بیم و امید بازگشت ترامپ به کاخسفید
با این حال با توجه به کنارهگیری بایدن و جایگزینشدن کامالا هریس، معاون رئیسجمهور، تضمینی وجود ندارد که هریس بتواند ترامپ را شکست دهد. تا پیش از انصراف بایدن طبق نظرسنجیهای داخل آمریکا، شانس هریس در مقایسه با بایدن برای شکست ترامپ کمتر بود. هرچند تا ماه نوامبر ممکن است تحولات جدیدی رخ دهد و نتایج انتخابات را به سود یکی و به ضرر دیگری تحتتاثیر قرار دهد، اما در شرایط فعلی به نظر میرسد که ترامپ سکاندار بعدی کاخسفید است. با فرض پیروزی ترامپ در انتخابات ماه نوامبر، سوال اساسی این است که ریاستجمهوری ترامپ چه تبعات و پیامدهایی برای منافع و امنیت ملی ایران در پی دارد؟ در این باره، نگارنده قائل به دو روی متفاوت ترامپ است که حاکم شدن هر روی آن، تابع تصمیماتی است که در تهران گرفته میشود.
بازگشت سیاست فشار حداکثری؛ بیمها و نگرانیها
دونالد ترامپ برای جامعه و دولت ایران ناشناخته نیست. او کسی است که در ایام کمپینهای انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۶، بهشدت به برجام حمله کرد و وعده داد که آن را اصلاح خواهد کرد. ترامپ بیش از یکسال پایبند برجام ماند، اما وقتی پاسخی دریافت نکرد، در اردیبهشت ۱۳۹۷ از برجام خارج شد. او ۶ماه به واردکنندگان نفت از ایران فرصت داد که واردات خود از ایران را متوقف کنند. اینچنین نیز شد و صادرات نفت ایران از ۲میلیون و ۵۰۰هزار بشکه به کمتر از ۱۰۰هزار بشکه در روز رسید. او سیاست خود را در قبال ایران، سیاست فشار حداکثری نامید. طبق این سیاست، تمام ابعاد اقتصادی کشور تحت تحریمهای متعدد آمریکا قرار گرفت.
دیگر کشورها مانند اروپا، چین و روسیه به دلیل ترس از تحریمهای آمریکا، از سیاست ترامپ پیروی کردند. دولت ترامپ به همین بسنده نکرد. او یکسال بعد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست سازمانهای تروریستی خارجی قرار داد و بر این مبنا تحریمهای مضاعفی علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کرد. دولت ترامپ تحتتاثیر افراد تندرویی همچون مایک پمپئو و جان بولتون، از تحریم فراتر رفت و در دیماه ۱۳۹۸ سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران را ترور کرد؛ به گونهای که دو کشور در معرض منازعه ناخواسته قرار گرفتند.
ترامپ برای توقف سیاست فشار حداکثری، ۱۲شرط تعیین کرده بود که پذیرش بسیاری از آنها عملا برای ایران امکانپذیر نبود. به این ترتیب، باب مذاکره با دولت آمریکا نیز بسته بود. سیاست فشار حداکثری تاثیرات تلخی برای جامعه ایران در پی داشت. افزایش قیمت دلار و کاهش ارزش ریال بر اثر بازگشت تحریمها، تعطیلی بسیاری از صنایع و کارخانهها، ایجاد محدودیتهای سنگین بر واردات و صادرات برخی اقلام، افزایش شدید قیمتها، کمبود دارو بهویژه در ایام کرونا و... از جمله تاثیرات تلخی بود که جامعه ایرانی آن را تجربه کرد. آنچه گفته شد، تصویری است که دولت و جامعه ایران از ترامپ از ابتدای سال ۲۰۱۷ تا ابتدای سال ۲۰۲۱ به یاد دارد. این تصویر میتواند دوباره برای ایران تکرار شود؛ با این تفاوت که در صورت تکرار این روی ترامپ، باید نقش معاون جدید ترامپ را نیز در نظر گرفت.
