باید روابط با اعراب  باقی بماند

شکاف‌هایی که در طول سه دهه گذشته و پس از مذاکرات صلح مادرید و پس از آن اسلو زمینه را برای پیوستن کشورهای عربی به روابط پنهان و آشکار سیاسی و اقتصادی و عادی‌سازی روابط با اسرائیل فراهم کرده است. چالش‌هایی که حتی بر روابط دوجانبه کشورها تاثیرگذار بوده و مانند روابط ایران و عربستان برای سال‌ها در مدار قطع روابط قرار داشته است. با هدف مدیریت این تعارضات، کشورهای منطقه و در راس آنها ایران و عربستان تصمیم گرفتند تا بر اساس تجربیات گذشته، روابط دوجانبه را مجددا احیا و آن را زمینه‌ای برای تبدیل کردن همکاری‌ها در سطح منطقه‌ای قرار دهند. جنگ حماس و اسرائیل در نوار غزه توانسته بخشی از همکاری‌ها و رایزنی‌های سطح بالا را میان مقامات تهران و ریاض به وجود آورد.

در مقابل این فرضیه که در هفته‌های اخیر و پس از عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر از سوی رسانه‌ها و برخی محافل فکری مورد بررسی قرار گرفته، این گزاره مطرح می‌شود که به‌رغم توجه دولت‌های عربی و اسلامی به مساله فلسطین و حقوق فلسطینی‌ها و ارزش‌بخشی دوباره به راهکار دو‌دولتی بر اساس مرزهای ۱۹۶۷، این مسیر همچنان تا تبدیل شدن به یک راهکار عینی فاصله زیادی دارد و با چالش‌های قابل‌توجهی همراه است. این مساله به‌ویژه ناشی از دیدگاه‌های متفاوت دولت‌های عرب خلیج فارس با جمهوری اسلامی می‌تواند این مسیر را همچنان دستخوش فراز و فرودهایی کند. اینکه کدام یک از این دو مسیر بتواند فضای روابط بین ایران و کشورهای عربی را شکل دهد، به چگونگی برآمدن وضعیت جدید از دل تحولات جنگ غزه بازمی‌گردد.

مدیریت تعارضات

تعارض و تضاد منافع همواره بخش تفکیک‌ناپذیر از ماهیت رقابتی روابط ایران و عربستان سعودی در طول چند دهه گذشته به‌ویژه پس از تغییر موازنه قدرت در سطح منطقه‌ای در طول دو دهه گذشته بوده است. سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ زمینه را برای توسعه نفوذ منطقه‌ای ایران و اتصال زنجیره‌های شبکه مقاومت فراهم کرد؛ مساله‌ای که ادراک تهدید ایران را برای عربستان سعودی شکل داد و رقابت ایدئولوژیک را تبدیل به منازعه ژئوپلیتیک‌محور کرد.

 تحولات متعاقب، چون بهار عربی و توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ به تشدید منازعه انجامید و زمینه را برای قطع روابط دو کشور چند ماه پس از امضای برجام فراهم کرد.‌ گذار از رقابت به منازعه و تشدید منازعه به سمت تقابل و درگیری محدود باعث شد تا به مرور فضا برای شکل‌گیری این ادراک فراهم شود که روابط دو قدرت منطقه‌ای خاورمیانه نیازمند یک بازنگری است. عربستان به دلیل نیاز به ثبات سیاسی و امنیتی برای پیشبرد برنامه توسعه اقتصادی خود و ایران نیز برای خارج کردن عربستان از تهدید امنیتی، تصمیم گرفتند تا روابط دوجانبه را احیا کنند و به مدیریت متغیرهای متعارض در سطح منطقه‌ای بپردازند.

شکل‌گیری گفت‌وگوهای ایران و عربستان از فروردین ۱۴۰۰ تا اسفند ۱۴۰۱ مبتنی بر دکترین منطقه‌ای ایران برای بازسازی روابط با کشورهای عربی بوده است. دکترینی که هم به دنبال حفظ شبکه بازدارندگی منطقه‌ای است و هم درک ملاحظات و حساسیت‌های عربستان و برخی دولت‌های عربی خلیج فارس نسبت به مساله تهدید ایران و گروه‌های مقاومت در سطح منطقه. سرمایه‌گذاری دولت سیزدهم برای تغییر روند روابط با همسایگان خود مبتنی بر گفت‌وگوهای منطقه‌ای و عادی‌سازی روابط با کشورهای عربی بوده است. بنابراین حفظ این سیاست، راهبرد اصلی جمهوری اسلامی برای مدیریت تعارضات با کشورهای عربی و در راس آنها عربستان بوده است.

