علاقه آمریکایی‌ها به سهام آمریکایی

 آمریکا؛ انتخاب اول

استیون منوچین، وزیر خزانه‌داری سابق آمریکا که ماه گذشته به سرمایه‌گذار خصوصی سهام تبدیل شد، اذعان کرد که «اگرچه مدل‌های سرمایه‌گذاری این را نمی‌گویند، اما اگر مجبور بودم برای ۱۰سال آینده پول بگذارم، ۱۰۰ درصد آن را در اقتصاد آمریکا سرمایه‌گذاری می‌کردم». اگرچه ممکن است میهن‌پرستی منوچین و علاقه او به سرمایه‌گذاری در آمریکا تا حدی ایدئولوژیک باشد، زیرا او هم سرمایه‌گذار و در‌عین‌حال فردی سیاسی است، اما در این باور تنها نیست. طبق گفته یک شرکت تحلیل داده، سرمایه‌گذاران آمریکایی تنها یک‌ششم از سبد سهام خود را به خارج از کشور و شرکت‌های خارجی اختصاص می‌دهند. حتی وارن بافت، سرمایه‌گذار معروف، نیز فکر می‌کند که همسرش باید ۹۰درصد از ثروت خود را به شرکت‌های حاضر در شاخص اس‌اندپی اختصاص دهد و ۱۰ درصد باقی‌مانده را صرف خرید خزانه‌داری کند.

 ایراد کجاست؟

می‌توان به سخنان وزیر خزانه‌داری سابق آمریکا ایراداتی وارد کرد اما به‌هر‌حال، منوچین در این یک فقره درست می‌گوید که «سرمایه‌گذاری صرف آمریکا چیزی نیست که مدل‌های تخصیص دارایی پیشنهاد می‌کنند». تنوع‌بخشی به سبد دارایی شاید مهم‌ترین ایده در امور مالی مدرن به حساب بیاید. زیاد شنیده‌ایم که همه تخم‌مرغ‌ها را نباید در یک سبد چید. قوت این استدلال توسط هری مارکویتز، اقتصاددانی که در دهه ۱۹۵۰ درگذشت، نشان داده شد. در آن دوران نظریه رایج پورتفولیو سرمایه‌گذاری با امروز متفاوت بود و سرمایه‌گذاری در هر سهمی را که دارای بالاترین ارزش فعلی سود سهام آتی باشد پیشنهاد می‌کرد. مارکویتز دریافت که چنین تحلیلی ریسک را نادیده می‌گیرد. مزرعه سیب الف ممکن است به طور متوسط ۱۰ درصد در سال بازده داشته باشد، اما نوسانات آن بسیار بالاست.

در عوض شرکت تولید کفش ب به طور ثابت ۷درصد در سال رشد می‌کند. تا زمانی که ثروت دو شرکت با هم هماهنگ نباشد، سبد دارایی‌ای که اندکی الف و کمی ب داشته باشد بازدهی با ریسک بهتری نسبت به سبدی که تنها یکی از این شرکت‌ها را در اختیار دارد ارائه می‌دهد. این بینش برای مارکویتز جایزه نوبل را به ارمغان آورد و زمینه را برای صندوق‌های شاخص ابداع‌شده از سوی جک بوگل (در بخش وسیعی از شرکت‌ها سهام دارند نه فقط تعداد معدودی از آنها) و تاسیس مدیریت مالی آکادمیک مدرن ایجاد کرد.

مدل قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای که توسط ویلیام شارپ، اقتصاددان دیگر ابداع شد، فرض می‌کند که همه سرمایه‌گذاران همان‌طور که مارکویتز توصیف می‌کند رفتار می‌کنند و به دنبال به حداکثر رساندن بازده تعدیل‌شده با ریسک هستند، به همان روشی که فرض می‌شود که شرکت‌ها سود خود را حداکثر می‌کنند. تنوع در تمام سطوح ساخت سبد دارایی مزایایی دارد. در بازار سهام، سرمایه‌گذاری در بسیاری از شرکت‌ها بهتر از نگهداری سهام چند شرکت است. در میان دارایی‌های دیگر، نگهداری سهام، اوراق قرضه، املاک و مستغلات، کالاها و... بهتر از نگهداری یک یا دو دارایی است. در نهایت نگهداری این دارایی‌ها در تعداد زیادی از کشورها به یک کشور ارجحیت دارد.

 انتخاب از سر تعصب نیست

با‌این‌حال نسبت دادن انتخاب آمریکا از سوی سهامداران بر اساس میهن‎پرستی چندان ارتباطی با واقعیت ندارد. آمریکایی‌ها آمریکا را دوست دارند، اما هیچ‌چیز آمریکایی‌تر از پول درآوردن نیست. شاید داشتن سهام خارجی برای تنوع جغرافیایی ضروری نباشد، چرا که معمولا شرکت‌های آمریکایی چندملیتی هستند. از سوی دیگر ریسک‌های سرمایه‌گذاری در کشورهای دیگر وجود دارد که نوسانات در بازده یا همان معیار مارکویتز نمی‌تواند آنها را تحت‌تاثیر قرار دهد. هیچ مدیر سبدگردانی به خاطر خرید سهام آمریکایی اخراج نمی‌شود. اگر آنها در کشوری سرمایه‌گذاری کنند که دارایی‌های آنها را مصادره کند، درِ خروج به آنها نشان داده می‌شود. با‌این‌حال توجه سهامداران به آمریکا دلایل ساده‌تری هم دارد و آن بازده بالاتر این سهام‌هاست.

سهام آمریکا برای سه دهه عملکرد بهتری نسبت به سایر نقاط جهان داشته است. به عبارت دیگر از سال ۱۹۹۰، آمریکا به طور متوسط ۶/ ۴واحد درصد بیشتر از سایر شاخص‌های سهام در کشورهای پیشرفته در سال بازدهی داشته است. نتیجه این است که اگرچه آمریکا تنها ۲۵درصد از اقتصاد جهانی را تشکیل می‌دهد اما بازار سهام آن ۶۰درصد از ارزش بازار جهانی را در اختیار دارد. این سهم در دهه گذشته ۱۲واحد درصد افزایش یافته است. تنها کشور دیگری که شاهد افزایش بیش از یک‌درصدی سهم خود از مجموع بازارهای سهام بوده است، چین است.

تداوم رشد سهام آمریکایی

آمریکا بازارهای سرمایه عمیق‌تر، نهادهای قوی‌تر و اقتصاد بزرگ‌تری نسبت به هر جای دیگری دارد و نوآوری آزادانه در جریان است. اما این ویژگی‌ها جدید نیستند و نباید آنها را بار دیگر در پیشرفت‌ها لحاظ و ارزش‌گذاری کرد. بررسی‌های جدید نشان می‌دهد تعدیل تورم در ارزش‌گذاری‌ها موجب می‌شود ۴/ ۳درصد از آن رشد ۶/ ۴درصدی را به خود اختصاص داده و تنها ۲/ ۱درصد از این رشد به عوامل بنیادی اقتصادی بازمی‌گردد. با‌این‌حال عملکرد مثبت اقتصاد می‌تواند قابل تکرار باشد. با این وجود همچنان مساله تنوع سبد سهام همچنان پابرجاست و سرمایه‌گذاران آمریکایی باید ریسک کنند و نگاه خود را به خارج از کشور بدوزند.