مسافران بریتانیایی روایتگر مهماننوازی به سبک ایرانی
روزنامه تایمز ایرلند در مقالهای به سفرنامه ۱۲ مسافر بریتانیایی به ایران پرداخته و از زبان یکی از مسافران، ایران را سرزمین خوشامدگوییهای گرم خوانده است. به گزارش «ایلنا» نویسنده این گزارش سفرنامه خود به ایران را با تعریف از فضای شعر و ادب شیراز آغاز کرده و نوشته است: «شیراز شهر شعر را در ساعت ۷ صبح ترک کردیم. در خلال پیادهرویهایمان در شهر، به ارگ کریمخان در مرکز شهر رفتیم؛ برجی ۱۴ متری که از بالای آن به همه شهر تسلط داشتیم. ما خودمان را در میان ۲۰۰ مغازه بازار اعم از فرش فروشی و لباس و صنایعدستی و ترشیها و مواد غذایی بهویژه زعفران طلای قرمز که قیمت هرگرم آن ۶۵ دلار بود، غوطهور کردیم.
روزنامه تایمز ایرلند در مقالهای به سفرنامه ۱۲ مسافر بریتانیایی به ایران پرداخته و از زبان یکی از مسافران، ایران را سرزمین خوشامدگوییهای گرم خوانده است.به گزارش «ایلنا» نویسنده این گزارش سفرنامه خود به ایران را با تعریف از فضای شعر و ادب شیراز آغاز کرده و نوشته است: «شیراز شهر شعر را در ساعت ۷ صبح ترک کردیم. در خلال پیادهرویهایمان در شهر، به ارگ کریمخان در مرکز شهر رفتیم؛ برجی ۱۴ متری که از بالای آن به همه شهر تسلط داشتیم. ما خودمان را در میان ۲۰۰ مغازه بازار اعم از فرش فروشی و لباس و صنایعدستی و ترشیها و مواد غذایی بهویژه زعفران طلای قرمز که قیمت هرگرم آن ۶۵ دلار بود، غوطهور کردیم.»نویسنده این مقاله، به حضور همزمان خانم مسنی که چادر مشکی به سر داشته و زن جوانی با لباس بلند امروزی و روسری روشن اشاره کرده و نوشته است: «جو آرامگاه حافظ شاعر بزرگ فارسی الهامبخش و فرحبخش بود. جان، بازیگر انگلیسی که در سفر همراه ما بود، شعری خواند که با تشویق همه محلیهای حافظیه مواجه شد.»
مسافر ایرلندی ایران در بخشی از سفرنامهاش، به استقبال گرم مردان و زنان و کودکان مدرسهای نیز اشاره و بیان کرده است: «ایران با جمعیت ۸۱ میلیون نفر یک کشور مدرن با معماری معروف اسلامی و بازماندههای تمدن پارس و شعرهای غنی است. با این حال، ایران یکی از بزرگترین جمعیتهای عشایری جهان را درخود جای داده است.» در بخشهایی از این گزارش به حضور مسافران بریتانیایی در جمع عشایر قشقایی نیز پرداخته شده و آمده است: «در سفرمان به یاسوج در چادر یکی از عشایر میهمان شدیم. در این چادر تشکی بزرگ با فرش ایرانی قرار داشت که ۱۴ عضو از سه نسل خانواده عشایر قشقایی با لبخندی گشاده از ما استقبال کردند. ما چهار زانو روی تشکها نشستیم و بزرگخاندان بااشارهای به نوهاش از او خواست که برای ما از سماور زغالی در لیوانهای فلزی چایی بریزد. او با دستی که روی قلبش گذاشته بود به ما گفت به ایران خوش آمدید.»
ارسال نظر