خلق یک ارزش پایدار
با یک مثال ساده شروع کنیم. فرض کنید شما مدیر یک کارخانه تولید مواد بهداشتی هستید و میخواهید تعدادی نیروی کار استخدام کنید. آیا منطق اقتصاد سرمایه داری که اصالت سود و حداکثر نمودن آن را هدف قرار داده به شما اجازه استخدام نیروی کار از میان معلولان جامعه را میدهد؟ داستان وقتی جالبتر میشود که شما حاضر شوید برای نیروهای کار خود هزینههای اضافی نظیر هزینههای ضروری درمان یا حملونقل و... اختصاص داده و با کاهش حاشیه سود خود، تعریف جدیدی از خلق ارزش به جامعه پیرامون مخابره کنید. پس اگر علاقهمند هستید داستان شکلگیری گروه بهداشتی فیروز را مطالعه کنید. این جمله معروف از آدام اسمیت، فیلسوف قرن ۱۸ میلادی و «پدر علم اقتصاد مدرن» که «جستوجوی نفع شخصی طبیعتا با ملاحظه و احتساب نفع جامعه ملازمت دارد» شاید برای قرنها در مکاتب سوسیالیستی و کمونیستی موردتوجه قرار گرفت اماشاید شکست این نوع تفکر را بتوان در تقدم و تاخر بین ایجاد ارزش فردی و اجتماعی دانست. به عبارت ساده تر، آیا میتوان خلق یک ارزش اجتماعی را بر یک منفعت شخصی ترجیح داد به امید آنکه در آینده اتفاقات دیگری رقم بخورد؟.... پاسخ را میتوان در مثالهای بیشماری یافت که امروزه از نمونههای موفق کارآفرینی اجتماعی بهشمار میروند و شاید بسیاری ازآنها در حافظه رسانههای متعهد به سایر مکاتب فکری پاک شده باشد. شاید اسم دکتر وی را شنیده باشید. یک پزشک هندی که برای حل کاهش هزینه بالای عمل چشم در میان نیازمندان و روستاییان کشور خود که موجب از دست دادن بینایی بسیاری از هموطنانش میشد، چشم خود را بر منافع شخصی بست و در عوض چشم امید میلیونها هندی شد. پس جالب است داستان شکلگیری بیمارستان آراویند را نیز مطالعه کنید. سوال اصلی که پاسخ دادن به آن بسیار چالش برانگیز است، حد جدایی کارآفرینی اجتماعی و فعالیتهای خیریهای و بدون سود منفعت مادی است که شاید پاسخ آن را در پایداری اقتصادی کسبوکار باید جستوجو کرد. به عبارت سادهتر، بسیاری معتقدند یک کسبوکار اجتماعی برای خلق ارزش پایدار باید به پایداری اقتصادی برسد. امری که راهکار آن از مسیر هدفگذاری برای دستیابی به سود «منصفانه» و نه «کسب سود به هر قیمت» محقق میشود.
ارسال نظر