباه محاسباتی شود. اگر حمله به اوکراین به باتلاقی خونین بدل شود یا مردم روسیه را فقیرتر و مشتاقتر برای تغییر کند، میتواند در نهایت به سقوط پوتین منجر شود. حتی اگر تنها بهخاطر خودش باشد، او باید در برابر تهدید خیالی که روسیه در اوکراین با آن روبهرو است اعلام پیروزی و عقب نشینی کند.
اکونومیست در مقالهای دیگر با عنوان «اهداف نظامی ولادیمیر پوتین در اوکراین چه هستند؟» او را به بازیکنی تشبیه کرده است که فقط خودش میداند در مرحله بعد چه ورقی رو میکند. اکونومیست در این مقاله این پرسش را مطرح کرده است که اگر پوتین انتخاب کند همه یا بخشی از نیروهای موجود خود را در برابر اوکراین مورد استفاده قرار دهد، زمان آن کی خواهد بود؟ یک مقام اروپای شرقی آشنا با اطلاعات در این رابطه، پاسخ داده است که تدارک یک حمله تمامعیار تا اواسط فوریه میسر نخواهد بود. انتظار میرود تعداد نفرات نیروهای روس که در بلاروس به سر میبرند و بهترین موقعیت را برای حمله به کییف دارند، تا تاریخ دهم فوریه کامل شود. همچنین ممکن است پوتین انتخاب کند که آتش خود را طی بازیهای المپیک پکن نگشاید. موضوع جنگ در اوکراین، روابط خوب با چین را به اولویتی بالاتر از آنچه هست تبدیل خواهد کرد. اگر پوتین چنین تصمیمی بگیرد، پنجرهای را به روی فرصتها در بازه بین پایان بازیها در بیستم فوریه تا آب شدن یخها در بهار خواهد گشود. این منبع میگوید: گرچه نرم شدن زمین انتقال تسلیحات روسیه را دشوارتر خواهد کرد، اما وقوع یک حمله دیرهنگامتر بعید نیست. بسیاری افراد هم در روسیه بر این باورند که بهترین نصیحت به پوتین این است که بیش از این فشار وارد نکند. اما به عقیده اکونومیست مشکل این است که پوتین به دنبال نصیحت نیست. او کاری را که خودش در ذهن دارد، انجام میدهد.