جنگهای ارزی: داستان فراز و فرود پول و طلای ملتها
کتاب «جنگهای ارزی» نوشته جیمز ریکاردز کارشناس مالی آمریکایی و از آگاهان بازارهای پول و طلا و سهام، منشر شد. این کتاب را حسین راهداری ترجمه و انتشارات دنیای اقتصاد منتشر کرده است. ریکاردز که علاوهبر اشراف کمنظیر بر بازارهای آمریکا و دیگر قدرتهای اقتصادی، اطلاعات زیادی درباره تصمیمگیریهای پشت پرده سیاستمداران و بانکداران دارد، در این کتاب چند و چون سقوطهای مالی و اجتماعی و تاثیر اقتصاد را بر سیاست داخلی کشورها و تحولات جهانی واکاوی کرده است. متن زیر برشی از این کتاب است.
***
راهی که دلار در پیش گرفته است، پایدار نیست و به همین دلیل، دلار به ثبات نخواهد رسید.
کتاب «جنگهای ارزی» نوشته جیمز ریکاردز کارشناس مالی آمریکایی و از آگاهان بازارهای پول و طلا و سهام، منشر شد. این کتاب را حسین راهداری ترجمه و انتشارات دنیای اقتصاد منتشر کرده است. ریکاردز که علاوهبر اشراف کمنظیر بر بازارهای آمریکا و دیگر قدرتهای اقتصادی، اطلاعات زیادی درباره تصمیمگیریهای پشت پرده سیاستمداران و بانکداران دارد، در این کتاب چند و چون سقوطهای مالی و اجتماعی و تاثیر اقتصاد را بر سیاست داخلی کشورها و تحولات جهانی واکاوی کرده است. متن زیر برشی از این کتاب است.
***
راهی که دلار در پیش گرفته است، پایدار نیست و به همین دلیل، دلار به ثبات نخواهد رسید. دیر یا زود، دلار به جماعت زیادی از ارزهای ذخیره چندگانه ملحق خواهد شد: زیردست حق برداشت مخصوص خواهد شد، با طلا نو خواهد شد، به هرج و مرجی قابل بازگشت دچار خواهد شد، یا دست آخر با هرج و مرجی لاعلاج خاتمه خواهد یافت. از این چهار عاقبت دلار، استفاده از ارزهای ذخیره چندگانه کمتر از همه محتمل به نظر میرسد زیرا ارز ذخیره چندگانه هیچیک از مشکلات بدهی و کسری تجاری کشورها را حل نمیکند و فقط مشکل را کشور به کشور در نوعی جنگ کلاسیک ارزی میچرخاند. راهحل حق برداشت مخصوص بهوسیله برخی نخبگان در وزارتخانههای اقتصادی کشورهای گروه۲۰ و نیز صندوق بینالمللی پول رواج داده شده است. اما تا همین اندازه که قرار است به سادگی پولی جهانی جایگزین پولهای کاغذی کشورها شود، خطر پذیرفته نشدن در کشورها و بیثباتی در طول زمان را به همراه دارد. بازگشتی مطالعه شده و اجرایی توسط متخصصان مالی به استاندارد طلا، بهترین چشمانداز ثبات پولی دنیا را ارائه میکند ولی دانشگاهیان کمترین توجه را به آن دارند و به همین دلیل به نظر میرسد، قابلیت مطرح شدن در بحث فعلی را ندارد. این مجموعه اتفاقات، هرج و مرج را به عنوان یک سناریوی احتمالی قوی باقی میگذارد. در هرج و مرج اما یک شانس دیگر برای رفتن به سمت طلا اما به شکلی ناگهانی و به روشی مطالعه نشده هست. یعنی عاقبت دلار هرج و مرجی است که تبعات بدتری هم در پی خواهد داشت.
