گردشگری جنگ، گنجهایی زیرآوار
این نوع توریسم در ایران، ریشههای نوستالژیک دارد
گروه گردشگری- عاطفه نبوی: جنگ، با هرآنچه که در پی دارد، از مرگ و تلخی و آوارگی گرفته تا غرور و جسارت و شجاعت، هم از نگاه جستوجوگر و ساختارشکن انسانهای این عصر به دور نمانده است و آن را با تمام آثار و عواقبش به موضوع تحقیق و تماشای خود بدل کردهاند.
گردشگری جنگ، شاید درابتدا مفهومی متناقض و دور از ذهن به نظر آید، چرا که گردشگری، گذراندن اوقات خوش با سفر به جاهای زیبا یا دیدن آثار تاریخی، بیشتر به قصد تفریح و لذت بردن را به ذهن متبادر میکند؛ در حالی که گردشگری جنگ، چنانکه از نامش برمیآید قرار نیست حداقل به لحاظ بصری، زیباییای را به معنی عام آن به ما بنمایاند.
شاید قرار است این نوع از گردشگری ما را متاثر کند، چیزهایی را به یادمان بیاورد یا حتی هشدارهایی به ما بدهد. رازآلودی، مهابت و گاه تلخی آن، جاذبهای عجیب و دور از انتظار برای گردشگران دارد. مثلا در سال ۲۰۰۷، سایت آشووتز بورکِتناو (اردوگاه اسرای جنگی در هلند در طی جنگ جهانی دوم که توسط نازیها به وجود آمد)، حدود ۲/۱ میلیون بازدیدکننده داشت؛ حال آنکه سایت گراند زیرو (مکان مرکز تجارت جهانی در نیویورک قبل از آنکه در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از بین برود)، تنها ۳ میلیون بازدیدکننده را جذب کرد ولی در حال حاضر یکی از ۱۰ جاذبه گردشگری شهر است.
گردشگری جنگ در تعریف بسیط و کلی خود (از نظر هندرسون و سیتون) زیر مجموعه گردشگری سیاه قرار میگیرد و به عنوان یکی از شاخههای پرجاذبه صنعت گردشگری در جهان طرفداران زیادی دارد. نوعی گردشگری برای بازدید از محلهای حوادث و فجایعی انسانی یا طبیعی همچون سیل، طوفان یا زلزله یا گورستانها و... را گردشگری سیاه گویند.
عمدهترین جاذبههای گردشگری جنگ در دنیا شامل جبههها و مناطق نبرد، موزههای جنگ و صلح، یادمانهای جنگ و قربانیان آن و قبرستانهای کشتگان جنگ میشود. شبگو منصف در مقالهای با عنوان «پتانسیلهای گردشگری جنگ» در فصلنامه مدیریت جهانگردی میگوید: «این شاخه توریسم وقتی به مرزهای ایران میرسد، رنگ و بوی دیگری میگیرد. تاریخ، معنویت و حماسه دستاوردهایی هستند که گردشگران جنگ در ایران، از آوار مناطق جنگی نصیب میبرند تا این شاخه تلخ در ایران، چارچوب تازهای پیدا کند. در دوران جنگ تحمیلی که استانهای خوزستان، ایلام، کردستان و کرمانشاه به طور جدی درگیر جنگ بودند، آسیبهای زیادی به این مناطق وارد آمد که حتی گذشت زمان هم کمک چندانی به بهبود وضعیت این مناطق جنگزده نکرد. این مهمترین بهانه رونق گردشگری جنگ در سالهای اخیر بود که منسجم ترین فعالیت مربوط به آن در چارچوب کاروانهای راهیان نور تعریف میشد. کاروانی که با عبور از این مناطق جنگزده و آثار مادی و معنوی به جا مانده از دوران دفاع مقدس را به بازدیدکنندگان معرفی میکردند.»
دکتر ناصر کرمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر گردشگری، هم چندان با انطباق تعریف گردشگری جنگ با گردشگری سیاه موافق نیست و میگوید: «این نوع گردشگری در ایران بیشتر به مفهوم گردشگری نوستالژی یا گردشگری دریغ و درد نزدیک است. مردم دوست دارند به مناطقی بروند که از آن خاطراتی دارند یا عزیزی را به یادشان میآورد. حتی اگربازدیدکنندگان نگاه ایدئولوژیک هم به جنگ نداشته باشند، دوست دارند بروند وجاهایی را که در این سالها در کتابها خواندهاند و در فیلمها تماشا کردند، ببینند.» گردشگری جنگ در کشور ما با زعامت بخش دولتی انجام میگیرد یا به بیان بهترمیتوان گفت درانحصار بخش دولتی است؛ به این خاطر که سیاستهای کلی در این بخش طرح شده و دنبال میشود و شاید برگزاری این تورها به واسطه بخش خصوصی این سیاستها را تامین نکند. اما مشکل اینجا است که نتیجه این انحصار، برخوردهای سلیقهای و گاه دفعی است که موجب ریزش بسیاری از گروههای هدف بالقوه در این حوزه میشود. در حال حاضر بازدیدکنندگان مناطق و سایتهای جنگی و موزههای جنگ به زعم دکتر کرمی «علاوه بر بازماندگان و آسیبدیدگان آن، بیشترنسل سوم و چهارم انقلاب هستند که اساسا جنگ را درک
نکردهاند و حال قرار است که با روایت مشخصی با آن آشنا و همراه شوند. آنها تعداد کمی نیستند و سالانه طبق آمار اعلام شده حدود ۲ میلیون نفر از این مناطق دیدن میکنند.» وجود این تعداد گردشگرحتی به همین صورت غیر تخصصی و غیر اصولی آن، به نظر دکتر کرمی «تا حد زیادی به اقتصاد محلی کمک میکند و اگر نه در تولید ملی، دست کم در حسابهای اقماری گردشگری موثر است. گردشگری جنگ رخداد مهمی در صنعت گردشگری است، اما چون به درستی هدایت نمیشود و تصور دقیقی از آن در کشورمان وجود ندارد، به فرمی از گردشگری پایدار بدل نشده است. گردشگرانی که با عنوان راهیان نور به این مناطق میروند عموما در شرایط نامناسبی اسکان داده میشوند و مساله رفت و آمد آنان نیز با وسایل نقلیه غیراستاندارد و نامناسب، داستان غم انگیزی است که میبینیم همه ساله در حال تکرار شدن است.»
این استاد دانشگاه همچنین پیشنهاد میکند بهتر است بودجه در نظر گرفته شده برای این بخش در آژانسهای فعال متمرکز شود، از این حالت انحصاری دربیاید و اگر هم دغدغهای برای عدول از اهداف و سیاستهای کلی وجود دارد فقط بخشهای اقتصادی فعال، از هماهنگی حمل و نقل و تمام خدمات مرتبط در طول سفر به آژانسها سپرده شود و در طول سفر نمایندهای از نهادهای حافظ ارزشهای جنگ در تورها حضور داشته باشد تا هم سیاستهای کلی دنبال شود و هم نوعی نظم حرفهای هم در کار به وجود بیاید.»
به این ترتیب به نظر میرسد که باید به گردشگری جنگ و کاروانهای رهسپار به مناطق جنگی، از زاویهای دیگر نگریست و این شاخه از توریسم را که در ایران پتانسیلهای بسیاری برای رشد و گسترش آن وجود دارد، ارج نهاد. بدیهی است ارزشهای مقاومت و صلح نیز از این طریق بهتر و بیشتر رخ مینمایانند.
ارسال نظر