اگر ۱۳ آبان نبود، عراق بازهم به ایران حمله میکرد؟
مذاکرات؛۴۰ روز قبل از انتخابات آمریکا
در 31 شهریورماه 1359 ناگهان شعلههای برافروختهای، رشته مذاکرات بُن را سوزاند. درست همان روز که سیدصادق طباطبایی از فرودگاه دوسلدورف رهسپار تهران بود، عراقیها فرودگاه مهرآباد را بمباران کردند. ارتش بعثی عراق حملات سراسری خود به خاک ایران را آغاز کرد. حمله ارتش بعثی به خاک ایران در کشوقوس ماجرای گروگانهای آمریکایی همواره دو پرسش را برمیانگیزد؛ ابهاماتی که به روابط بین دولتهای ایران، آمریکا و عراق گره خورده است. پرسش نخست این است که آیا هجوم عراق به ایران محصول تصرف سفارت آمریکاست؟ اگر واقعه 13 آبان 1358 رخ نداده بود آیا صدامحسین از یورش به مرزهای ایران خودداری میکرد؟ پرسش دوم و پررنگتر این است که آیا تجاوز ارتش عراق به تمامیت سرزمینی ایران به تشویق و ترغیب آمریکاییها بود تا بر دولت ایران برای رهایی بیچونوچرای گروگانها فشار آورد؟
این نوشتار برای پاسخ به این پرسشها به کتاب تازهانتشاریافته موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی رجوع کرده است. محمد محبوبی در کتاب «ایستگاه خیابان روزولت: روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» با تکیه بر سندهای اطلاعاتی و دیپلماتیک، به بررسی بسترها و پیامدهای واقعه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ میپردازد. روایت کتاب از ساختار اطلاعاتپایه سفارت آمریکا در دوره پهلوی آغاز میشود و نحوه تحول این ساختار پیچیده در دوره انقلاب اسلامی را بیان میکند. همین ساختار منجر به فعالیتهای مداخلهجویانه سفارت آمریکا در برابر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۸ شد. سپس با تکیهبر اسناد دیدهنشده، به بررسی واقعه تسخیر و پیامدهای آن تا زمان آزادی گروگانها پرداخته میشود. این کتاب را میتوان نخستین «روایت ایرانی» از واقعه تسخیر سفارت آمریکا در تهران دانست.
در توضیح عنوان این اثر، در مقدمه کتاب آمده است که نام کتاب؛ ایستگاه خیابان روزولت، گویای آن است که نمایندگی سیاسی آمریکا در تهران که در امتداد خیابان شهید مفتح (روزولت سابق) قرار داشت، بیش از آنکه یک سفارتخانه با ماموریتهای دیپلماتیک باشد، ایستگاه سازمان سیآیاِی با ماموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی بود. دیگر آنکه واقعه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ یک مقطع حیاتی در سپهر سیاست ایران است و بازیگران و ناظران سیاسی لاجرم باید در این ایستگاه توقف و موضع خود رادر برابر این رویداد روشن کنند. از دیگر برجستگیهای این اثر، رمزگشایی از اسناد رشتهشده و رونمایی از برخی عوامل و همکاران ایرانی سیآیای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ افرادی که تا پیش از این هویت نامعلومی داشتند.
در رابطه با پاسخ پرسش نخست (ص 429) رهگیری موضع خصمانه دولت عراق در قبال انقلاب ایران و دولت جمهوری اسلامی نشان میدهد مواضع رهبران بعثی عراق پیش از تصرف سفارت آمریکا و پس از حمله عراق به ایران مشابه یکدیگر است و رخداد 13 آبان 1358 سرآغاز این خصومت تلقی نمیشود.
برای توضیح ارتباط بین حمله عراق و تسخیر سفارت آمریکا، بهترین مستند، مدارکی است که خود آمریکاییها تولید کردهاند. یکی از این مدارک قابلاعتنا، گزارشی با عنوان «نقش عراق در خاورمیانه» به تاریخ 31 خرداد 1358 و به امضای استنسفیلد ترنر، رئیس سازمان سیآیای، است. بر پیشانی این گزارش نوشته شده سیآیای، اناسای و سازمانهای اطلاعاتی وزارت دفاع و وزارت امور خارجه در تهیه محتوای گزارش نقشآفرینی کردهاند. مواضع عداوتآمیز دولت عراق درباره ایران در قسمتی از این گزارش بلندبالا به چشم میخورد: «رژیم بغداد در مورد ایران احساس ناامنی دارد تا زمانی که آن کشور دولتی داشته باشد که بغداد بتواند روابط رضایتبخشی با آن برقرار کند. عراقیها همچنین واهمه دارند که نهضت اسلامی در ایران اکثریت شیعه عراق را که مدتها تحت بدرفتاری دولتهای سنی در بغداد بودند، آلوده کنند. آنها آشکارا نگران این هستند که آیتالله خمینی؛ که 14سال در حوزه علمیه شیعی نجف تبعید بود، خود را رهبری دینی ببیند که نفوذش باید فراتر از مرزهای ایران برود. نگرانی دیگر عراقیها این است که ناتوانی دولت مرکزی در تهران باعث شود از ایران، تسلیحاتی برای کردهای عراق سرازیر شود. بغداد احتمالا باید برای کنترل نارضایتی در مناطق شیعی و کردی به استفاده از نیروی نظامی ادامه دهد.»
