مهمترین بینش اقتصاد بخش عمومی، فهمی است که از خلال بودجههای عمومی ارائه میدهد و کم و کیف رابطه میان ملت و دولت را به شکل روشن بیان میکند. مرور ادبیات بودجه و بررسی اقتصادسیاسی مالیه عمومی نشان میدهد که در نظامهای دموکراتیک نسبت وثیقی میان جهتگیریهای کــــلان بودجــــه و ترجیحــات رایدهندگان وجود دارد. حتی در نظامهایی با سیستم بسته سیاسی که از حداقلی از کارآیی برخوردارند، بودجهریزی مبتنی بر ترجیحات رایدهندگان اهمیت زیادی دارد. این موضوع در ایران از این جهت دارای جایگاه بارزی است که در طول چند انتخابات اخیر، پیام این فرآیند سیاسی بهجای بازسازی و تداوم روابط ملت و دولت، افت سرمایه اجتماعی بوده است. در واقع کاهش نرخ مشارکت در انتخابات به کمترین سطوح خود از ابتدای انقلاب تاکنون نشان میدهد که سطح اعتماد رایدهندگان به سیاستمداران نسبت به گذشته کمرنگ شده است.
انتخابات ریاستجمهوری در ایران همواره بهعنوان یکی از رویدادهای سیاسی مهم و تاثیرگذار کشور، نقش بسزایی در تعیین مسیر آینده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایفا میکند. میزان مشارکت عمومی در انتخابات، نهتنها مشروعیت نظام سیاسی را نشان میدهد، بلکه قدرت و اعتبار دولت منتخب را برای اجرای سیاستهای خود افزایش میدهد. با این حال، در سالهای اخیر شاهد کاهش چشمگیر مشارکت مردمی بودهایم که این موضوع به نگرانیهای جدی درباره اعتماد عمومی و رضایت از عملکرد دولتها دامن زده است. این یادداشت به بررسی دلایل کاهش مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۳ میپردازد و راهکارهایی را برای بهبود وضعیت مشارکت و افزایش اعتماد عمومی ارائه میدهد.
سیدمحمدرضا دادگستر /دانشجوی د کترای سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ در شرایطی برگزار شد که اعتبار پیشبینیها را با نرخ مشارکت ۳۹.۹درصدی مخدوش کرد و رکورد پایینترین نرخ مشارکت را زد. در حالی که وزارت کشور تعداد واجدان شرایط رایدادن را ۶۱میلیون و ۴۵۲هزار و ۳۲۱نفر اعلام کرده بود، در نهایت ۲۴میلیون و ۵۳۵هزار و ۱۸۵رای اخذ شد تا نفر اول با ۱۰میلیون و ۴۱۵هزار و ۱۹۱رای و نفر دوم با ۹میلیون و ۴۷۳هزار و ۲۹۸رای به مرحله دوم بروند. اما چگونه میتوان عدماعتنای ۳۷میلیون نفر از واجدان شرایط رایدهی به صندوق رای را فهم کرد؟ رویکردهای مختلفی در تفسیر این کنش سیاسی میتواند به خدمت گرفته شود. نوشته حاضر در تلاش است تا از رهیافت اقتصادی یا انتخاب عقلانی به این موضوع بنگرد.
رایدهندگان در انتخاباتها به انتظارات خودشان از آینده رای میدهند. مطابق نظریه انتخاب عمومی، مردم با تصویرسازی مدینه فاضله خود و مقایسه آن با دیدگاههای سیاستگذاران مورد آزمایش در عرصه انتخابات، یک نقطه بهینه مشترک بدون کمالگرایی پیدا میکنند. به عبارت دیگر مردم به کسی رای میدهند که مطالبات آنها را بیان کند و وعدههایش نزدیکترین ارتباط با آرمانشهر مطلوب مردم را داشته باشد تا بتوانند در نقطه بهینه اجتماعی قرار گیرند و مطلوبیت خود را حداکثر کنند. از طرف دیگر، مردم برای انتخاب نقطه بهینه، تا حد مشخصی حاضرند از آرمانشهر خود فاصله بگیرند و به کاندیدایی رای دهند که از خواستهها و مطالبات مردم فاصله داشته باشد. زمانی که کاندیدایی وجود نداشته باشد که بتواند خواستههای مردم را بیان و نیز محقق کند، مردم از طرفی دلیلی برای رای دادن به فرد مورد نظر پیدا نمیکنند و از طرف دیگر، سعی میکنند با عدممشارکت، صدای اعتراض خود را به حکمرانان برسانند تا امکان حضور نمایندگانی که میتوانند مطالبات مردم را برآورده کنند فراهم شود.