دونالد ترامپ برای دور دوم، سناتور جیدی ونس را به عنوان معاون خود انتخاب کرده است. ونس، مواضع رادیکالی در قبال ایران دارد. انتقادات ونس از ایران بر دو محور فعالیت هستهای و اقدامات منطقهای ایران متمرکز است. ونس بهطور صریح توافق هستهای ایران (برجام) را مورد انتقاد قرار داده و آن را یک شکست میداند و بر این باور است که هستهای شدن ایران باید با پاسخ نظامی آمریکا مواجه شود. وی معتقد است که این توافق به نفع آمریکا و متحدانش نیست، نباید تحریمها علیه ایران را کاهش داد و توافق هستهای، بهجای جلوگیری از تهدیدهای ایران، این کشور را تقویت میکند. او تاکید دارد که دیپلماسی بهتنهایی برای خلع سلاح ایران کافی نیست و نیاز به تهدید نظامی به عنوان عامل بازدارنده دارد. این دیدگاه در راستای مواضع محافظهکاران آمریکایی است که توافق هستهای را ناکافی و ناکارآمد میدانند.
در عرصه منطقهای، ونس حامی برقراری «ثبات از طریق نمایش قدرت» است. وی در این زمینه حامی سیاست ترامپ است، بر این مبنا که «نیروی نظامی آمریکا را به کار نمیگیریم، مگر اینکه واقعا مجبور شویم و در این صورت مشت میزنیم و مشت سختی خواهیم زد». وی در سخنان خود، ترور سردار سلیمانی را نمونهای از این اقدامات جدی عنوان میکند. ونس معتقد است که آمریکا باید آماده استفاده از اقدامات نظامی محدود و هدفمند مانند حملات موشکی باشد، اما با جنگ تمامعیار علیه ایران، در واکنش به حملات گروههای مقاومت علیه آمریکا، مخالف است.
آنچه شرح آن رفت، یک روی واقعی ترامپ است که به فکر و دیدگاه ونس نیز آراسته شده و جامعه و دولت ایران آن را کاملا تجربه کرده است. تکرار آن تجربه میتواند به نتایجی تلخ بهویژه برای دولت چهاردهم منجر شود که با وعده تغییر و رفع تحریمها به قدرت رسیده است. به این خاطر باید از تکرار این روی خشن دولت ترامپ نگران بود.
تعامل با ترامپ؛ امیدها و خوشبینیها
نگارنده در ایام کمپینهای انتخاباتی سال ۲۰۱۶، از هیلاری کلینتون بهعنوان یک دشمن دانا و پیشبینیپذیر یاد کرده و در مقایسه با ترامپ، او را برای ایران مناسبتر و بهتر میدانست. اما در شرایط فعلی باور دارم که اگر تصمیم سیاسی تهران، گفتوگو و تعامل با دولت احتمالی ترامپ باشد، پیروزی حزب جمهوریخواه به رهبری ترامپ برای ایران بهتر از پیروزی حزب دموکرات است. در صورت انتخاب گزینه تعامل و مذاکره توسط تهران، میتوان روی دیگری از ترامپ را تجربه کرد که برای ایران منبع امید و تحول باشد. دلایل این ادعا عبارتند از:
اول اینکه برخلاف چهار سال نخست، ترامپ در چهار سال دوم احتمالی دولت خود فردی پختهتر و کارکشتهتر است. ترامپ در کمین انتخاباتی امسال خود برخلاف سال ۲۰۱۶، هیچ وعده تند و رادیکالی علیه ایران نداده است. ترامپ بهخوبی میداند که سیاست فشار حداکثری او نهتنها ایران را پای میز مذاکره نیاورد، بلکه در دیماه ۱۳۹۸ دو کشور را در آستانه برخورد نظامی قرار داد؛ چیزی که ترامپ مایل به آن نیست. به این خاطر آنگونه که خود ترامپ گفته، او عاشق تحریم نیست و آماده گفتوگو و توافق با ایران است.
