مکتبخانههای مجازی
ویروس کرونا، اثر غافلگیرکنندهای بر کلیه مراودات انسانی در تمام دنیا گذاشته است. به جرات میتوان گفت تا بهحال در تاریخ مکتوب بشری، چنین سرعتی برای اثرگذاری وسیع یک پدیده بر زندگی انسانها در سراسر کره خاکی ثبت نشده است. یکی از حوزههایی که بهشدت از این همهگیری جهانی تاثیر گرفته، آموزش بوده است. درحالحاضر، ماههاست که صدای دانشآموزان در مدارس اقصی نقاط دنیا به گوش نمیرسد. آموزشهایهای غیررسمی حضوری نیز کم و بیش دچار همین معضل شدهاند.
بعد از عبور جهانیان از شوک اولیه تعطیلی زنجیرهای مراکز آموزشی در کشورهای مختلف، رویکرد به آموزش مجازی بهعنوان جایگزین آموزش حضوری به سرعت در جوامع گسترش پیدا کرد. دسترسی وسیع به اینترنت در اکثر نقاط مسکونی کشورها، یکی از پتانسیلهای موثر موجود برای جایگزینی سیستم آموزش حضوری است. نیاز به تردد و جابهجایی و نیز ریسک ابتلا به بیماری ناشی از حضور در جمع، بهشدت پایین میآید و ارتباط مستقیم از منزل، به سادگی امکانپذیر است. آموزش دیجیتال، به سرعت از پوسته قدیمی خود بهعنوان یک مزیت بیرون آمد و در قالب نیازی عینی ظاهر شد. اما در سوی دیگر، انسانهایی که نسلاندرنسل به حضور جمعی در محضر معلم عادت کردهاند، حالا باید عادت کنند که معلم از پشت یک قاب شیشهای دیده شود. معلمهایی که تا بهحال به قضاوتهای شهودی خود از زبان بدن و حالات روحی دانشآموزان برای ارزیابی اثرگذاری آموزش خود تکیه داشتند، حالا باید تنها به صدای دیجیتال و تصویر دو بعدی دانشآموزان خود اکتفا کنند. این تغییر شیوه آموزش، بدونشک تاثیر عمیقی بر سیستم آموزشی گذاشته و خواهد گذاشت و این تاثیر هم مثل همه پدیدههای طبیعی یا دستساز بشر، دارای آمیزهای از نقاط ضعف و قوت است. برای مثال، معلم کنترل بیشتری بر فرآیند آموزش دارد؛ اما در عوض، دیگر نمیتوان بلافاصله متوجه شد که فرآیند آموزش، در چه بازههایی در مدت جلسه آموزشی باید متوقف یا تجدید شود. نیاز به آمادهسازی و نگهداری پرهزینه اماکن آموزشی برطرف شده است؛ اما در مقابل، کنترل عوامل محیطی بهطور کلی از دست معلم خارج شده و نمیتوان به سادگی مطمئن شد که آیا محیط آموزش گیرنده از نظر دما، سروصدا و آسایش محیطی، مناسب برای شروع یا ادامه آموزش هست یا خیر. مخارج برگزاری آزمون قابل مقایسه با آزمونهای حضوری نیست، اما کنترل آزموندهندهها هم به همان میزان مشکلتر شده است.
بنابراین بهنظر میرسد نفی یا تایید کلی کلاسهای آنلاین و آموزش مجازی، کمک چندانی به ارتقای سیستم آموزشی نمیکند. همانطور که نیاز جامعه به آموزش متوقف نمیشود، بررسی و ارزیابی آموزش دیجیتال هم باید سرعت و کیفیت بیشتری پیدا کند.
همین چند ماهی که از رواج عمومی کلاسهای آنلاین گذشته، به وضوح نشان داده ذینفعان آموزشهای غیرحضوری - در نقش معلم، آموزشپذیر و مدیر سیستم- با لیستی از مزایا و معایب در آموزش از راه دور روبهرو بودهاند. این لیست درحالحاضر، ترکیبی از عوامل زیر است:
مزایا
* کاهش هزینه مراکز آموزشی
* دسترسی به آموزش از منزل و حذف تردد شهری
* قابلیت مستندسازی فرآیند آموزش
* امکان مرور چندباره محتوای آموزشی
* امکان ارتباط خصوصی معلم و دانشآموز در حین کلاس
* نهادینه شدن فعالیتهای آموزشی غیرحضوری
* گسترش آموزش به نقاط دور جغرافیایی یا کمبرخوردار
* امنیت شخصی طرفین
معایب
* نیاز به مهارتهای پایه IT و حداقلهای سختافزاری
* اثرپذیری از کیفیت پوشش اینترنت
* عدم امکان کنترل شرایط محیطی آموزشپذیر
* عدم اشراف بر تمرکز و حضور ذهن مخاطبان
* کاهش سطح ارتباط عاطفی معلم با دانشآموزان
* کاهش کیفیت مهارتهای اجتماعی جانبی
* عدم کنترل کافی در زمان آزمون
حالا در نقطهای تاریخی هستیم که باید از تجربیات گذشته درس بگیریم. ویژگی موجهای فناوری آن است که تحقیقا امکان مقابله با آنها وجود ندارد و خود را به زندگی بشری تحمیل میکنند. مقاومتهای پراکنده در برابر فناوریهای صوتی و تصویری (با تحریم ویدئو و ماهواره) یا نفوذ اینترنت (با پایین نگه داشتن سرعت اتصال) بیفایده بود و همه آنها هم اکنون از سطح مزیت به نیاز ارتقا پیدا کردهاند. با توجه به اینکه بهنظر نمیرسد ویروس کرونا، تصمیمی برای ترک زودهنگام زندگی ما داشته باشد، باید دروازههای سیستم آموزشی کشور را هم به روی آموزشهای مجازی باز و از آن استقبال کرد.
