وضعیت حکومتمندی در ایران
مردم به سمت خرید زمین و طلا حرکت کردهاند و قیمت اغلب کالاها در حال افزایش است. برجام به نتیجه مطلوب دست نیافت و تنش با همسایگان و کشورهای اثرگذار دنیا افزایش پیدا کرده است. شاخصها نشان از وضعیت نامناسب دارد. شاید گفته شود جمعیت زیاد است، جغرافیای خشکی داریم یا در منطقه ناامنی قرار گرفتهایم اما بهنظر من عامل اصلی ناتوانی از پوشش دادن مشکلات و حل و فصل تدریجی آن این است که در حکومتمندی مشکل داریم. حکومتمندی به معنای بحثهای شعاری، اندرزی، اخلاقی و کلیات فلسفی نیست بلکه فنون ناشی از تجربیاتی است که بشریت با آزمون و خطا کسب کرده است. فاصله طبقاتی، مهاجرت نخبگان، خشکسالی، بحران آب، بیکاری و افزایش قیمتها ریشه در مبانی اندیشهای و فنون حکومتمندی دارد. در هر عصر شیوههای جدیدی خلق شده است که رعایت کردن آنها کمک میکند کشوری وضعیت مطلوب پیدا کند.
۱-حکومتمندی فضای عینی: اولین مورد فنونی است که انحصار قدرت را برای نهادهای اداری شکل میدهد. استفاده از قوای مختلف، تفکیک آنها، تخصصگرایی و برقراری کارویژههای دولت در این راستا تعریف میشود. ایران در دستیابی به استقلال و امنیت ملی موفق بوده است و توان بالای نظامی و استفاده از تکنولوژیهای روز، حکومتمندی عینی را تبلور بخشیده است. آنچه در این نوع حکومتمندی اکنون نقص دارد تک بعدی دیدن امنیت و حتی بیش از حد تاکید بر امنیتی کردن موضوعات است. در بعد شکلی نیز روابط قوم و خویشگرایی و دوستانه راه را بر استخدامهای شایسته سد کرده است. مهمترین نقص حکومتمندی عینی و فیزیکی ایران در غیبت قوانین جمعی است که تفسیرهای فردی و متفاوت از آنها صورت میگیرد. کیفی و فردی شدن قوانین در بعد اجتماعی و سیاسی، گونهای احساس ناعدالتی و رواج شبکهها و گروههای فشار غیررسمی را شکل میدهد و راههای رسیدن به جایگاههای حاکمیتی توسط متخصصان را سد میکند. نتیجه این فرآیند دوری نهادهای دانشگاهی از بدنه دولت و کارشناس شدن و مدرکگرایی مدیران دولتی است.
۲- حکومتمندی فضای ذهنی: حکومتمندی علاوهبر فضای فیزیکی باید بر افکار و اندیشهها نیز سلطه مشروع داشته باشد. با پلیس و قوهقضائیه و مجازاتها میتوان مردم را ساماندهی کرد، اما برای عبور به دوره جدید نیاز به شهروندانی است که به دولت اعتماد دارند. مردم باید به خرد کارگزاران حکومتی باور داشته باشند؛ اینکه نمایندگان سیاسی آنها برآمده از رای مردم و به آنها پاسخگو هستند در ایران باور مردم به نهادهای دولتی کاهش پیدا کرده است و به خصوص به علت رانتی بودن دولت، نرخهای یکسان مالیات و نبود سامانههای اطلاعاتی از شهروندان سیاستگذاری برابر محور سوسیالیستی پیاده میشود که هر چند مبنای آن برابری است اما شایسته سالار نیست. اختلاسها، سوءاستفاده از مناصب حکومتی و ناتوانی از ارتباط برقرار کردن با افکار عمومی باعث شده است هر کس به فکر منافع شخصی باشد و سازههای ذهنی حکومتمندی جایگاه مناسبی نداشته باشند.
۳- حکومتمندی فضای مجازی: در قرن بیست و یکم جنبه جدیدی به نام فضای مجازی شکل گرفته است. این فضا جهانی، متکثر، سیال، روزمره و مبتنی بر فرهنگ فراغت و شادی است. حکومتمندی عصر اطلاعات کاملا با دو مرحله قبل تفاوت شکلی و محتوایی دارد. فضایی که جهانی است و در واقعیت وجود ندارد، اما کاملا عرصه فیزیکی و ذهن انسانها را محاط کرده است. در عصر اطلاعات دولتها دیگر به شکل سنتی یا بوروکراتیک نمیتوانند کارآمد باشند. ایران به لحاظ تکنولوژی، نیروی انسانی، آموزشهای کاربردی متناسب با عصر اطلاعات و ارائه خدمات الکترونیکی ضعف بنیادین دارد. در بسیاری از مواقع نگاه محافظهکار و امنیتی به فضای سایبری، شهروندان را به رویکردهای منتقدانه و نفیگرا سوق داده است. در حالی که تکنولوژی اطلاعات، کشورهایی چون سنگاپور، مالزی، اندونزی و تایوان را به جهش توسعهای سوق داده است، یکی از عوامل فروپاشی دولتها و تبدیل آنها به دولتهای شکننده در خاورمیانه شده است. شهروندان اکنون در فضای جهانی کنشهای فراملی دارند و این جنبه توقعات فزایندهای نسبت به دولتهایی ایجاد خواهد کرد که در دو مرحله اول باقی ماندهاند.
ارسال نظر