مسیر صلح و همکاری ایران با عربستان و کشورهای عربی

در بین عواملی که موجب بی‌ثباتی و گسترش افراط‌گرایی شده، هشت عامل کلیدی‌تر است: ۱. ادامه اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل، ۲. تجاوزصدام به ایران در۱۹۸۰ و به کویت در۱۹۹۰، ۳.تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان درسال ۲۰۰۱، ۴. تجاوز نظامی آمریکا به عراق درسال ۲۰۰۳، ۵. وقوع بهار عربی در سال ۲۰۱۱، ۶. حمله نظامی ناتو وکشورهای عرب شورای همکاری خلیج‌فارس به لیبی در۲۰۱۱، ۷. سازماندهی و صدور ده‌ها‌هزار تروریست از حدود ۸۰ کشورجهان برای تغییر رژیم درسوریه، ۸. حمله نظامی عربستان-آمریکا به یمن.

این وقایع موجب شد که: ۱. جهان عرب دچار گسیختگی شد، ۲.قدرت‌های عربی سوریه، لیبی و عراق دچار جنگ داخلی و تروریسم شدند، ۳. برخی از رهبران عرب متحد آمریکا درکشورهایی همچون مصر و تونس سقوط کردند، ۴. ده‌ها هزار تروریست سرازیر منطقه و فراتر از آن شدند، ۵.گروه‌های تروریستی همچون داعش در منطقه ظهور کردند. همزمان با افول قدرت‌های عربی لیبی، عراق، مصر و سوریه، عربستان سعودی تحت رهبری محمد بن‌سلمان، جوان ۳۳ ساله، سعی کرده رهبری جهان عرب را به‌دست گیرد. دینامیک جدید قدرت در منطقه شاهد شکل‌گیری دوبلوک یکی متشکل از آمریکا، عربستان، اسرائیل و امارات متحده عربی و دیگری روسیه، ایران، سوریه، عراق و گروه‌های نظامی مردمی همچون حزب‌الله لبنان، الحشد الشعبی عراق و نیروی نظامی سوریه است.

درحالی‌که آمریکا و روسیه دو قدرت اصلی جهانی تاثیرگذار در منطقه هستند، ایران و عربستان بازیگران اصلی منطقه‌ای هستند. با ورود محمد بن‌سلمان به اریکه قدرت، عربستان از سیاست سنتی محافظه‌کارانه دهه‌های گذشته به سمت استراتژی تهاجمی چرخش کرده و تخاصم علنی با ایران را درپیش گرفته است. واقعیت این است که ایران و عربستان در معادلات یمن، لبنان، سوریه، عراق، بحرین، قطر و سایر کشورهای منطقه نفوذ دارند. منتهی به‌رغم موفقیت مذاکرات هسته‌ای در جهت رفع نگرانی‌های جامعه بین‌الملل از برنامه هسته‌ای ایران، امروزه محور آمریکا-عربستان-اسرائیل مدعی است که ایران عامل به هم ریختگی‌های جهان عرب و بی‌ثباتی‌های منطقه است. اما از دیدگاه ایران، به هم ریختگی جهان عرب پنج عامل اصلی دارد که ربطی هم به ایران ندارد: ۱. ناکارآمدی حکومت‌های عربی، ۲.چندین دهه دیکتاتوری و فساد در کشورهای عربی، ۳. گسترش وهابیت، ۴. جنگ‌های عربی-عربی همچون حمله عراق به کویت، شورای همکاری خلیج‌فارس به لیبی و تجاوز عربستان به یمن و ۵. دخالت عربستان در کشورهای منطقه.

