«مدیریت یکپارچه» چه چیزی نیست؟
مهدیس مدنی کارشناس ارشد برنامهریزی توریسم پشتیبانی و حمایت دولت بیگمان یکی از عوامل کلیدی در به ثمر رسیدن طرحها و برنامهها در هر زمینهای است. این امر شامل حال گردشگری نیز میشود. اصولا زمانی که دستاندرکاران یک صنعت بدانند که با چه ارگان و سازمانی طرف حساب هستند و از قوانین چه کسی باید پیروی کنند و به چه کسی باید جواب پس دهند، همه چیز البته برای هر دو طرف به خوبی و در آرامش پیش میرود و جامعه نیز از برکات این همه هماهنگی و نظم بهرهمند خواهد شد. اما همه مشکل درست بر سر همین عدم هماهنگی است که ناشی از پیامدهای عدم یکپارچگی در مدیریت است.
مهدیس مدنی کارشناس ارشد برنامهریزی توریسم پشتیبانی و حمایت دولت بیگمان یکی از عوامل کلیدی در به ثمر رسیدن طرحها و برنامهها در هر زمینهای است. این امر شامل حال گردشگری نیز میشود. اصولا زمانی که دستاندرکاران یک صنعت بدانند که با چه ارگان و سازمانی طرف حساب هستند و از قوانین چه کسی باید پیروی کنند و به چه کسی باید جواب پس دهند، همه چیز البته برای هر دو طرف به خوبی و در آرامش پیش میرود و جامعه نیز از برکات این همه هماهنگی و نظم بهرهمند خواهد شد. اما همه مشکل درست بر سر همین عدم هماهنگی است که ناشی از پیامدهای عدم یکپارچگی در مدیریت است. با یک مثال ساده میتوان همه چیز را توضیح داد: فرض کنید آقای الف میخواهد یک دفتر خدمات مسافرتی تاسیس کند که در آن تورهای طبیعتگردی نیز عرضه نماید.
ما: مبارک باشد، مجوزش را از کجا گرفتی؟
آقای الف: از سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری.
ما: خوب به سلامتی، پس دیگر برای برگزاری تورها مشکلی ندارید، این از مزایای کار قانونی است.
آقای الف: بله مشکل که نه، فقط یک رونوشت از مجوز برگزاری تورها را باید به اداره اماکن ببریم که آنها هم خوب بالاخره غم من و شما را میخورند، قوانین خودشان را دارند.
ما: مگر مجوز بند «ب» ندارید؟ پس دیگر اماکن چرا؟
آقای الف: عرض کردم که بالاخره حساسیتهایی وجود دارد که ارگانهای مربوطه را وادار میکند خودشان راسا وارد کار شوند. ما هم پس از کسب موافقت سازمان میراث یه تک پا خدمت دوستانمان در اداره اماکن میرسیم، آنها هم برای ما دعای خیر میکنند که انشاءالله مشکلی پیش نیاید، یعنی مشکلی پیش نیاوریم.
ما: عجب... بالاخره در حوزه استحفاظی آنها هستید دیگر، به هر حال مبارک باشد.
آقای الف: بله البته برخی اوقات حوزههای استحفاظی دوستان خیلی به هم نزدیک میشود و ما را در تشخیص مرزها به اشتباه میاندازد مثلا ما با میراث و اماکن هماهنگ میشویم بعد تازه میبینیم باید از سازمان حفاظت محیط زیست هم نامه میگرفتیم چون منطقه قرار است دیگر شکار ممنوع نباشد و اخیرا درخواست دادهاند تا به پناهگاه حیات وحش تبدیل شود، نتیجه این پیشنهادها و بررسیها هم برای ما دو چشم نگران است به دهان سازمان محیط زیست تا اذن دخول دهد.
ما: خوب بعدش چه؟ تمام شد یا حوزههای دیگری نیز باقی مانده؟
آقای الف: خوب بستگی دارد، اگر همه چیز جور شود فقط یک سد دیگر باقیاست، راضی کردن محیط بانی یا گاهی هم پلیس راه.
ما: مگر مجوز ندارید؟
آقای الف: چرا ولی خوب بالاخره آنها که در سازمانها نشستهاند که از همهچیز خبر ندارند، بالاخره مامورانی که در محل حضور دارند هم باید از دانش و تجربههایشان استفاده کنند، اما اینها اصلا مهم نیست، ما که تا پای جان قانونمدار خواهیم بود. مهم این است که همه حوزهها از ما راضی باشند و حفاظت هم در سطح بالایی اعمال شود که الحمدالله از این جهت غصهای نداریم.
ارسال نظر