تاملی بر بازار هدف مناسب گردشگری کشور
ایران، ترکیه نیست!
ابوالفضل صیامیان گرجی/ دانشآموخته گردشگری
سیامک سیفی/ دانشجوی دکتری گردشگری دانشگاه پانتئون سوربن فرانسه
بعد از تحولات سیاسی ترکیه که بر گردشگری این کشور نیز تاثیرات چشمگیری داشته است، این سوال مطرح میشود که آیا گردشگری ایران میتواند جای ترکیه را بگیرد؟ برخی معتقدند ایران هرگز نمیتواند به اندازه ترکیه برای گردشگران اروپایی جذابیت داشته باشد و دلایل این مدعا را در چند بخش بر میشمرد. همچنین دیدگاههای مختلفی درباره تغییر بازارهای هدف گردشگری ایران وجود دارد.
ابوالفضل صیامیان گرجی/ دانشآموخته گردشگری
سیامک سیفی/ دانشجوی دکتری گردشگری دانشگاه پانتئون سوربن فرانسه
بعد از تحولات سیاسی ترکیه که بر گردشگری این کشور نیز تاثیرات چشمگیری داشته است، این سوال مطرح میشود که آیا گردشگری ایران میتواند جای ترکیه را بگیرد؟ برخی معتقدند ایران هرگز نمیتواند به اندازه ترکیه برای گردشگران اروپایی جذابیت داشته باشد و دلایل این مدعا را در چند بخش بر میشمرد. همچنین دیدگاههای مختلفی درباره تغییر بازارهای هدف گردشگری ایران وجود دارد. در این نوشتار سعی داریم با نگاهی انتقادی برخی از این ادعاها را مورد واکاوی قرار دهیم.
- یکی از این ادعاها این است که بخش قابل توجهی از گردشگران اروپایی با حضور در اماکن گردشگری ترکیه، احساسات نوستالژیکشان را نسبت به تاریخ اجدادی خود بازخوانی میکنند اما آثار تاریخی بیشمار ایران نه میتواند تا این اندازه برای گردشگران اروپایی آشنا و ملموس باشد و نه میتواند این حس تعلق و نوستالژی را در بین آنان برانگیزاند. این ادعا درحالی بیان میشود که با نگاهی به عمدهترین دلایل سفر کشورهای اروپایی هدف گردشگری ترکیه، یعنی کشورهای آلمان، بریتانیا، بلغارستان، هلند و فرانسه میتوان به این نکته پی برد که تعداد بسیار زیادی از این گردشگران بیشتر به دنبال لذت بردن از آفتاب دلچسب و سواحل زیبای ترکیه هستند تا بازدید از بناهای تاریخی و میراث ملموسِ آشنای فرهنگی. به طور دقیقتر جذابترین مقاصد برای گردشگران آلمانی سواحل کشورهایی هستند که از آفتاب دلچسب برخوردارند و برای گردشگران فرانسوی نیز در وهله اول سواحل داخلی این کشور و سپس سفر به کشورهایی که از آفتاب و ساحل مطلوبی برخوردارند، در اولویت قرارد دارد. این موضوع برای گردشگران بریتانیایی و بلغارستانی نیز به همین منوال است. اگرچه بدیهی است بخشی از این گردشگران در وهله بعد، از برخی آثار تاریخی به جای مانده از تمدن بیزانس (روم شرقی) ترکیه نیز بازدید کنند.
- از طرف دیگر، نمیتوان به سادگی از کنار این موضوع گذشت که آنچه بر پویایی صنعت گردشگری و جذابیت آن افزوده، تنها مناسبات و اشتراکات فرهنگی نیست، بلکه افتراقات فرهنگی و تنوع در خصوصیات کمی و کیفی مقصدهاست که باعث شده هم بزرگترین تحرک اجتماعی و هم گستردهترین تحرک جغرافیایی را در قرن بیست و یکم موجب شود. برهمین اساس، ایران جذابیت خاص و مستقل خود را برای هر گردشگری دارد؛ همانطور که هر مقصدی هویت مستقل دارد که در همان بافت خود قابل تفسیر است.
