فارن پالیسی پنج واقعیت پیش روی مذاکرات ایران و آمریکا را بررسی کرد
از دیپلماسی تحولساز به توافقات موقتی

آرون دیوید میلر پژوهشگر ارشد در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، و لورن مورگنبسر پژوهشگر این بنیاد در مقالهای به واقعیتهای پیش روی مذاکرات پرداخته و مینویسند: در داخل آمریکا، ویتکاف توسط مشاوران تندروی رئیسجمهور احاطه شده - کسانی که باور ندارند دستیابی به توافق با ایران ممکن است - و همچنین خود ترامپ که بیتاب و عجول است، بهدنبال توافقی سریع میگردد و در صورت عدم موفقیت، تهدید به استفاده از زور میکند. نخستین دیدار با مقامات ایرانی که طی آن همه ظاهرا طبق اصول ادب و آداب معاشرت رفتار کردند، احتمالا بهتدریج جای خود را به مواضع سختگیرانهتر خواهند داد. در ادامه، پنج واقعیت سیاسی را که احتمالا بر مذاکرات حاکم خواهند بود، مرور میکنیم.
به فکر توافقات موقتی باشید
اول؛ باید صادق بود: هیچ توافق عالی، گزینه خوب یا پایان خوش هالیوودی در مذاکرات هستهای با ایران وجود ندارد. ویتکاف با ایرانی سروکار دارد که مشکلات اساسی با ایالات متحده دارد، نفوذش را در دستکم چهار پایتخت عربی تبلیغ میکند، از گروههای مختلف در منطقه حمایت میکند، با روسیه همکاری گسترده دارد و شعارهای ضداسرائیلی سر میدهد. ترامپ احتمالا زودتر از آنچه فکر میکند متوجه خواهد شد که ایران یک مساله استراتژیک برای ایالات متحده است که راهحل استراتژیکی ندارد. تنها راه تضمین اینکه ایران هرگز به سلاح هستهای دست نیابد، ایجاد تغییر بنیادین است که نیاز و تمایلی به تسلیحات نداشته باشد. با وجود ادعاهایی مبنیبر تضعیف ایران، تصور چنین تحولی دشوار است؛ حتی هیچ تضمینی وجود ندارد که پروژه تغییر رژیم، به ظهور یک گروه از نخبگان نظامی مشتاق به دستیابی به سلاح هستهای منجر نشود.
فراموش کنید دیپلماسی تحولساز با تهران را - دیپلماسیای که برنامه هستهای، منطقهای و موشکهای بالستیک را بهصورت یکجا شامل شود. دستیابی به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ که تمرکز آن صرفا بر موضوع هستهای بود، دو سال زمان برد. در عوض، این بار باید به دیپلماسی معاملهمحور و توافقات موقتی فکر کرد - و بله، همان واژهای که ترامپ دوست دارد: «توافقها». دستکم درحالحاضر، واضح است که ترامپ و فرستادهاش بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای تمرکز کردهاند. ترامپ اوایل این ماه گفت: «من چیز زیادی نمیخواهم، فقط نمیخواهم که سلاح هستهای داشته باشند.» جالب اینجاست که با وجود برخی پیامهای متناقض اخیر، به نظر میرسد ویتکاف برخلاف نظر ترامپ، برجام را خوانده و قصد دارد ایران را بر اساس مفاد آن -حداقل در خصوص میزان غنیسازی اورانیوم - پایبند نگه دارد.
ایران سرسخت
دوم؛ به قول چارلز دیکنز، شاید این بهترین و بدترین زمان برای دیپلماسی ایران و آمریکا باشد. از منظر مثبت برای واشنگتن، اقتصاد ایران بهدلیل تحریمها آسیب دیده و جامعه با تغییرات نسلی که خواهان رفاه اقتصادی و تعامل با جهان است، مواجه شده است. همزمان (ادعا میشود) موقعیت منطقهای ایران بعد از تحولات هفتم اکتبر و حملات علیه حزبالله و حماس ضعیف شده؛ بهعلاوه طبق ادعای اسرائیل توان موشکی ایران تحتتاثیر قرار گرفته است.
اما رئیسجمهور جدید و غیرقابلپیشبینی آمریکا تهدید به اقدام نظامی کرده مگر آنکه ایران به مذاکرات تن دهد. همین تهدید ظاهرا باعث شد تهران به مذاکرات با دولت ترامپ رضایت دهد. اما این به معنای آمادگی ایران برای امتیازدهی عمیق یا تسلیم نیست. نفرت و بیاعتمادی ایران نسبت به آمریکا، بهویژه دولت ترامپ، بسیار ریشهدار است - بهخصوص بهدلیل ترور سردار قاسم سلیمانی توسط دولت ترامپ و خروج آمریکا از برجام که تحریمهای شدیدتری را به همراه داشت. برنامه هستهای ایران در هفت سال گذشته پیشرفتهای زیادی کرده که تهران بهسختی از آنها چشمپوشی خواهد کرد، بهویژه حالا که به آن در این فضا نیاز بیشتری دارد. حتی برای نخستین بار، در داخل ایران بحث علنی درباره تولید سلاح هستهای شکل گرفته است.
توافقی بهتر از قبلی؟
سوم؛ ترامپ به نتیجهای نیاز دارد که بتواند مدعی شود به توافقی بهتر از برجام که از آن خارج شد دست یافته - و این آسان نخواهد بود. دولت ترامپ هنوز دقیقا نمیداند چه میخواهد؛ این تعجببرانگیز نیست چون ترامپ بیشتر تحتتاثیر غریزه است تا استراتژی. به نظر میرسد بین برخی مشاوران تندرو که خواهان نابودی کامل برنامه هستهای ایران هستند و فرستاده ویژه رئیسجمهور که به همراه ترامپ بیشتر بر راستیآزمایی و نظارت دقیق و عدم دستیابی تهران به سلاح هستهای متمرکز است، شکاف وجود دارد. دستورکار دقیق مذاکرات نیز هنوز مشخص نیست.
