مالکیت معنوی فناوریهای بنیادی همچنان در ید ایالات متحده است
تبدیل اقتصاد جهانی به اسلحهخانه
آنها همچنین توضیح میدهند شاید کشورهای دیگر از این شبکه روابط واشنگتن خوششان نیاید؛ اما گریختن از آن هم برایشان بسیار سخت است. علاوه بر اینها، نویسندگان این کتاب نشان میدهند ایالات متحده چگونه، به نام امنیت، نظامی درست کرده که اغلب از آن سوءاستفاده میکند. فارل و نیومن نوشتهاند «واشنگتن، برای محافظت از آمریکا، کمکم شبکههای اقتصادی پررونق را به ابزار سلطه تبدیل کرده است» و همانطور که در این کتاب نیز بهوضوح بیان شده است، تلاشهای ایالات متحده برای سلطه ممکن است منجر به آسیبهای دهشتناکی شود. اگر واشنگتن مدام از ابزارهایش برای سلطه استفاده کند، ممکن است کشورهای دیگر وادار شوند نظم بینالمللی کنونی را در هم بشکنند. ایالات متحده میتواند چین را وادار کند که رابطه خود را با اغلب بخشهای اقتصاد جهانی قطع کند؛ این کار رشد جهانی را کاهش میدهد. همچنین واشنگتن ممکن است از قدرت خود برای خشونت علیه کشورها و مردمانی استفاده کند که هیچ گناهی نکردهاند. بنابراین کارشناسان باید فکر کنند که چگونه امپراتوری ایالات متحده را اگر نه کاملا، حداقل به مناسبترین شکل محدود کنند.
داده و دلار
اینطور نیست که ایالات متحده اولین و تنها کشوری باشد که تا به حال در اقتصاد جهانی و انتقال داده اهمیت داشته است. قدرتهای پیشرو جهان همیشه کنترل گستردهای بر اقتصاد و شبکههای ارتباطی جهان داشتهاند. مثلا، در آغاز قرن بیستم، پوند انگلیس نقش کلیدیای در بسیاری از معاملات بینالمللی داشت و شمار زیادی از کابلهای تلگراف زیردریایی جهانی از لندن عبور میکرد. اما الان سال ۲۰۲۳ است، نه سال۱۹۰۱. بعضی از اقتصاددانها دنیای امروز را دنیای «جهانیشدن بیشازحد» نامیدهاند. امروزه، جهان درهمتنیدهتر از یک قرن پیش است. فقط هم این نیست که تجارت جهانی در حال حاضر سهم بیشتری از فعالیتهای اقتصادی را نسبت به گذشته تشکیل میدهد؛ امروزه معاملات بینالمللی نیز بسیار پیچیدهتر از هر زمان دیگری است. علاوه بر این، همین که بسیاری از این تراکنشها از طریق بانکها و کابلهای تحت نظارت ایالات متحده انجام میشود به واشنگتن اختیاراتی میدهد که هیچ دولتی در تاریخ از آن برخوردار نبوده است.
بسیاری از افراد عادی و مفسران حرفهای تصور میکنند که این تسلط برای ایالات متحده مزیتهای اقتصادی بزرگی به همراه دارد. اما اقتصاددانانی که اهل حساب و کتابند و دقیق و متقن حرف میزنند، عموما معتقدند که موقعیت ویژه دلار سهم چندانی در درآمد واقعی ایالات متحده ندارد؛ درآمد واقعی یعنی مقدار پولی که آمریکاییها پس از کسر تورم بهدست میآورند. ظاهرا هیچ پژوهشی درباره مزایای اقتصادی ناشی از عبور کابلهای فیبر نوری از آمریکا وجود ندارد، اما این مزایا نیز احتمالا چندان چشمگیر نیستند (بهویژه، از این جهت که بسیاری از شرکتها سود حاصل از انتقال دادهها را وارد کشورهایی مثل ایرلند یا سایر بهشتهای مالیاتی [یعنی کشورهایی که مالیات کمتری میگیرند] میکنند). اما فارل و نیومن نشان میدهند که کنترل ایالات متحده بر گلوگاههای اقتصاد جهانی راههای جدیدی برای اعمال نفوذ سیاسی به واشنگتن میدهد و ایالات متحده دست روی همین راهها گذاشته است.
