نگاهی به اندیشههای رُز وایلدر لین، لیبرتارین آمریکایی
اکتشاف دوباره آزادی
آنان فعالیتهای خیریه خصوصی را ترویج میکردند و هوادار تحمل شیوههای متنوع زندگی، حمایت از بازار آزاد و دفاع از آزادیهای مدنی بودند. او در کنار ایزابل پترسن (Isabel Paterson) و آین راند (AynRand) یکی از اعضای سهنفره بنیادگذار گروهی به نام «مادران لیبرتارینیزم» (the Mothers of Libertarianism) بود. اما رز وایلدر لین در جوانی از انقلاب بلشویکی حمایت میکرد. او شوری کمونیستی داشت و نویسنده صفحه زنان روزنامه سانفرانسیسکو بولتن -ارگان کارگری رادیکال و فسادستیز- بود. لین در سالهای عمدهای از زندگیاش روزنامهنگاری پرکار، پرطرفدار -و در نتیجه پردرآمدی از محل آثارش- بود. او در رماننویسی و زندگینامهنویسی نیز شهرتی به هم زده بود. از رُز لین دستکم ۲۲کتاب منتشر شده که از میان آنها تنها دو کتاب به فاسی برگردانده شده است و میتوان گفت با وجود شهرت جهانی، در میان فارسیزبانان و ایرانیان چندان شناختهشده نیست. تعداد مقالات فارسی درباره او به پنج مورد نیز نمیرسد.
یکی از این دو کتاب به نام «توفان میغرد» کتابی داستانی برای کودکان و نوجوانان است. این کتاب را انتشارات امیرکبیر در سال۱۳۹۳ با ترجمه محمد عصار در ۹۴صفحه منتشر کرده است. لین در این کتاب، داستان زندگی پدربزرگ و مادربزرگش را در قرن نوزدهم و در نواحی غرب آمریکا بازمیگوید. زوج جوانی که در ابتدای زندگی مشترکشان و به دنبال خوشبختی، پای در مسیر دشوار مهاجرت میگذارند و در این راه با سختیهای مختلفی روبهرو میشوند. اما در نهایت با تلاش زیاد با مشکلات مقابله میکنند و بر آنها چیره میشوند. «آزادیام ده!» (Give Me Liberty) دومین کتابی از اوست که به فارسی ترجمه شده است. این کتاب را انتشارات مهرگان خرد با ترجمه بابک واحدی در سال۱۳۹۸ در ۹۲صفحه به چاپ رسانده است. این کتاب کمحجم اما تاثیرگذار شرح سفری است که لین بهعنوان یک کمونیست پرشور آمریکایی به اتحاد شوروی کرد و میخواست با خود روایتی دست اول از این جامعه اشتراکی نوپا به آمریکا ببرد. اما این سفر جغرافیایی و آفاقی به سفری فکری و انفسی تبدیل شد تا او در بازگشت، دیگر کمونیست نباشد. او از نزدیک به اهمیت آزادی باور پیدا کرده بود؛ آنچه به اعتقاد او، فقدان آن تراژدیهای بزرگی پدید آورده است. این سفر باعث شده بود تا رُز لین از یک سر طیف فکری به سر دیگر آن برود؛ از کمونیسم به لیبرتارینیسم. او دیگر قدر آزادی و مسوولیتپذیری فردی را دانسته بود و هوادار سرسخت آزادی شده بود. لین این کتاب را در سال۱۹۳۶ منتشر کرد. کتابی که در یک جمله میتوان گفت ایده محوری آن بازگشت به ایده فردگرایی آمریکایی و نپذیرفتن طرح نیودیل بود.