خوشبختانه پتانسیل فنی و علمی قوی نسل جوان پژوهشگران و متخصصان فناوری اطلاعات، این بار به راحتی میتواند به کمک سیاستگذاران بیاید. تا به امروز، عدم استقبال در مقیاس ملی از آموزشهای غیرحضوری، مانعی در برابر سرمایهگذاری بخش خصوصی و حمایتهای حاکمیتی بود. اما حالا که در کمتر از یکسال، ضرورت و نفوذ آموزش مجازی تا اقصی نقاط کشور درک شده است، بهترین فرصت برای تقویت زیرساختهای فنی با کمک متخصصان داخلی فراهم شده که همزمان توجیهپذیری اقتصادی نیز دارد. برای مثال، ایده دولت الکترونیک، مستلزم وجود دانش و مهارت پایه فناوری اطلاعات در شهروندان (و طبیعتا کارگزاران دولتی) است. فراگیری کلاسهای آنلاین، این فرصت را فراهم کرد که آموزش این مهارتها با استقبال و احساس نیاز بیشتری از سمت عموم روبهرو شود. اگر گسترش اینترنت به نقاط محروم، در مجاری قانونگذاری با موانعی مانند عدم اولویت بودجهای روبهرو میشد، اکنون ثمره هر مقاومت در برابر تامین بودجه و لجستیک این گسترش شبکه، به مثابه محروم نگه داشتن طیفی از افراد واجب التعلیم از آموزش همگانی است. ضروری است حمایت معنوی بیشتری از شرکتهای دانشبنیان، برای ایجاد و توسعه زیرساختهای نرمافزاری آموزش مجازی انجام شود. شبکه شاد هرچند توانست خلأ مطلق آموزش در مناطق کمتر برخوردار کشور را به نحو دست و پا شکستهای برطرف کند، اما در مصاف با نرمافزارهای تجاری داخلی و خارجی، حرف چندانی برای گفتن نداشت. ارزشیابی تحصیلی نیز بهعنوان یکی از مهمترین مراحل هر فرآیند آموزشی، در سیستمهای فعلی غیرحضوری با ضعفهای قابلتوجهی روبهرو است. امکان تقلب در حین آزمون یا حتی دستکاری پاسخها پس از ارسال، وجود دارد. با بهرهبرداری از همان توان فنی داخلی که به آن اشاره شد، باید بهدنبال راهکارهایی برای ارزشیابی مطمئن از فرآیند آموزش هم بود.
همچنین لازم است مراکز ارائهدهنده خدمات بهداشت روانی، گامی بزرگ در شناساندن بیشتر خود به جامعه بردارند. در سیستم آموزش سنتی (و بهطور اخص پایه ابتدایی)، معلم گاهی در نقش والد دوم دانشآموز قرار میگرفت و بخش عمدهای از آموزشهای مرتبط با سبک زندگی و هوش هیجانی، از طریق معلم به دانشآموز منتقل میشد. با رواج آموزش غیرحضوری، این فرآیند بهدلیل حذف ارتباط رودرروی طرفین، کمرنگ خواهد شد و شاید ارائه یارانههای مشاورهای به دانشآموزان برای پرکردن این خلأ ضروری باشد.
درحالحاضر، دانشآموزان ایرانی در شهرهای مختلف کشور برحسب امکاناتی که در دسترس دارند، از روشهای گوناگونی از قبیل تلویزیون، تلگرام، واتساپ، شبکه شاد، ادوب کانکت، اسکای روم، بیگ بلوباتن و... استفاده میکنند که هر یک از این ساختارها، مزایا و معایب خاص خود را دارد. جا دارد کمیتهای کشوری (و بلکه بینالمللی) از صاحبنظران حوزه آموزش و فناوری، تجربه چند ماه گذشته در استفاده از هر یک از این ابزار را مورد ارزیابی و کنکاش قرار داده و حاصل بررسیهای کارشناسی خود را با لحاظ نظرات دانشآموزان و کادر آموزش، در قالب یک سیستم ترکیبی به وزارت آموزش و پرورش اعلام کنند. کشور عزیز ما، بارها با شایستگی از بحرانهای مختلف عبور کرده است. بیشک این بار هم، این بحران را با موفقیت پشت سر خواهیم گذاشت و اصلاحات میمونی در ساختار آموزش عمومی از آن به یادگار خواهد ماند. شاید ماهیت پاندمیک این بیماری و مشابهت اثرگذاری آن بر ساختارهای آموزشی در سراسر دنیا، روزنهای باشد برای تثبیت همکاریهای موثر بینالمللی در حوزههای آموزشی و اقتصادی و شناساندن تواناییهای تکنولوژیک جوانان ایرانی. فرصتها، گاهی از دل توفانها زاییده میشوند!