دیدار شنبه میتواند نشان دهد که فاصله مواضع آمریکا و ایران چقدر زیاد است. آیا در مورد منطقه، موشکها، لغو گسترده تحریمها یا حقوق بشر نیز بحث خواهد شد؟ چالش اصلی این است: آیا میتوان توافقی - یعنی «توافق ترامپ» - را شکل داد که لزوما منجر به نابودی کامل برنامه هستهای ایران نشود، اما بهطور قابل قبول از برجام برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب پیشی بگیرد؟ و آمریکا در ازای آن چه چیزی باید به ایران بدهد؟
نقش اسرائیل
چهارم؛ اسرائیل ممکن است به ایران و متحدانش ضربه وارد کرده باشد، اما نفوذ نتانیاهو در دولت ترامپ کمتر شده است. این موضوع شاید متناقض به نظر برسد؛ ترامپ در سه ماه اول ریاستجمهوریاش، آزادی عمل گستردهای به نتانیاهو در غزه داده، کمک نظامی به اسرائیل را که دولت بایدن معلق کرده بود، آزاد کرده، تحریمهای شهرکنشینها را لغو کرده و چشمش را بر توسعه شهرکها و خشونتها بسته است. اما موضوع ایران برای ترامپ از اهمیت بیشتری برخوردار است. اعلام مذاکرات مستقیم با ایران در کنار نتانیاهو، نشانهای از تغییر اوضاع بود. این دومین بار است (نخستین مورد گفتوگو با حماس بود) که آمریکا کانال مستقیم با دشمنان اصلی اسرائیل میگشاید.
ترامپ قصد ندارد اسرائیل را در مقابل ایران فدا کند، اما رفتار دولتش نشان میدهد که آماده بررسی گزینههای متفاوت است. همچنین واقعگرایانه است که ترامپ دیگر آنقدر هم تحتتاثیر ادعاهای نتانیاهو نیست که فقط حمله نظامی بتواند ایران را متوقف کند. احتمالا همین حملات نظامی اسرائیل و تهدیدهای آمریکا، ایران را به میز مذاکره کشانده و این موضوع برای نتانیاهو به یک کابوس تبدیل شده است. اگر دیپلماسی شکست بخورد، نتانیاهو ممکن است موفق شود. خود ترامپ نیز چندینبار گفته که شاید اسرائیل رهبری حمله نظامی را برعهده بگیرد. اما فعلا نتانیاهو کارتهای زیادی در دست ندارد. ترامپ بعید است دیدگاه نتانیاهو درباره ضرورت برچیدن کامل زیرساخت هستهای ایران را بپذیرد. اگر توافقی به دست آید که خواستههای اسرائیل را برآورده نکند، نتانیاهو برای مقابله با آن در تنگنا خواهد بود. این سال ۲۰۱۵ نیست که نتانیاهو بتواند از طریق کنگره جمهوریخواه با اوباما مقابله کند -ترامپ خود حزب جمهوریخواه است.
زمانبندیهای متفاوت
و در نهایت، شاید بزرگترین چالش در مذاکرات میان آمریکا و ایران، تفاوت در درک واقعیتهای زمانی باشد. ترامپ ذاتا بیصبر و عجول است و میخواهد هرچه زودتر به توافق دست یابد، دستکم طی دو ماه آینده. او قبلا ابراز نگرانی کرده که ایران دارد او را بازی میدهد. برای ایرانیها، مذاکرات معمولا دو سرعت دارد: آهسته و آهستهتر. آنها به ترامپ اعتماد ندارند و میخواهند شرایط را محک بزنند و شاید روسیه را وارد ماجرا کنند (عراقچی پس از دور اول گفتوگوها به مسکو رفت و پیش از دور دوم هم دوباره به آنجا خواهد رفت). برخی معتقدند که ایران قصد دارد مذاکرات را تا اکتبر طول دهد - زمانی که مفاد «بازگشتپذیری» در برجام منقضی میشود؛ مفادی که در صورت تخلف ایران، همه تحریمها بازمیگردانند. اگر چنین باشد، ایران شاید چند محدودیت موقت در غنیسازی ارائه دهد تا ترامپ بخشی از فشار حداکثری را کاهش دهد و از تهدید نظامی جلوگیری کرده و زمان بخرد تا شاید دستیابی به یک توافق جامعتر ممکن شود.
در مقابل، اگر گزینه بازگشت تحریمها فعال شود، ایران احتمالا مذاکرات را متوقف کرده و از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای خارج خواهد شد که احتمال حمله نظامی - توسط اسرائیل، آمریکا یا هر دو - را افزایش میدهد. نمیتوان با قاطعیت گفت دستیابی به توافق ممکن است یا نه. اما یک چیز روشن است: از سال ۲۰۱۸ که ترامپ از برجام خارج شد، دو طرف در شرایطی بدون توافق حرکت کردهاند. با وجود حمله متقابل ایران و اسرائیل، هیچ حملهای به سایتهای هستهای ایران نشده و هیچ تنش بزرگی رخ نداده است. حدس ما این است: اگر راهی بر سر میز مذاکره پیدا شود، هم ترامپ و هم ایران ترجیح میدهند همین مسیر بدون درگیری حفظ شود.