خدمات متقابل فوتبال، محیط زیست و گردشگری
گام اول یوز برای جذب توریست
گروه گردشگری، عاطفه نبوی: هنوز جامجهانی آغاز نشده و هنوز مردم دنیا یوزپلنگ را روی لباس تیم ملی ندیدهاند، اما خبرهای متعددی که از این طرح به گوش همه رسیده است، باعث شده گروههایی از گردشگران آلمانی برای حضور در ایران و بازدید از این گونه جانوری به آژانسهای ایرانی درخواست بدهند. اینکه طرحی نمادین در پروسه مطرح شدن و تکامل خود از مرحله نمادین و تبلیغاتی خارج شده و وارد میدانهای عملیتر شود، به این معنا است که توانسته تا حدی از آب و گل درآید، هزینههای خود را تامین کند و به شرط هدفگذاری دقیق، تا حدی در جهت پیشبرد هدفی که برای آن طراحی شده گام بردارد و این به معنی موفقیت نسبی آن است. طرح یوزپلنگ ایرانی بر پیراهن تیم ملی، پیشنهادی بود که با هدف حفاظت از این گونه در حال انقراض در ایران از حوزه محیط زیست و گردشگری وارد دنیای ورزش شد. هدف، دیده شدن این حیوان بهمنظور جلب نظر و حساسیت علاقهمندان به این حوزه و مسوولان، برای جلوگیری از انقراض خاموش و سریع آن بود. البته در کنار این کار، فعالیتهای دیگری مانند به راه انداختن کمپین مجازی جهت ایجاد فشار مردمی برای کنار هم قرار گرفتن «کوشکی» و «دلبر» دو یوزی که در قفس و در دو شهر دور از هم نگهداری میشوند و فعالیتهای سازمان یافته و گاه پراکنده دیگری از سوی انجمنهایی که بهمنظور حمایت از یوز ایرانی شکل گرفتند، در جریان است. اتفاق مبارکی که در این مدت رخ داد این بود که یوز آسیایی جایی برای خود در میان اخبار باز کرد و وارد دنیای رسانه شد. این به معنای بالا رفتن حساسیت جهانی برای جلوگیری از انقراض این حیوان بود.
گویی در این میان آوازه کوشکی و دلبر دو تا از ۴۰ یوز باقی مانده در ایران که یکی در بیارجمند و دیگری در جاجرم نگهداری میشوند نیز، مرزها را در نوردیده و به گوش گردشگران اروپایی رسید. حالا همانطور که گفته شد گروهی توریست از کشور آلمان درخواست سفر به ایران و دیدن کوشکی و دلبر را دارند. آنها در برنامه سفر ۲۳ روزه خود که از اصفهان آغاز شده و به بندر انزلی و بعد تهران میرسد دیدن این دو یوز آسیایی را در برنامه سفر خود قرار دادهاند.
به زعم آرش نورآقایی مبتکر این طرح، ارز هر چند اندکی که به این دلیل از سوی توریستها وارد ایران میشود به معنی نتیجه دادن بخش تبلیغاتی و نمادین طرح و دیده شدن آن است و این نشان میدهد که کار وارد مرحله عملی خود شده و اثر عینی در میان مخاطبان و گروههای هدف خود بر جای گذاشت. علاوهبر اینکه به محملی برای جذب توریستها مبدل شده و در دراز مدت شاید بتوان از عواید اقتصادی آن برای حفاظت این حیوانات بهره گرفت.
آیا دیر شده؟
البته همه فعالان محیط زیست و گردشگری در این زمینه همنظر نیستند، ناصر کرمی امکان تحقق این هدف را تقریبا بعید میداند و میگوید: شانس یوزها برای بقا فقط پنجدرصد است و این احتمال ضعیف هم در گرو قرق یک زیستگاه صد هزار هکتاری با طعمه کافی و حفاظت کامل است که به نظر میآید امکانی برای این مساله یا به بیان بهتر ارادهای برای تحقق آن وجود ندارد. از سوی دیگر وی به مساله استفاده از کمک توریستها و ایجاد جریانهای جهانی برای حفاظت از یوز نیز چندان امیدوار نیست و اظهار میکند: اینکه یک گروه از کشوری اروپایی دیدار از کوشکی و دلبر را در برنامه خود بگنجانند آنها را تبدیل به جاذبه توریستی ایران و مسالهای قابل طرح در سطح بینالمللی نمیکند؛ این مساله فقط در صورت تکرار چندینباره و تداوم آن در درازمدت قابل طرح و بحث خواهد بود و پرداختن به آن به عنوان راهحلی عملی در این شرایط، تناسبی با واقعیتهای موجود ندارد.
