مقایسه دائم و ناتمام با کشورهای نفتی دیگر و کشورهای منطقه، همراه با احساس ناتوانی جبران این نابرابری، فضای بحث‌ها را نا‌امیدانه و سرشار از حسرت کرده است. ریشه حسرت در مقایسه است. ایران آنقدر درگیر نجات خود از مشکلات حقوقی بیرونی و مشکلات اجتماعی درونی است که توانایی تصمیم‌گیری در حوزه انرژی را ندارد و از لحاظ رویکردهای تصمیم‌گیری برای امروز و آینده، در زمینه صنایع مربوط به نفت، گاز، پتروشیمی و به طور کلی انرژی، سرگردان و تنهاست. نارضایتی از عملکرد صنایع نفت و گاز و پتروشیمی در ایران، آنچنان با ادبیات حسرت و مقایسه همراه شده است که گویی دیگر هیچ امیدی برای بیرون آمدن از این مسیر وجود ندارد. ادبیات مقایسه، در دهه‌های شصت و هفتاد شمسی بیشتر شامل مقایسه شرکت نفت ایران با شرکت‌های بزرگ نفتی جهان بود.

به طور مثال عملکرد شرکت نفت با عملکرد شرکت‌هایی چون توتال و شل مقایسه می‌شد. شرکت‌هایی که ظرفیت تولید بالا یی داشته و عملکردشان در سطح جهانی قابل تمجید بوده است. اما امروزه این مقایسه بیشتر در مورد ایران و کشورهای کوچک حاشیه جنوبی خلیج فارس صورت می‌گیرد. مقایسه‌ای که مدام به طور رسمی و غیر‌رسمی در مکالمات و بحث‌ها صورت می‌گیرد و بیشتر حول و حوش درآمد، سودآوری، بازدهی سرمایه، تولید سرانه و سطح رضایت همشهریان و کیفیت کلی زندگی است.

به طور مثال «ایرنا» در یادداشت «مقایسه تطبیقی وضعیت پتروشیمی در ایران و پنج کشور خاورمیانه» به این نکته اشاره کرده است که سهم ایران در تولید محصولات پتروشیمی بسیار اندک است در حالی که کشوری چون عربستان سعودی نه تنها صنعت پتروشیمی را بسیار گسترده کرده است بلکه در حال توسعه فناوری‌های جدید در زمینه انرژی است. مهدی افشارنیک در مصاحبه‌ای با اکو ایران از وضعیت ایران عصبانی می‌شود و معتقد است کشورهای منطقه مسیری درست در پیش گرفته‌اند اما سیاست‌های قیمتی در مورد بازار گاز در ایران «ره به ترکستان است.» افشار نیک تاخیر ایران در زمینه استفاده از تکنولوژی در میدان‌های گازی را تاخیری غیر‌قابل جبران می‌داند و با عصبانیت سر تکان می‌دهد و معتقد است که جایگاه ایران در دو سال آینده در منطقه دیگر حتی قابل مقایسه با کشورهای دیگر نیست.

این مقایسه در زمینه آینده‌نگری دیگر کشورهای نفتی هم دیده می‌شود. خبرگزاری مانا در یادداشتی به نام «جایگاه ایران در پیشرفت پرشتاب کشورهای خلیج فارس» به این نکته اشاره می‌کند که «در جهان پیچیده امروز، اقتصاد از مهم‌ترین مولفه‌‌‌های بنیادین تقویت قدرت ملی است. بررسی پارامتر‌‌‌های قدرت دهنده به ابرقدرت‌‌‌های جهان نشان می‌‌‌دهد که شکوفایی اقتصاد، تولید ملی و صادرات محصولات داخلی به جهان از مهم‌ترین دلایل قدرت‌‌‌یابی این کشور‌‌‌هاست. ایران گرچه در مولفه‌‌‌های جغرافیا، جمعیت، قوای نظامی و فرهنگ دست بالایی را در جهان دارد، اما در مولفه اقتصاد از جایگاهی شکننده، غیرمستحکم و آسیب‌‌‌پذیر برخوردار است» و پس از آن نویسنده مقایسه می‌کند که، «رتبه تولید ناخالص داخلی ایران از ۱۸جهان در سال ۲۰۱۲ اکنون به رتبه ۲۹ سقوط کرده است و سرانه تولید ناخالص داخلی ایران برای شهروندان ایرانی در مقایسه با اعراب خلیج فارس و حتی در مقایسه با بسیاری از کشورهای آسیایی بسیار ضعیف و نامطلوب است.» در جایی دیگر می‌بینیم که خبرگزاری جمهوری اسلامی در تیتر خبری در دبی اعلام می‌کند که «توانمندی‌های ایران با سایر کشورهای حوزه خلیج‌فارس قابل مقایسه نیست.»

این امر نشان می‌دهد که مقایسه‌هایی وجود دارد و آنقدر ایران با کشورهای حاشیه جنوبی مقایسه شده است که نیاز پیدا کرده تاکید کند که «ایران قابل مقایسه نیست.» در پوستری دیگر، این مقایسه شکلی ناراحت کننده‌تر و نا امیدانه‌تری به خود گرفته و فضای اطلاع‌رسانی از تنش احساسی در بین متخصصان نفت و گاز خبر می دهد. در این پوستر که در یک پست تلگرامی فرستاده شده، ایران به عنوان «قعرنشین» کشورهای نفتی شناخته شده و درآمد ایران فقط بیشتر از کشورهایی چون نیجریه و ونزوئلا دانسته شده است. در میان بحث‌ها از پرسش‌های بدون جوابی مانند «چه می‌کنیم؟»، «به کجا می‌رویم؟» و «چرا اینگونه عمل می‌کنیم؟» استفاده می‌شود.

به عنوان خواننده پر و پا قرص گفت‌وگوهای میان مهندسین و کارشناسان نفت و گاز، متاسفانه در اکثر مواقع شاهد هستم که پاسخی برای این سوال‌ها وجود ندارد.  این مقایسه‌ها موضوع جدیدی نیستند. تحلیلگران مدام در حال بررسی جایگاه ایران و کشورهایی هستند که روزگاری چهره سیاسی و اقتصادی شناخته شده‌ای نداشتند. جدای از آن، سیاستمداران هم در فضایی هستند که امیدی به رسیدن به آنچه که از آن جای مانده‌اند، ندارند. ایران شاید شبیه به خانه‌ای قدیمی در منطقه‌ای از شهر شده که ناگهان رشد کرده و خانه قدیمی همچنان اصرار به حفظ باغچه قدیمی خود دارد و به قدمت خود افتخار می‌کند در حالی که محله و منطقه در حال تغییر کردن و به‌روز شدن هستند.

* دکترای مطالعات فرهنگی