برای مثال موضوع فلسطین که چند دهه عامل وحدت عربی و جهان اسلام بود، امروزه دچار دگرگونی شده چون عربستان به عامل فشار بر فلسطینی‌ها برای پذیرش خواسته‌های حداکثری اسرائیل تبدیل شده است. دراین مورد نیویورک‌تایمز فاش کرد که محمد بن‌سلمان طرحی کاملا به نفع اسرائیل را به محمود عباس ارائه کرده که هیچ‌یک از دولت‌های آمریکا تا این حد به نفع اسرائیل جلو نرفته بودند. این روزنامه همچنین نوشت که ترامپ به این دلیل بیت‌المقدس را پایتخت اسرائیل اعلام کرد که از پشتیبانی محمد بن‌سلمان و تمرکز او بر اقدامات ضدایران اطمینان داشت. به هر حال واقعیت این است که جهان عرب در قضیه فلسطین، در آستانه تسلیم تاریخی به اسرائیل است.  در این چارچوب می‌توان استراتژی منطقه‌ای عربستان را در پنج محور خلاصه کرد: ۱.تلاش برای حفظ سلطه نظامی،امنیتی، سیاسی و اقتصادی آمریکا برمنطقه، ۲. اتحاد با اسرائیل برای جلب حمایت لابی قدرتمند صهیونیسم جهانی، ۳. تقابل با ایران و متحدان منطقه‌ای ایران و تحریک آمریکا برای حمله به ایران، ۴. به رسمیت شناختن اسرائیل توسط کشورهای عربی از طریق محو موضوع فلسطین و ۵. سلطه برکشورهای کوچک خلیج‌فارس و تشکیل جبهه متحد عربی همچون ناتو عربی برای تقابل با ایران.

استراتژی منطقه‌ای ایران را نیز می‌توان در پنج محور خلاصه کرد: ۱. مقاومت در مقابل هژمونی و سلطه آمریکا برمنطقه و تلاش برای بهبود روابط با سایر قدرت‌ها، ۲. مقاومت در مقابل اشغال فلسطین توسط اسرائیل و حمایت از گروه‌های جهادی همچون حماس و حزب‌الله. ۳. تقابل تمام عیار با گروه‌های تروریستی تکفیری همچون داعش و القاعده، ۴. مقابله با سلطه عربستان برکشورهای کوچک حاشیه خلیج‌فارس و ۵. مقابله با طرح اسرائیل برای تجزیه چهار کشور عراق، ایران، ترکیه و سوریه از طریق حمایت از تجزیه استان‌های کردنشین آنها.

مسیر پیش‌رو و دو گزینه عربستان و ایران:

گزینه اول؛ استمرار دشمنی‌های جاری که موجب استمراروگسترش بی‌ثباتی و فرقه‌گرایی، عدم مهار تروریسم و حتی احتمال بروز تقابل نظامی می‌شود. گزینه دوم؛ مسیر همکاری است. عملی شدن این گزینه مستلزم این است که دو طرف صمیمانه نگرانی‌ها و تهدیدات امنیتی یکدیگررا درک کرده و برای رفع آن روی راه‌حل مرضی‌الطرفین توافق کنند.

چهار اقدام ضروری:

۱-آغاز گفت‌وگوهای بدون پیش‌شرط تهران و ریاض و قراردادن همه نگرانی‌های امنیتی روی میز مذاکره،

۲-تشکیل مجمع گفت‌وگوهای ایرانی-عربی با حضور فراگیر قشرهای مختلف از جمله دیپلمات‌ها و محققان،

۳-مهار فرقه‌گرایی از طریق نشست‌های علمای شیعه و سنی از الازهر مصر، مفتی‌های عربستان، سایرکشورهای اهل سنت و بزرگان حوزه‌های علمیه تشیع؛ قم ونجف،

۴-آغاز بدون پیش‌شرط گفت‌وگوهای هشت کشور حاشیه خلیج‌فارس، ایران و عراق و شورای همکاری درسطح وزرای خارجه باهدف نهادینه کردن همکاری‌ها جهت تشکیل «سیستم امنیت و همکاری خلیج‌فارس.»

سازمان امنیت و همکاری اروپا یک مدل مناسب است که می‌توان مشابه آن را براساس بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل درخلیج‌فارس شکل داد.  همچنین مشارکت پایدار کشورهای حاشیه خلیج‌فارس باید براساس ۸ اصل باشد: ۱.احترام به حاکمیت کشورهای عضو، ۲. عدم استفاده از زور، ۳. احترام به مرزهای موجود و تمامیت ارضی کشورهای عضو، ۴. حل مسالمت‌آمیز اختلافات، ۵.عدم مداخله درامور داخلی کشورها، ۶. احترام به اصول منشورسازمان ملل، ۷. پرهیز از دامن زدن به فرقه‌گرایی، ۸. احترام به سیستم‌های حکومتی کشورهای عضو. این مهم مسیری است تدریجی که با آغاز گفت‌وگوها می‌توان ایجاد همکاری و مشارکت پایدار در خلیج‌فارس را به نتیجه رساند.