نویسندگان این کتاب معتقدند ایالات متحده پس از حملات ۱۱سپتامبر در سال۲۰۰۱ شروع به سرمایهگذاری روی این راههای جدید کرد.
پیش از این، مقامات آمریکایی احتمالا بهدلیل ترس از اینکه نکند زیادهروی کنند، در زمینه اقتصاد، اعمال قدرت چندانی نمیکردند. اما مقامات به سرعت متوجه شدند که میتوانند رد معاملات مالی اسامه بنلادن را بگیرند تا نقشههای این تروریست فاش شود و به اینترتیب از نفوذ اقتصادی خود برای مختل کردن عملیات القاعده استفاده کنند.
بنابراین پس از حمله این گروه تروریستی، واشنگتن نگرانیهای خود را کنار گذاشت. به این ترتیب، هم نظارت اقتصادی و هم تحریمها را گسترش داد.
برای سیاستگذاران، اعمال این قدرتها آسان بود. دلارهای مورداستفاده در معاملات بینالمللی بستههای پول نقد نیستند، بلکه سپردههای بانکی هستند و تقریبا هر بانکی که چنین سپردههایی را نگه میدارد بیشک با سیستم مالی ایالات متحده مرتبط است تا در صورت نیاز به خدمات بانک مرکزی ایالات متحده دسترسی داشته باشد.
درنتیجه، بانکها در سرتاسر جهان سعی میکنند نظر ایالات متحده را به خود جلب کنند، مبادا واشنگتن تصمیم بگیرد آنها را از اقتصاد جهانی حذف کند. ماجرای کری لام نمونهای از همین مساله است. او رئیس اجرایی سابق هنگکنگ بود که توسط دولت چین به این مقام منصوب شده بود. همانطور که فارل و نیومن نوشتهاند، پس از اینکه ایالات متحده لام را بهدلیل نقض حقوق بشر تحریم کرد، او قادر به دریافت حساب بانکی در هیچ جا، حتی در بانکهای چینی هم نبود. باید به او پول نقد پرداخت میشد و انبوهی از پول را در محل اقامت رسمی خود نگه میداشت.
حال میخواهم نمونهای از قدرت ایالات متحده را بیان کنم که چندان توجهات را به خود جلب نمیکند؛ اما بسیار مهم است و آن شیوهای است که واشنگتن کنترل اعضای جامعه جهانی ارتباطات مالی بینبانکی را به دست گرفت؛ این انجمن را بیشتر با نام سوئیفت (SWIFT) میشناسند. این سازمان بهعنوان سیستم پیامرسانی عمل میکند که از طریق آن تراکنشهای مالی بینالمللی مهم انجام میشود. این سازمان در بلژیک است، نه ایالات متحده. اما از آنجا که بسیاری از موسسات مرتبط با آن به پشتیبانی دولت ایالات متحده متکی هستند، این سازمان پس از حملات ۱۱سپتامبر شروع به بهاشتراکگذاشتن بسیاری از دادههای خود با ایالات متحده کرد. به این ترتیب امکانی فراهم شد که واشنگتن میتوانست از آن طریق تراکنشهای مالی در سراسر جهان را ردیابی کند. در سال۲۰۱۲، دولت ایالات متحده توانست با استفاده از سوئیفت و قدرت اقتصادی خود عملا ایران را از نظام اقتصاد جهانی حذف کند؛ این کار تاثیرات ناخوشایندی بر وضعیت ایران داشت. پس از تحریمها، اقتصاد ایران دچار رکود شد و تورم در این کشور به حدود ۴۰درصد رسید. درنهایت، تهران موافقت کرد که در ازای رفع تحریمها، فعالیتهای هستهای خود را کاهش دهد. (در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، این توافق را زیر پا گذاشت، اما این داستان دیگری است.).
