تاریخ شفاهی (۳۹)
ابتهاج با هیچکس اینطور نبود
رضا نيازمند :
ابتهاج خیلی وقتشناس بود و خود را خیلی با انضباط میدانست. من ساعت ۱۰ در روز موعود رفتم به اتاق او و گفتم ساعت ۱۰ است.
گفت: کار را تمام کردی؟ گفتم بله. گفت: چطوری؟ گفتم بلد بودم درست کردم. هر کدام از پروندهها را میخواهید بفرمایید تا نشان دهم. نتیجه ارزیابی تمام کارخانهها را روی میزش گذاشتم. ابتهاج کوتاه آمد، از آن زمان به بعد ابتهاج به من علاقهمند شد و به من احترام میگذاشت و تا آن وقتی که از ایران رفت یعنی نزدیکهای انقلاب که رفت انگلیس و مقیم شد، در تمام میهمانیهایش من را دعوت میکرد و در تمام عیدهای نوروز برای من کارت تبریک میفرستاد، ابتهاج با هیچ کس این طور نبود.