تاریخ شفاهی (۳۰۷)
چگونه هواپیمای هویدا به نیازمند رسید؟
رضا نيازمند :
چند دقیقه گذشت تلفن زنگ زد. طرف گفت من محافظ آقای هویدا هستم. فرمودند کارتان را به من بگویید انجام خواهم داد. من داستان را گفتم و تقاضا کردم آقای هویدا هواپیمای خودشان را در اختیار من بگذارند تا مصدومین را به تهران بیاورم. گفت در انتظار تلفن باشید. شاید ۱۰دقیقه گذشت محافظ هویدا تلفن کرد و گفت آقای هویدا به خلبان هواپیما تلفنی دستور دادند که در اختیار شما باشند. با او تماس بگیرید و هرچه بخواهید فوری انجام میدهد. شماره تلفن خلبان هواپیما و نام او را به من داد. یک سرهنگ نیروی هوایی بود. بلافاصله به او تلفن کردم. گفت من در اختیار شما هستم. داستان را گفتم که من یک پزشک و دو پرستار باید به کرمان بفرستم تا دو مصدوم را به تهران بیاورند. در ضمن گفتم که هواپیما باید روی جاده فرود آید. شما قبلا به ژاندارمری خبر بدهید که جاده را خلوت کنند و مهمتر آنکه در هواپیما باید جا برای دو برانکارد وجود داشته باشد که مصدومین روی برانکاردها قرار بگیرند. سرهنگ گفت آقا این یک هواپیمای نو و لوکس است. با این دستورات شما به کلی خراب میشود. گفتم تصمیم در این باره با خود آقای هویداست. چند دقیقه بعد سرهنگ تلفن کرد که آقای هویدا اجازه دادند و هواپیما سه ساعت دیگر آماده پرواز خواهد بود. آدرس محل هواپیما هم داد.