معدن در نبض تاریخ
زمانی نه چندان دور یک یادداشت داخلی در وزارت دفاع ایالات متحده در سال 2010، افغانستان را «عربستان سعودی لیتیوم» توصیف کرده بود، به این معنی که این کشور میتواند برای تامین جهانی فلز لیتیوم به همان اندازه که عربستان برای نفت خام اهمیت دارد، حیاتی باشد. این توصیف هیجان انگیز شاید تا حد بسیار زیادی بتواند ظرفیتهای معدنی این کشور را تشریح و تبیین کند. گستره سرزمینی افغانستان از نظر منابعی مانند مس، طلا، نفت، گاز طبیعی، اورانیوم، بوکسیت، زغالسنگ، سنگآهن، خاکهای کمیاب، لیتیوم، کروم، سرب، روی، سنگهای قیمتی، تالک، گوگرد، تراورتن، گچ و مرمر غنی است. اما شوربختانه تلاشهای متعدد در دهههای اخیر برای انتفاع ملی از این منابع، متاثر از ناپایداریهای امنیتی و سیاسی افغانستان، عموما با شکست مواجه شده است.
طالبان با بازگشت به قدرت در افغانستان پس از 20 سال غیبت، کنترل منابع طبیعی این کشور را به دست گرفته است. منابعی که آخرین ارزیابیها درسال2010 ارزش آن را تا 3 تریلیون دلار برآورد کرده است. سنجشی که در حال حاضر به شدت اعتبارش با چالش روبهرو شده؛ زیرا امروزه ارزشی به مراتب بیشتر برای این منابع متصور است، زیرا شاخصهای جهانی اقتصاد از شوک کووید بهبود نسبی یافته و قیمت مواد معدنی از مس تا لیتیوم در سالهای اخیر تماما روندی افزایشی را تجربه کردهاند. تاریخچه فعالیتهای مدرن اکتشافات در این کشور به اقدامات زمین شناسان انگلیسی و آلمانی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برمیگردد. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که این شوروی بوده است که در دهههای 1960 و 1970 سیستماتیکترین کارهای اکتشافی را در سراسر این کشور انجام و حجم وسیعی از اطلاعات دقیق را تولید کرده است. به گونهای که شاید بتوان آن را به عنوان ستون فقرات مطالعات جدیدتر در نظر گرفت.
از سال 2004 تا 2011، سازمان زمینشناسی ایالاتمتحده بررسی دقیق دادههای موجود را انجام و اطلاعات جدیدی از مطالعات هوابرد و همچنین بررسیهای میدانی خود را به داشتههای سازمان زمینشناسی افغانستان افزود. این کار منجر به پهنهبندی کشور افغانستان به 24 پهنه از نظر استعداد مواد معدنی شد که در این پروژه تخمینی از فراوانی هر ماده معدنی در این نواحی ارائه شده است.
متاسفانه بخش معدن در این کشور تاکنون گاو نقد و شیردهای بوده که فقط پایههای قدرت و بقای کنترلکنندگان محلی آن را تامین کرده است و هرگز موتوری برای رشد اقتصاد ملی این کشور نبوده است. در حال حاضر، در افغانستان استخراج معادن در مقیاس کوچک وجود دارد که بیشتر آنها غیررسمی و غیرقانونی است و خارج از رژیم رسمی مالی و نظارتی این کشور انجام میشود. استخراج معادن منبع اصلی درآمد طالبان و همچنین داعش، شبهنظامیان محلی و جنگسالاران مختلف در طول جنگ با ایالات متحده بوده است.
طالبان جریانهای درآمدی نسبتا متنوعی از مواد معدنی، متشکل از کالاهای پرمصرف (مانند زغالسنگ)، مواد معدنی صنعتی (مانند تالک و کرومیت)، و مواد معدنی با ارزش بالا مانند گوهر سنگها برای خود ایجاد کردهاند. تخمین زده میشود که این گروه در طول جنگ با آمریکا بین 200 تا 300میلیون دلار از استخراج معادن که دومین جریان درآمد بزرگ آنها پس از مواد مخدر بوده است، درآمد داشتهاند. این درآمدها از طریق ترکیبی از درآمدهای مستقیم معدنداری، وصولهای شبه حقالامتیاز و پرداختهای حمایتی از معدنکاران و عوارض حملونقل تامین شده است.
سبد معدنی طالبان بیشتر از مواد معدنی تشکیل شده که با سرمایه و تکنولوژی محدود قابل استخراج یا فرآوری هستند. سنگهای قیمتی و طلا توسط معدنکاران سنتی و در مقیاس کوچک از ذخایر سطحی یا نزدیک به سطح با استفاده از فرآیندهای نسبتا ابتدایی استخراج میشوند.
اما بسیاری از منابع معدنی افغانستان برای استخراج و فرآوری، از نظر سرمایه و تکنولوژی در افقی دیگر قرار دارند که تاکنون از دسترس این گروه دور ماندهاند بنابراین انتفاع از آنها، نیاز به سرمایهگذاریهای فناورانه و مالی جدید خارجی دارد که این مهم تاکنون به دلیل ناپایداریهای امنیتی و سیاسی در کنار فساد گسترده حکام محلی و دولتمردان محقق نشده است.
گرچه طالبان، مانند همه دولتهای افغانستان در قبل از خود، تلاش میکنند تا مدعیان سرکش محلی را در یک ساختار حکومت ملی جمع کنند، اما در این مسیر با چالشهای فراوانی روبهرو هستند. بیشک در این کشور گرههای فنی و اقتصادی در مسیر توسعه بخش معدن همچون سایر بخشها، درمان و پاسخهای امنیتی و سیاسی میطلبد.