تاریخ شفاهی (۳۱۰)
اخراج به خاطر استفاده شخصی از اتومبیل دولت
رضا نیازمند :
گفتم چند دقیقه آنها را نگهدار و به مدیر امور کارگزینی بگو حکم اخراج قطعی این دونفر را به خاطر استفاده از اتومبیل دولت در روز تعطیل، خوردن مشروب الکلی و تصادف و مسبب هزینه بسیار زیاد معالجه بنویسد و خودش برای من بیاورد. بعد من آنها را میپذیرم. چند دقیقه گذشت احکام اخراج این دو نفر روی میز من بود. آنها را امضا کردم، در پاکت گذاشتم و از منشی خواستم آنها را به اتاق من هدایت کند.
آمدند و خیلی تشکر کردند که از مرگ نجات یافتهاند و اکنون سالم و حاضر به کار هستند. من به آنها گفتم میدانید چقدر موجب ناراحتی من شدید و میدانید هزینه معالجه شما چقدر است؟ میدانید که اگر نخستوزیر هواپیمای خود را برای نجات شما در اختیار من نمیگذاشت شما در وسط جاده بندرعباس مرده بودید؟ آن وقت حکم اخراج را به آنها دادم و گفتم چون کاملا سالم و آماده کار هستید از این سازمان اخراج میشوید. بروید برای خود کار دیگری پیدا کنید. آنها با چشمان پر از اشک رفتند و دیگر آنها را ندیدم. سه ماه گذشت. در یک میهمانی هویدا را دیدم. گفت رضا آن مجروحین را چه کار کردی. گفتم از اینکه شما موجب نجات جان آنها شدید سپاسگزارم و این محبت را هرگز فراموش نمیکنم. آن دو نفر را هم پس از معالجه کامل اخراج کردم. هویدا گفت تو آدم عجیبی هستی.