نیودیل در فضای پس از رکود بزرگ دهه ۱۹۳۹-۱۹۲۹ آمریکا شکل گرفت. نیودیل مجموعهای از اصلاحات مالی، برنامهها، پروژههای عمومی و مقرراتی بود که کنگره ایالات متحده و رئیسجمهور فرانکلین روزولت بین سالهای ۱۹۳۹-۱۹۳۳ تصویب و ابلاغ کردند. نیودیل سه اصل اساسی داشت: بهبود وضعیت بیکاری و فقر، بازیابی اقتصاد به سطح عادی و اصلاح سیستم مالی با هدف پیشگیری از رکود اقتصادی. نیودیل با هدف حمایت از کشاورزان، بیکاران، جوانان و سالمندان اجرا میشد؛ اما لاجرم به افزایش مداخله دولت در اقتصاد و بازار میانجامید. لین از تجربه سفر به اتحاد شوروی دریافته بود که از ملزومات و نتایج ناگزیر پیادهسازی سیاستهای اقتصادی سوسیالیستی، محدود شدن آزادیهای فردی است و از چنین سرانجامی برای کشور خود بیم داشت. از نگاه رز لین، آمریکا بر اساس اصلی متفاوت بنیاد نهاده شده بود و آن این بود که هر فرد خوش باید مسوولیت زندگی خود را به عهده بگیرد -و نه دولت- و بر همین اساس بود که آمریکا با تبدیل شدن به ثروتمندترین جامعه در میان ملل، امید و الگویی در مقابل اردوگاه سوسیالیسم ساخت. لین معتقد بود مجموعه برنامههای نیودیل علیه فردگرایی است و قرار است برنامههای جمعگرایانهی خستهکننده اروپایی را جایگزین کند. کشف دوباره آزادی، سوغاتی لین از سفر به شوروی بود. او بعدها همچنان این مسیر را پی گرفت. او در همان سال نسخهای کوتاهتر از «آزادیام ده!» را با نام «کریدو» در جراید منتشر کرد؛ واژهای لاتین به معنای باور و ایمان دارم. در سال ۱۹۴۳، «کشف آزادی» (The Discovery of Freedom) را نوشت. کتابی که در آن درسهایی را ارائه کرد که معتقد است در هر نسل نیاز به یادگیری و بازآموزی آنان است. او کتاب کشف آزادی را در قالبی دیگر با نام «اصلیترین انگیزه پیشرفت بشر» (The Mainspring of Human Progress) در ۱۹۴۷ به انتشار رساند. او در «کشف آزادی» به دنبال برجسته کردن این موضوع بود که آزادی افراد از اقتدار دولت و قدرت حاکم در قانون اساسی آمریکا به رسمیت شناخته شده است و همچنان باید از این حق پاسداری کرد. او معتقد بود دستاورد بنیادگذاران جامعه آمریکا این بود که شجاعت آن را داشتند که این ایده دیرپای بشری را در هم بشکنند که میگفت بشر برای دستیابی به رفاه باید الزاما به اقتدار فراگیر دولت وابسته باشد و نتیجه میگرفت وقتی اتفاقات خوبی برایش میافتد، باید خود را بیشتر و بیشتر به قدرت حاکم بدهکار بداند. رز لین میگفت انسانها در درون خود توانایی ایجاد راه خود را دارند. او میخواست علت این موضوع را بر همه عیان کند که اقدامات و ابتکارات فردی بوده که زمین را قابل سکونت کرده است و باشکوهترین و ثروتمندترین تمدن در تاریخ جهان را در جهان معاصر ساخت و نه اقتدار قدرت و دولت.
او نوشت: به مدت ۶هزار سال، بیشتر مردم در بیشتر نقاط جهان گرسنه بودهاند و قحطیها همیشه تلفات زیادی به همراه داشته است. در میانه سده نوزدهم کسی از قحطی در ایرلند تعجب نکرد. اروپاییها هرگز انتظار نداشتند که از زمین به اندازه کافی غذا بگیرند تا تمام جمعیت را زنده نگه دارد. چرا مردم به مدت ۶۰قرن از گرسنگی میمردند؟ اما ما در زمانهای زندگی میکنیم که بشر کشتی بخار، راه آهن، موتورهای مکانیکی و هواپیما میسازد و بر فراز سیاره زمین پرواز میکند؟ چرا خانوادهها طی ۶هزار سال در خانههایی بدون کف، بدون پنجره یا دودکش زندگی کردند؛ اما امروزه نهتنها خانهها کف، دودکش و پنجرههای شیشهای دارند، بلکه چراغ و بهداشت و توالت خانگی از نیازهای حداقلی به شمار میروند؟ چرا کارگران هزاران سال پابرهنه، با موهای پر از شپش با ضعیفترین وضعیت بهداشت دهان و دندان بودند؛ اما امروزه جوراب میپوشند، رژ لب میزنند، اصلاح میکنند و کت و شلوار و ژاکت میپوشند؟ برای هزاران سال بشر انرژی و توان خود را صرف بقا و یافتن غذا و سرپناه میکرد؛ اما امروزه زندگیای بسیار متفاوت دارد.
لین ایده خود درباره آزادی را برای تبیین تاریخ از جهان باستان تا میانه قرن بیستم به کارگرفت تا پاسخ این پرسش را بدهد که چه چیزی باعث میشود که جهان از جایی پر از خطر، تاریکی، رنج، بیماری و بدبختی به جایی بهتر و قابل تحملتر و بستری برای پیشرفت و خلاقیت تبدیل شود. به زبان آبراهام مازلو، پرسش لین این بود که چطور شد که بشر طبقات پنجگانه هرم نیازهای انسانی مازلو را رو به طبقات بالاتر پیمود و سعی کرد تا از نیازهای پایه مثل خوراک و پوشاک فراتر رود و به ایمنی، عشق و تعلق و همین طور احترام و عزت و شکوفایی برسد؟ او در «کشف آزادی» به تحلیل آینده نیز پرداخت و تمام روندهای سیاسی زمان خود از جمله فاشیسم، کمونیسم و نیودیل را محکوم به شکست دانست و جنگ را بهعنوان مخربترین عمل انسانی نکوهش کرد.