این همان قدرتی است که ایالات متحده از طریق کنترل گلوگاههای اقتصادی بهدست میآورد؛ اما همانطور که فارل و نیومن نشان میدهند، آنچه ایالات متحده میتواند با کنترل گلوگاههای دادهها انجام دهد مسلما قابل توجهتر است. در بسیاری یا شاید در همه جاهایی که کابلهای فیبر نوری وارد خاک آمریکا میشوند، دولت ایالات متحده «اسپیلیتر [جداکننده]» نصب کرده است: منشورهایی که پرتوهای نور حامل اطلاعات را به دو جریان تقسیم میکنند. یک جریان به سمت گیرندگان مورد نظر میرود، اما دیگری به اداره امنیت ملی میرود؛ اداره امنیت ملی هم از محاسبات پیچیده برای تجزیهوتحلیل دادهها استفاده میکند. درنتیجه، ایالات متحده میتواند تقریبا تمام ارتباطات بینالمللی را زیر نظر بگیرد. ممکن است بابانوئل نداند که شما آدم بدی بودهاید یا آدم خوبی بودهاید، اما اداره امنیت ملی احتمالا میداند.
البته کشورهای دیگر هم میتوانند ایالات متحده را تحت نظر بگیرند و اتفاقا این کار را هم میکنند. بهویژه، چین سخت تلاش میکند تا فناوری پیشرفته آمریکا را تحت نظر بگیرد. اما هیچ کشوری بهتر از آمریکا این کار را نمیکند و بهرغم تلاشهای قابلتوجه پکن، چین نتوانسته است به اسرار کافی برای برابری با قدرت ایالات متحده دست پیدا کند.
همانطور که فارل و نیومن اشاره میکنند، مالکیت معنوی چیزهای اساسی همچنان در ید ایالات متحده است، نهفقط مالکیت معنوی نرمافزاری که تراشههای نیمههادی فعلی را فعال میکند، بلکه مالکیت فکری نرمافزاری که برای طراحی تراشههای نیمههادی پیچیدۀ جدید استفاده میشود که هنوز بازاری ضروری است. نویسندگان این کتاب میگویند: «مالکیت معنوی ایالات متحده کل زنجیره تولید تراشههای نیمههادی را دربرمیگیرد، مانند نوعی طناب بلند ماهیگیری با قلابهای خاردار و طعمهدار.»
قوانین جاده
فارل و نیومن سیاستهایی را که بتواند این خطرات را کاهش دهد پیشنهاد نمیکنند؛ صرفا میگویند امپراتوری زیرزمینی سزاوار همان نوع تحلیل پیچیدهای است که زمانی به رقابتهای هستهای اختصاص داشت. با این حال، این کتاب، با تاکید بر نحوه تغییر ماهیت قدرت جهانی، کمک بزرگی به طرز تفکر تحلیلگران درباره نفوذ میکند. سیاستگذاران و محققان باید برنامهریزی برای رفع این مشکلات را آغاز کنند.
یکی از راهحلهای ممکن برای این کار ایجاد قوانین بینالمللی برای بهرهبرداری از گلوگاههای اقتصادی در راستای قوانینی است که از زمان برقراری موافقتنامه عمومی درباره عوارض گمرکی و بازرگانی در سال۱۹۴۷، عوارض گمرکی و سایر اقدامات حمایتی را محدود کردهاند. همانطور که هر اقتصاددانی که در زمینه تجارت فعالیت میکند میداند، موافقتنامه عمومی درباره عوارض گمرکی و بازرگانی (که سازمان تجارت جهانی از آن منبعث شده است) چیزی است فراتر از محافظت از کشورها در برابر یکدیگر. این موافقتنامه از کشورها در برابر غرایز منفی خودشان محافظت میکند.
انجام چنین کاری با اشکال جدیدتر قدرت اقتصادی دشوار خواهد بود. اما برای ایمن نگه داشتن جهان، کارشناسان باید سعی کنند مقرراتی تنظیم کنند که همان اثر تعدیلکننده را داشته باشد. خطرات آنقدر زیاد است که نمیتوان این چالشها را به حال خود گذاشت.
منبع: وبسایت فارنافرز/ ترجمان (بخشی از مقاله)
ترجمه فرشته هدایتی