دوم اینکه در صورت توافق ایران با آمریکا، ترامپ از ظرفیت بیشتری برخوردار است که مخالفت کنگره را مهار کند. نمایندگان حزب جمهوریخواه در کنگره همواره حامی اعمال فشار علیه ایران بودهاند و ابتکار عمل بسیاری از قوانین تحریمی علیه ایران، از جانب آنها بوده است. آنها با توافقی که اوباما با ایران امضا کرده بود، بهشدت مخالف بودند. اگر توافق احتمالی با ایران توسط یک رئیسجمهور جمهوریخواه باشد، مخالفت کنگره آمریکا با ایران فروکش میکند و کماثر خواهد شد.
سوم اینکه دولت دموکرات نشان داده که به توافقهای بینالمللی پایبند است و این جمهوریخواهان هستند که چنین پایبندیای، بهویژه در قبال توافقهایی که خود در آن نقشی نداشته باشند، ندارند. بنابراین باید تلاش کرد با دولت جمهوریخواه به توافق رسید.
چهارم اینکه دیگر در اطراف ترامپ چهرههای تندرو مانند جان بولتون و مایک پمپئو حضور ندارند. این دو، نقش بسیار مهمی در تشویق ترامپ به خروج از برجام، وضع پیششرطهای ۱۲گانه، جلوگیری از مذاکره ترامپ با ایران و ترور سردار سلیمانی داشتند.
پنجم اینکه ترامپ دیگر با ضدیت اسرائیل علیه ایران همراهی نمیکند. ترامپ در کمپینهای انتخاباتی خود در ۲۰۱۶ بهصراحت اعلام میکرد که چون نتانیاهو برجام را دوست ندارد، از آن خارج میشود. نخستوزیر اسرائیل نیز بعدا اذعان کرد که او نقش مهمی در تشویق ترامپ برای خروج از توافق هستهای داشته است. برخلاف کمپین ۲۰۱۶، در کمپین ۲۰۲۴ ترامپ، موضوع اسرائیل چندان جایگاهی ندارد و ترامپ بهصراحت اعلام کرده که علاقهای به نتانیاهو ندارد. بنابراین دیگر سیاستهای ضد ایرانی اسرائیل تاثیر تعیینکنندهای بر مواضع ترامپ نخواهد داشت.
ششم اینکه در شرایط فعلی بزرگترین مانع عادیسازی روابط ایران و غرب، ادعای حمایت ایران از جنگ روسیه است. این موضوع بهخوبی در نشست هفته گذشته ناتو در واشنگتن مشهود بود. نمیتوان انتظار داشت با وجود تداوم جنگ روسیه علیه اوکراین، برجام دوباره احیا شود؛ چون نه روسیه اجازه میدهد و نه اروپا و آمریکا استقبال میکنند. مزیت رئیسجمهور شدن ترامپ این است که احتمال پایان یافتن جنگ روسیه بیش از رئیسجمهور شدن بایدن است.
هفتم اینکه دولتهایی مانند امارات متحده عربی و عربستان نیز با وعده جبران صادرات نفت ایران در بازار جهانی، نقش مهمی در خروج آمریکا از برجام داشتند. این دو کشور هماکنون بهخوبی درک کردهاند که خروج از برجام، ضربهای به برنامه هستهای ایران نزد. در حال حاضر آنها روابط مناسبی با ایران دارند و بسیار بعید است که از تنش دوباره با ایران استقبال کنند. مجموع دلایل یادشده نشان میدهد که میتوان با ترامپ بهتر توافق کرد. این تهران است که باید تصمیم بگیرد که ترامپ ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ یا ترامپ جدید و متفاوت را تجربه کند.