- از سوی دیگر برخی بر این باورند که جذب آن دسته از گردشگران «ثروتمند و متمول» افغانستانی باید در دستور کار بخش خصوصی و دولتی قرار گیرد؛ قشری که تاکنون تلاشی برای جذب آنها نشده است. گرچه برای کشوری جنگزده و درگیر بحران داخلی چون افغانستان سفر خارجی در زمره کالای لوکس قرار میگیرد و تنها برای قشر «نسبتا معدودی» امکان سفرخارجی وجود دارد، مطالعات در مورد همین تعداد بسیار کم گردشگران افغان نیز نشان میدهد انگیزه بسیاری از آنها که به اروپا، کانادا و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس سفر میکنند، جستجوی کار و دیدار از دوستان یا بستگان در خارج از کشور است تا تفریح و سرگرمی. به عنوان مثال طبق آمارهای وزارت مهاجرت کانادا سالانه دوهزار نفر افغان به کانادا مهاجرت میکنند. از این گذشته، به نظر نمیرسد ایران جذابیت چندانی برای این دسته از گردشگران متمول افغانستانی برای گذران تعطیلات داشته باشد؛ همانطور که برای ایرانیان ثروتمند نیز سفر به ترکیه یا مالزی هرگز نمیتواند به اندازه سفر به اروپا و قاره آمریکا برای گذران تعطیلات جذابیت داشته باشد.
- از سوی دیگر همین افراد، اصلیترین گونه گردشگر افغانستانی را گردشگر درمانی میدانند و تاکید بر جذب آنها دارد. این نکته بسیار درستی است و برهمین اساس چندسالی میشود که این بخش از گردشگران از طرف دولت ایران به عنوان بازار گردشگری درمانی شناخته شدهاند. با این حال اگر بپذیریم که گردشگری درمانی اصلیترین تقاضای بازار افغانستان برای حضور در ایران میتواند باشد. پس میتوان نتیجه گرفت برای سایر محصولات گردشگری کشور مانند اکوتوریسم، گردشگری تاریخی و فرهنگی و ... نمیشود روی گردشگران افغانستانی حساب باز کرد و باید روی بازار دیگری تمرکز کرد که اشتیاق زیادی نیز نشان میدهند. علاوه براین با تغییر بازار هدف به سمت همسایگان شرقی نظیر افغانستان و پاکستان، پرسشهایی مطرح میشود؛ میزان هزینهکرد این گردشگران آیا قابل قیاس با گردشگران اروپایی خواهد بود؟ به چه میزان استراتژی جذب گردشگران افغانستانی و پاکستانی بر تجربیات و تعاملات فرهنگی بینالمللی ما خواهد افزود؟ آیا این بازار قادر است فشار و تغییری در کیفیت سطح خدماتدهی، مهماننوازی و مهمانپذیری ما ایجاد و ما را به سمت بهتر شدن هدایت کند؟ از همه مهمتر آنها در دیپلماسی گردشگری چگونه میتوانند بر وجهه استنباط شده از ایران و همچنین بهبود تصویر کشورمان نزد جهانیان کمک کنند؟
- در کنار افغانستان و پاکستان، از نظر برخی کارشناسان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مثل شیعیان عراق، شهروندان امارات، بحرین، کویت و عربستان، بهترین بازار گردشگری به ایران به شمار میآیند و تا پیش از تنشهای ایران با عربستان (که موضعگیری دیگر کشورهای عربی را نیز در پی داشت) بازار گردشگری ایران را در اختیار داشتند. متاسفانه از آنجا که تنش با عربستان در اکثر مواقع به دلیل نفوذ مالی این کشور به صورت دومینویی با پاسخ سایر کشورهای عرب همراه بوده، همین امر همیشه بازار کشورهای عرب را یک بازار غیروفادار، نامطمئن و غیرمنسجم برای ایران تبدیل میکند. بنابراین به نظر میرسد در بحث جذب گردشگران عرب، باید به آن دسته از کشورهایی بیشتر توجه نشان داد که مناسبات سیاسیشان با ایران، خارج از قواعد دومینویی باشد؛ کشورهایی مانند عراق، عمان، لبنان و تا حدودی قطر و امارات.
ارسال نظر