چانهزنی سندیکاها و NGOها با دولت بر سر تامین دارو
تولیدکنندگان داخلی همواره در جریان امور خود تصور کردهاند که چون دولت حکم کرده، پس باید یک اقدام خاص انجام دهند، در صورتی که تولید حکمی نیست و درواقع ما خواستهایم که چنین شود. باید یک «ایست به جای خود» بدهند تا هر کسی سر جای خود باشد. در بخش دارو دولت و بهطور مشخص سازمان غذا و دارو به عنوان یک ارگان نظارتی، تنها وظیفهاش این است که هم کمیت و هم کیفیت را برنامهریزی، مانیتور و تسهیل کند. بنابراین تنها اقدامی که دولت میتواند بکند، برنامهریزی و حل مسائل صنعت دارو است و دولت نمیتواند دستور دهد که تولیدکنندگان دارو تولید کنند؛ همان شرایطی که اکنون حاکم شده است. یعنی پیرو کمبودهای دارویی که در کشور ایجاد شده، رئیسجمهور دستور داده که باید مشکلات کمبود دارو در کشور حل شود.
سازمان غذا و دارو تمامی تولیدکنندگان را دعوت و سوال کرد که چرا دارو تامین نمیکنند، مشکل چیست و چه مشکلی از آنها را میتوانند حل کنند که درواقع باید از ابتدا به این ترتیب میبود. ما باید خودمان را باور کنیم و بپذیریم. این ما هستیم که داروی موردنیاز کشور را تامین میکنیم و دولت این نیاز را تامین نمیکند. البته اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم؛ عملکرد سندیکای فعال در صنعت دارو طی سالهای اخیر بسیار با قبل متفاوت شده است؛ اما مساله این است که سندیکا باید برای این جایگاه خود بسیار بجنگد، بدون اینکه تضاد منافعی داشته باشد. یعنی ما باید برای تامین داروی مردم که مشکلاتی را از دولت کم و رفع میکند؛ بهطور مرتب با بخش دولتی چانهزنی کنیم. گویی که باید با کسی، همواره به خاطر خودش بجنگیم که این امر شدنی نیست. با این رویکرد ما را خسته میکنند و به تبعات آن بیتوجهی میکنند.
از طرف دیگر بعضی از تصمیمات مهم در دولت و مجلس بدون حضور و نظرخواهی از ما گرفته میشود. اما جالب این است که در قوانین بالادستی، چندین بار تاکید شده که سازمانها حق ندارند بخشنامهای را بدون جلب نظر NGOهای مرتبط صادر کنند؛ اما بخشنامههای زیادی را بدون نظرخواهی از داروسازان صادر میکنند و بعد از ابلاغ این بخشنامهها، ما باید تازه سراغ مسوولان برویم و دعوا کنیم که این بخشنامه مخل صنعت است و قبل از صدور این بخشنامه با ما و NGO مرتبط آن مشورت کنید.
ضمن اینکه اگر تلاش سندیکا نبود؛ در طرح دارویار با مشکلات و مسائلی بسیار فراتر از مشکلات کنونی مواجه میشدیم. با وجود دخالتهای ما وضعیت چنین شده است و اگر دخالت نکرده بودیم و آن را به حال خود رها کرده بودیم؛ اکنون وضعیت به مراتب بدتر از شرایط کنونی بود. اتفاقا ما اکنون برای تثبیت جایگاه سندیکا میجنگیم و عقب ننشستهایم؛ اینکه ما نتوانستهایم جایگاه خود را پیدا کنیم؛ با وجود جنگ و تلاشی است که میکنیم. منتها موضوع این است که ما نباید برای پیشرفت مملکت خود، اینگونه با بخشهای داخلی دچار چالش شویم تا بالاخره بتوانیم یک موضوع منطقی و درست را به کرسی بنشانیم. کل بدنه حاکمیت باید جایگاه تشکلهای بخش خصوصی را به رسمیت بشناسد.
بدنه حاکمیت باید سندیکاها، NGOها و اتاق بازرگانی را به عنوان پارلمان بخش خصوصی بپذیرد و نظرات آن را به عنوان نظرات کارشناسی قلمداد کند؛ همانطور که در همه جای دنیا به این ترتیب است و نظرات انجمنها و تشکلهای بخش خصوصی باید در کمیسیونهای مجلس مصوب شود؛ نه به این صورت که نظرات کمیسیونهای مجلس در این تشکلها اجرایی شود؛ روندی که اکنون در کشور ما در جریان است. بدون تردید ما باید به بدنه کارشناسی اهمیت بدهیم؛ اما متاسفانه بیتوجهی به نظرات کارشناسی در همه بخشهای کشور قابل مشاهده است. باید اصول به رسمیت شناختن مباحث علمی، تخصصی و کارشناسی در تصمیمسازیهای کشور تثبیت شود و حرف کسانی را قبول کنند که کارشناسانه حرف میزنند؛ نه آن کسی که بالاتر نشسته و در منصب رئیس است. در کشور حرف کارشناسی باید اولویت داشته باشد. هرچند رسیدن به این نقطه مدینه فاضله است؛ اما ما باید تلاش کنیم تا به آن برسیم.