روایت یک راهنما از مسوولیتهایش
آنچه از فاجعه بم در ذهن توریستهای ارگ ماند
گروه گردشگری- برای جذب گردشگر به جز تلاش برای تکمیل زیرساختهای گردشگری، سرمایهگذاری و سعی در توسعه آن، عامل مهم و اساسی دیگر، برخورد و مسوولیتپذیری تورلیدرها یا سر شاخههایی است که در برخورد مستقیم با توریستها قرار دارند. در ادامه خاطرهای از خانم فرزانه خادمی، یکی از تورلیدرهای باسابقه در این رابطه داریم که نشان از تاثیر روابط انسانی بر گردشگری و تاثیرپذیری عمیق آن از این مساله دارد. ده سال پیش در شب چله قرار بود با یک زوج آمریکایی سفری ۱۷ روزه به همه جای ایران داشته باشم. در روز چهارم بعد از ترک هتل پارس کرمان به اصرار مسافرانم که تمایل به اقامت در مرکز شهر بم داشتند، با مسوولان تور در تهران تماس گرفتم.
گروه گردشگری- برای جذب گردشگر به جز تلاش برای تکمیل زیرساختهای گردشگری، سرمایهگذاری و سعی در توسعه آن، عامل مهم و اساسی دیگر، برخورد و مسوولیتپذیری تورلیدرها یا سر شاخههایی است که در برخورد مستقیم با توریستها قرار دارند. در ادامه خاطرهای از خانم فرزانه خادمی، یکی از تورلیدرهای باسابقه در این رابطه داریم که نشان از تاثیر روابط انسانی بر گردشگری و تاثیرپذیری عمیق آن از این مساله دارد. ده سال پیش در شب چله قرار بود با یک زوج آمریکایی سفری ۱۷ روزه به همه جای ایران داشته باشم. در روز چهارم بعد از ترک هتل پارس کرمان به اصرار مسافرانم که تمایل به اقامت در مرکز شهر بم داشتند، با مسوولان تور در تهران تماس گرفتم. در نهایت تصمیم بر آن شد که هتلهای موجود در بم را به مسافران جوانم نشان دهم.حوالی ظهر بود که به مهمانپذیر اکبر رسیدیم، از آنجا خوششان آمد وبعد از تحویل اتاق و گذاشتن وسایلشان، برای بازدید ارگ بم به آنجا رفتیم و نهار را هم در چایخانه ارگ خوردیم و تا غروب در آنجا ماندیم. من و راننده محلی که از اهالی کرمان بود شب را در هتلی که توسط شرکت برای این تور در نظر گرفته شده بود ماندیم. صبح روزجمعه پنج دی زلزله ۶/۶ ریشتری بم اتفاق افتاد!
با عجله و اضطراب برای کمک به مسافران به محل اقامت آنها رفتیم متاسفانه هر دو نفر مانند هزاران نفر از اهالی شهر در زیر آوار مانده و زخمی شده بودند. خانم از ناحیه پا آسیب دیده بود و آقا هم وقتی او را یافتیم خونریزی شدیدی داشت که بعدا طبق نظر پزشک قانونی متوجه شدیم رگ آئورتاش پاره شده بود. او متاسفانه ساعاتی بعد، در بیمارستان شهید افضلی پور کرمان فوت کرد و جنازه او یکماه بعد تحویل برادرش داده شد.
خانم هم بعد از عمل موفقیتآمیز روی پایش، ۹ روز بعد از زلزله، ایران را به همراه پدر و مادرش ترک کرد.
(پدر و مادر این خانم یک هفته بعد از زلزله به دعوت و کمکهای مدیریت شرکت ایران دوستان برای بردن دخترشان به کشورمان آمدند).
من در آن روزهای سخت با آنها همراهی میکردم که آثارش بعدها و در فیلمی که درباره زلزله تهیه شد خود را نشان داد. فیلم مستندی که در رابطه با بم توسط یک ایرانی (جهانگیر گلستان بزست) ساخته شد و در بخشهایی از آن مسافر من آدل فردمن و والدینش و همینطور والدین همسرش توب دلورا صحبت میکنند، آنچنان واقعگرایانه و مثبت راجع به ایران و ایرانی صحبت کردهاند که با وجود آن حادثه تلخ، نمایش این فیلم در کالجها و مجامع فرهنگی موفقیتآمیز و به نفع توریسم ایران بود.
این در حالی است که در بسیاری از کشورها شغل یک راهنما فقط توضیح آثار و ابنیه تاریخی است و راهنما تنها ۴ ساعت در اختیار گروه است و آنها را در بازدید از جاذبههای تاریخی طبیعی هدایت میکند، اما در اینجا من و همکارانم با جهانگردان زندگی میکنیم و در تمام وقایع و گاه مخاطرات سفر با آنها همراهیم. اینکه من بعد از ۱۰ سال از این واقعه از آن صحبت میکنم، برای همکاران جوانی است که تازه وارد این شغل شدهاند تا بدانند شغل پرمسوولیتی را انتخاب کردهاند.
ما نه به حرف که در عمل سفیران کشورمان هستیم و باید نظر جامعه توریسم کشور و مسوولان این حوزه را نیز به این مهم جلب کنم. مسوولان و روسای شرکتهایی که در زمینه تورهای ورودی فعالند، به این نکته واقف بوده و هستند که شادی و رضایت یک گردشگر از سفر به کشورمان و انتقال تجارب یک سفر خوب به کسانی که هنوز از سفر به ایران تردید دارند، در گرو یک کار خوب جمعی و در نهایت کار مسوولانه یک راهنما است و راهنما نیز برای ارائه خدمات و کار مسوولانه نیاز به حمایت و پشتیبانی همه جانبه تور دارد.
ارسال نظر