بخشهای مختلف به کمک هم میآیند
به نظر میآید پارامترهای موثر بر نجات یوز متعدد و گاه خارج از دایره تاثیرگذاری فعالان این حوزه است، اما این طرح فارغ از موفقیت یا عدمموفقیت خود برای نجات یوز، الگوی قابل تاملی برای طرح و اجرای پروژههای میان بخشی اینچنینی در حوزه گردشگری و محیطزیست ارائه میدهد.
دنیای ورزش به نسبت محیطزیست و گردشگری عرصه بهتری برای دیده شدن، ایجاد حساسیت و طرح موضوعاتی است که در حالت عادی مغفول میماند. به این ترتیب اهدافی به صورت موازی در همه این بخشها پیگیری میشود، به ورزشکاران انگیزه میدهد، محیط زیست را از سایه بیرون میکشد و گردشگران را در پی دیدن و شناختن آنچه که به زعم ایرانیان تبدیل به بخشی از هویتشان شده به این سرزمین میکشاند.
با فرض تداوم این روند و ادامه ورود گردشگران برای دیدن یوز ایران، میتوان به افزایش حساسیت مسوولان، همزمان با افزایش حساسیت بینالمللی به این مساله و اختصاص بودجه و فضای لازم برای موارد اینچنینی امیدوار بود. در این رهگذر گاه امکانهای پیشبینی نشدهای هم برای تحقق هدف اولیه فراهم میشود؛ متخصصانی این تورها را همراهی میکنند، به بررسی منطقه و وضعیت گونههای در حال انقراض پرداخته و راههای جدیدی را پیش پای فعالان و مسوولان برای توقف این روند میگذارند.
یوز چطور راهی جامجهانی شد؟
طی این مسیر، مانند همه تلاشهای دیگر در حوزه حفاظت محیط زیست در ایران با مشکلات متعددی روبهرو شد و موانع زیادی پیش روی یوز آسیایی در راه برزیل بود. در ابتدا نقش بستن این طرح روی پیراهن بازیکنان تیم ملی با مخالفت فیفا مواجه شد و در پاسخ به این درخواست، اظهار شد که این کار خلاف بند ۷ ماده ۱۱ آییننامه مربوط به وسایل بازیکنان، مصوبه هیات رئیسه فیفا است. بعد از انجام پیگیریهای لازم، قرار بر این شد که نقش سایهای از آن در تار و پود پیراهن بافته شود، اما داستان به همینجا هم ختم نشد، طرح در روز ۱۲ بهمن رونمایی شد و در کمال تعجب آن چیزی نبود که مد نظر مبتکران اولیه طرح بود. برای به نتیجه رسیدن پروژه و در جهت رسیدن به هدف نهایی، مخالفتی از سوی طراحان اصلی ابراز نشد. آنها فقط درخواست کردند که طرح کمی پررنگتر شود تا روی لباس قابل رویت باشد.
هنوز چند روز از رونمایی و وعده اجرای کج دارومریز طرح نگذشته بود که خبر تقلبی بودن طرحی که روی پیراهن ملی پوشان جاخوش کرده بود کام فعالان را تلخ کرد. در خبرها آمده بود که آل اشپورت - شرکتی که مسوولیت تولید لباسها را بر عهده داشت- و مدیر آلمانی آن، کلاه بزرگی بر سر فدراسیون فوتبال گذاشتهاند و طرح ازسایتی بینام و نشان و به قیمت ۱۲ دلار خریداری شده است، البته این خبر قاطعانه از طرف ملامحمد رئیس کمیته فرهنگی و مسوولیتهای اجتماعی فدراسیون فوتبال رد شد. در نهایت همین طرح تصویب و قرار بر این شد که یوز آسیایی در این شکل و شمایل حداقلی به جام جهانی برود.
ارسال نظر