وزارت گردشگری مسیر غرب را به ویترین سفرها وارد میکند؟
قطب مغفول گردشگری ایران
البته که نمیتوان به سادگی از شکوه ذاتی شهرهای مسیر کلاسیک گردشگری ایران گذشت، اما متولیان امر احتمالا از این مهم غافلند که هر اندازه که آب در آسیاب گردشگری مسیر کلاسیک بریزند دارند بر طبل محرومیتزایی گردشگری در سایر نقاط ایران میکوبند، محرومیت زایی اجباری که میتواند با اندکی برنامهریزی و همت سبب ایجاد اشتغال پایدار و روح امید در این مناطق باشد و در نهایت همبستگی ملی را تقویت کند.در واقع ما گردشگری چهار گوشه جغرافیای فرهنگی ایران را به امان خود رها کرده و به بعد پنجم که همان مسیر کلاسیک است آنچنان چسبیدهایم که گویی فرزند دردانهای است که مهر مادری تنها شامل حال اوست، حال آنکه اگر کمی به عقب بنگریم میبینیم که این ناز پروری عواقب ناهنجاری بر خود این دردانه بر جای گذاشته است و ما از آن غافلیم. سالهاست بحث توسعه پایدار گردشگری نقل محافل و مجالس است و حیرتآور آنکه متولیان امر با اینکه در ظاهر از توسعه گردشگری موزون و متناسب سخن میرانند اما در عمل سر سوزنی به توسعه زیرساختی و تبلیغاتی اهتمام نمیورزند.
نگارنده با توجه به حیطه فعالیت خود در غرب ایران، مسیر گردشگری غرب را به عنوان نمونه از میان مسیرهای گردشگری شرق و شمال و جنوب ایران بر میگزیند و هدف از ارائه موضوع بیش از آنکه گردشگری داخلی باشد در باب گردشگران ورودی به کشور است. مراد از مسیر گردشگری غرب سراسر مسیر شمالغرب تا جنوبغرب ایران زمین شامل استانهای اردبیل، آذربایجانهای شرقی و غربی، زنجان، قزوین، همدان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویر احمد و خوزستان است. در یک نگاه اجمالی از مجموع ۲۶ اثر ثبت جهانی شده ایران در زمره میراث ملموس جهانی یونسکو ۱۰ اثر آن در جغرافیای غربی کشور قرار دارد یعنی بیشترین آثار ثبت جهانی شده ایران در غرب کشور قرار دارد و کاملا مشخص است بسیاری از آثار تاریخی و فرهنگی ایران که در این فهرست قرار ندارند ارزشی به مراتب بیشتر از برخی آثار فهرست کنونی دارند؛ نمونه آن حجاریهای طاقبستان است که در اثر بیمهریهای کذایی جایش در فهرست میراث جهانی خالی است. وقتی صحبت از آثار تاریخی غرب ایران به میان میآید باید سفر خود را از هزارههای دور آغاز کنیم تا به امروز برسیم. اما صد افسوس که به جای بالیدن و فخر فروشی به غنای تاریخی خود بخش بزرگی از هویت تاریخی فرهنگیمان را در گوشهای رها کردهایم و به دنبال نشان دادن تنها بخشهایی از هویت وجودی خود هستیم. چگونه است سنگ نگاره آنوبانینی با بیش از ۴۳۰۰ سال قدمت نیای سنگ نگاره داریوش هخامنشی است اما نه تنها به درستی معرفی نشده است بلکه از یک محوطهسازی ساده نیز رنج میبرد، یا آنکه کتیبه سارگن دوم آشوری مهجور و درمانده به حال خود رها شده است! آثار تاریخی غرب ایران را نمیتوان در یک دوره تاریخی خاص دستهبندی کرد. از روزی که پای انسانهای نخستین به این آب و خاک باز شد تا امروز که ما میراثدار گذشتگانیم این داستان ادامه داشته است.اما افسوس که متولیان امر آگاهانه از پرداختن به این واقعیتها عاجزند.
هویت تاریخی تنها بخش کوچکی از جاذبههای گردشگری غرب ایران است.در کنار طبیعت متنوع، وجود اقوام و فرهنگهای بزرگی همچون کردها، ترکها، لرها، اعراب و فارسها با تمامی زیرشاخههای آمیخته و مستقل آن در کنار آداب و رسوم و باورهایشان گاهی چنان پارادوکسی در ذهن گردشگر ایجاد میکند که بیآنکه زبان و فرهنگ این اقوام را بداند دلبسته این تنوع و گستردگی فرهنگی خفته بر گستره جغرافیایی زاگرس میشود.
گفتن از پتانسیلهای غرب ایران طومار بلندی را طلب میکند که شاید از حوصله این نوشتار خارج است اما مردم غرب ایران انتظار دارند اگر متولیان امر یکی به نعل میزنند یکی هم به میخ بزنند، سادهتر اینکه مجال رشد را برای گردشگری غرب ایران فراهم کنند.خواستهها روشن و شفاف است: ایجاد زیرساختهای اقامتی و ترابری بهویژه در فرودگاهها و مرزهای زمینی، تربیت نیروهای متخصص، حمایت معنوی از سرمایهگذاران و حذف بوروکراسی دست و پاگیر، ایجاد فرصتهای تبلیغاتی برای معرفی درست پتانسیلهای غرب ایران، تشویق تورگردانها برای خروج از پیله گردشگری کلاسیک، حذف نگاههای تنگ نظرانه و بسیاری موارد دیگر. چنین دیدگاهی باید در سراسر ایران توسعه یابد و گرنه سخن راندن از توسعه پایدار گردشگری ایران گزاف است.
البته متولیان امر به این موضوع که راه توسعه گردشگری در نگاه عادلانه به تمامی پتانسیلهای ایران است واقفند اما حرکت کند و گاهی خارج از ضابطه استاندارد جهانی مبتنی به آمارهای غیر عملگرا ما را به بیراهه پرت میکند. در سالیان اخیر اندک تلاشها برای معرفی مسیرهای گردشگری جدید کاملا در چنبره نگاههای جزیرهای گیر افتاده است و هیچگونه نگرشی مبتنی بر سلیقه گردشگران در این تصمیمات دیده نمیشود. انتظار میرود تیم جدید گردشگری وزارتخانه نگاهی نو به گردشگری داشته باشند، نگاهی که پیشرفت همگانی را به ارمغان بیاورد و شکاف تصنعی و نابخردانه گردشگری مناطق مختلف ایران را با مسیر کلاسیک کم کند.