در شرایط کنونی و پس از عملیات طوفان‌الاقصی ملاحظه این است که در صحنه نبرد با اسرائیل، این دکترین آسیب نبیند و دستخوش تکانه‌های جدی نشود. همراهی تهران و ریاض برای برگزاری اجلاس فوری سازمان همکاری اسلامی، گفت‌وگوی رئیسی و بن‌سلمان و رایزنی‌های وزرای خارجه دو کشور بر سر مساله فلسطین بخشی از نمودهای این استراتژی است که توانسته در شرایط کنونی به خوبی پیش برود.

ایران در این میان تلاش کرده تا هم بر شبکه بازدارندگی منطقه‌ای خود و تاکید بر قدرت جبهه مقاومت برای نبرد با اسرائیل تاکید کند و هم از مساله فلسطین برای ایجاد همگرایی با دولت‌های عرب خلیج فارس استفاده کند. به همین منظور ایران سیاست ظریفی را در پیش گرفته که عادی‌سازی روابط ایران و جهان عرب و سیاست همسایگی دستخوش بحران مجدد نشود. این سیاست پرهیز از سرزنش و در عوض ترغیب با توصیه برای قطع صادرات نفت و کالا به رژیم صهیونیستی بوده است. ایران اگرچه پیشنهاد کرده که روابط با اسرائیل از سوی کشورهای عربی و اسلامی قطع شود، اما فراتر از اظهارات نمادین اقدامی را انجام نداده است. حتی در مساله ورود انصارالله یمن به جنگ غزه و باز کردن یک جبهه جدید هم محتاط عمل کرده و تلاش به عمل آورده است تا روابط با عربستان و همچنین صلح در حال شکل‌گیری یمن و عربستان نیز دستخوش بحران مجدد نشود.

اعمال این محددیت‌ها و در نظر گرفتن ملاحظات در خصوص چگونگی اقدام منطق این سیاست را تشکیل می‌دهد. این سیاست را می‌توان در صحبت‌های روز جمعه سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان هم مشاهده کرد. نصرالله در سخنرانی خود تاکید کرد: همه باید برای توقف جنایت‌‌‌ها در غزه تلاش کنند و باید از آنها (کشورهای عربی) بخواهیم به اسرائیل نفت نفروشند. بنابراین ایران در تلاش است تا با تبدیل کردن موضوع فلسطین به یک مساله اسلامی، روابط با دولت‌های عربی خلیج فارس را با حفظ ملاحظات همسایگی پیوند زند و بر اساس تجربیات سال‌های قبل، ضمن تلاش برای حفظ روابط دوجانبه، نسبت به همکاری در سطح منطقه‌ای نیز اهتمام بورزد. با این حال و به‌رغم تلاش‌های ایران که تاکنون نتایج مثبتی برای سیاست همسایگی و حفظ روابط با دولت‌های عرب خلیج فارس به دنبال داشته است، نکته مهم‌تر فضای پس از جنگ در غزه است که باید برای آن نیز سیاست لازم را اتخاذ کرد.

واقعیت آن است که جنگ حماس و اسرائیل اگرچه توانسته نوعی همصدایی را در میان کشورهای عربی و اسلامی ایجاد کند، اما بر اساس تجربیات قبلی جنگ‌های فلسطین و اسرائیل، فضا می‌تواند مجددا تغییر کند. به این معنی که پرونده عادی‌سازی روابط دولت‌های عربی با اسرائیل اگرچه در شرایط کنونی متوقف یا تعلیق شده است، اما از میان نرفته است و طبیعتا با تغییر شرایط مجددا در دستور کار به‌ویژه عربستان سعودی قرار خواهد گرفت.

 اینکه ریاض با چه کم و کیفی و با دریافت چه امتیازاتی در این مسیر قرار بگیرد که خود موضوع مهم و پیچیده‌ای است، اما ایران باید برای این سناریو نیز برنامه لازم را در نظر داشته باشد. حفظ سیاست همسایگی و استمرار دکترین منطقه‌ای ایران جدا از مساله فلسطین نیز با پیچیدگی‌های قابل‌توجهی ناشی از ماهیت رقابتی روابط و غلبه ادراک‌های تهدید و فقدان اعتمادسازی مواجه است.  موازی شدن و همراستا شدن این پیچیدگی‌ها با پیچیدگی‌های مساله فلسطین به مراتب صحنه پرچالش‌تری را به نمایش می‌گذارد که نیازمند اتخاذ یک راهبرد عملیاتی‌تر مبتنی بر دو اصل حساسیت و آسیب‌پذیری است که بتواند ضمن حفظ شبکه بازدارندگی منطقه‌ای ایران، نسبت به حل چالش‌ها و فراز و فرودهای سیاست همسایگی نیز اقدام کند.