در بخش دیگری از گزارش برآورد سازمانهای اطلاعاتی آمریکا درباره عراق، به روابط دوجانبه این دو کشور و نسبت آن با شرایط ایران هم پرداخته شده است: «رهبران عراق احساس نمیکنند باید روابط سیاسیشان با ایالاتمتحده را بهبود بخشند؛ مگر آنکه پیشرفتی در حل مسئله فلسطین ببینند یا از برخی پیشرفتهای بزرگ شوروی در منطقه، مانند ظهور یک دولت چپگرا در ایران، تکان بخورند.»
در سالهای 1357 تا 1360، دولت بعث عراق و دولت ایالاتمتحده آمریکا اساسا در دو بلوک متعارض قرار داشتند و فراتر از آن، روابطشان از سالیان گذشته بهطور کامل قطع بود. همچنین حتی در مقدمات کودتای نقاب (منظور کودتای نوژه است) نیز دولت عراق تمایلی نداشت در زمان اجرای کودتا علیه جمهوری اسلامی با دولت آمریکا همکاری کند و نهایتا در مقام عمل، همکاری با واشنگتن به بغداد تحمیل شد. وضعیت واقعی جهان در این زمان، گواهی میدهد که تجاوز نظامی عراق به خاک ایران ارتباط معناداری با تسخیر سفارت آمریکا نداشت. آشتیناپذیری دولت عراق توأمان در قبال آمریکا و ایران بیتردید نشان میدهد که آغاز جنگ تحمیلی ثمره تسخیر سفارت آمریکا نبود.
در رابطه با پاسخ پرسش دوم (ص 431) در وهله نخست باید در نظر داشت که از خرداد 1358؛ یعنی پنجماه قبل از تسخیر سفارت آمریکا تا حمله سراسری عراق به ایران در شهریور 1359، بعثیها دهها بار به خاک ایران تجاوز کرده بودند و بهمرور، آمادگی نظامیان ایرانی را میآزمودند. آنچه در این مقطع زمانی برای دولت کارتر اهمیت داشت رهایی هرچه سریعتر گروگانها بود. کارتر میدانست که حمله عراقیها به ایران باعث میشد توجه مجلس بر مساله جنگ متمرکز شود و تعیین سرنوشت گروگانها به تعویق افتد؛ کمااینکه همین اتفاق هم رخ داد. آمریکاییها نهتنها از منظر سیاسی تمایلی به درگیری جنگ ایران و عراق نداشتند؛ بلکه از منظر اقتصادی هم به این واقعه بیمیل بودند. کابینه کارتر با بحران انرژی دستوپنجه نرم میکرد و حمله نظامی ارتش بعث عراق به خاک ایران این بحران را تشدید میکرد.
بلوکبندی شرق و غرب را هم باید افزود. هجوم نظامی عراق به ایران بیش از آنکه منافع کاخ سفید را تامین کند به سود کاخ کرملین تمام میشد. واشنگتن هم این موضوع را میدانست و آشکارا نگران قدرتیابی شوروی در جنوب ایران بود. بنابراین تشویق بعثیها به جنگ با ایران در فرصت محدودی که برای کارتر باقی مانده بود، بههیچوجه یک انتخاب عقلانی محسوب نمیشد. باید توجه داشت تجاوز نظامی ارتش عراق به سرحدات ایران زمانی صورت گرفت که تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حدود 40روز باقی مانده بود. البته توضیحات پیشگفته تنها مربوط به بازه آغاز جنگ است. این به آن معنا نیست که در تمام طول 8سال جنگ ایران و عراق، آمریکا موضع بیطرفی اتخاذ کرده بود. جیمی کارتر در خاطرات خود بهصراحت بیان میکند که اگرچه واشنگتن نقشی در آغاز حمله نظامی عراق به ایران نداشت؛ اما بعدها زمانی که ریگان به ریاست جمهوری رسید به لحاظ دیپلماتیک رژیم عراق را به رسمیت شناخت و تدارکات جنگی آن را تامین کرد.