جنگهای ارزی
روایت حیرتانگیز جنگ اقتصادی کشورها با ابزار پول و طلا
جیمز ریکاردز / ترجمه حسین راهداری
قیمت: 20000 تومان
سقوط دلار میتواند یا فقط فاجعهای مربوط به خودش باشد، یا اینکه به عنوان بخشی از سقوط تمدن رخ دهد. سقوط دلار ممکن است راه بازگشتی از پول کاغذی باشد که زیاده از حد چاپ شده است و یا میتواند نشاندهنده فاصله ناچیز ما با نابودی و نیستی باشد. هیچکدام از اینها اجتنابناپذیر نیستند و رخ دادن همه سناریوها نیز ممکن است. هیچگاه برای دور شدن از لبه پرتگاه این سقوط فاجعه آمیز دیر نیست. «پیچیدگی» به عنوان دوست شروع میشود و به عنوان دشمن خاتمه مییابد. همینکه پیچیدگی و ابعاد بزرگ سیستم به عنوان خطر دیده شدند، راهحل کاهش خطر، ترکیبی از کاهش اندازه سیستم، تقسیم آن به قطعات کوچکتر و سادهسازی است. به همین دلیل است که یک کشتی که محفظه داخلی آن چند قسمت شده باشد، کمتر از یک کشتی که محفظه داخلیاش یک تکه است، احتمال غرق شدن دارد. هر نجاری با این شعار کار میکند: «ابزار درست برای کار درست». اقتصاددانان نباید کمتر از نجارها در انتخاب ابزارهای درست برای کارهایشان باشند. همانطور که در مورد بازارهای سرمایه و ارز اعمال شده است، رویکرد درست در مورد بانکها، خرد کردن بانکهای بزرگ به چند بانک کوچکتر و محدود کردن فعالیتهای آنها به سپردهپذیری، اعطای وامهای تجاری و مصرفی، تامین مالی کسبوکارها، ارائه خدمات پرداخت، اعتبارات اسنادی و تعدادی خدمات مفید دیگر است. خرید و فروش املاک، تعهد پذیرهنویسی و معاملهگری باید در نظام بانکی ممنوع شده و به شرکتهای سرمایهگذاری و کارگزاران مالی محدود شود. این طرز تفکر که «بانکهای بزرگی نیاز است تا معاملات بزرگ را انجام دهند»، بیمعنی است. گروههای مالی حرفهای دنیا دقیقا برای همین منظور ایجاد شدهاند که اتفاقا در مدیریت کردن ریسک نیز مهارت بیشتری دارند. معاملات مشتقات مالی باید فقط به بازار «معاملات استاندارد آتی» آن هم در قبال وثیقههای مطمئن و در کنار اتاق پایاپایی با سرمایه کافی محدود شود. مشتقات مالی، ریسک را بین افراد و شرکتهای مختلف پخش نمیکنند بلکه آن را چندبرابر کرده و آن را در دست چند موجود که به ظاهر بزرگتر از آن چیزی هستند که ورشکسته شوند، قرار میدهند. مشتقات مالی به مشتریان واقعی خدمترسانی نمیکنند. در حقیقت مشتقات مالی به بانکها و کارگزاران خدمت میرسانند که هزینههای زیادی بابت آنها میگیرند و شرایط قراردادی آنها آنقدر پیچیده است که توسط مشتریانشان درک نمیشوند. مدلهای ریاضی که برای مدیریت ریسک مشتقات مالی بهکار رفتهاند، جواب نمیدهند و جواب هم نخواهند داد از آن جهت که روی خالص ریسک به جای مقدار ناخالص آن تمرکز میکنند. استاندارد طلای منعطفی باید اتخاذ شود تا تردیدهای مربوط به ریسک تورم، نرخ بهره و نرخ تبدیل ارزها را کاهش دهد. کسبوکارها و سرمایهگذاران، آنگاه میتوانند ریسکپذیری بیشتری در سرمایهگذاریهای خود نشان دهند که اطمینان بیشتری به اقتصاد داشته باشند. بدون لحاظ کردن تورم، تورم منفی، تغییرات نرخ بهره و نرخ تبدیل ارزها، به اندازه کافی تزلزل و ریسک در مسیر کارآفرینی و نوآوری وجود دارد. در چنددههای که آمریکا، طلا را در سیستم پولی کنار گذاشته است، اقتصاد آمریکا به این شکلی که توسط فدرال رزرو اداره میشود، بهطور مداوم شاهد تشکیل حباب داراییها، سقوطها، بحرانها، رونقها و رکودها بوده است. زمان آن فرارسیده است که نقش امور مالی کاهش داده شده و در مقابل نقش واقعی کسبوکارها برجسته شود. در این راه، طلا بهطور تاریخی بیشترین ثبات را در قیمتها و ارزش داراییها ایجاد کرده و بنابراین بیشترین قدرت دید را برای سرمایهگذاران فراهم میکند.
قانون تیلور، که نامش را از اقتصاددان وضعکننده آن یعنی جان تیلور گرفته است، باید سیاستهای پولی را هدایت کند. این قانون درحالیکه موجد سادگی و شفافیت است، بازخوردهای مثبت و تقویتکننده تورم واقعی را در معادلاتش بهکار میگیرد. مدل تیلور، مدل کاملی نیست اما به قول چرچیل «بهتر از همه چیزهای بد دیگر است». ترکیب قانون تیلور و استاندارد طلای منعطف، کار بانکداری مرکزی را کاری کسلکننده میکند. این دقیقا نکته اصلی است. هر قدر که بشود نقش بانک مرکزی را کم کرد، اطمینان بیشتری برای کارآفرینان فراهم خواهد شد که منابع اصلی ایجاد کار و تولید ثروت در جامعه هستند. پیشنهادات دیگر برای از بین بردن اثر پیچیدگی در اقتصاد، شامل کاهش مالیات بر درآمد شرکتها، سادهسازی ساختار مالیات افراد و کاهش مخارج دولت است. مخالفت با دولتی که اندازه آن از هر زمانی بزرگتر شده است، مخالفتی ایدئولوژیک و عقیدتی نیست. فقط مخالفتی از سر دلسوزی است. مشخص است آن چیزی که کوچکتر است، امنتر است. نقطه مشترک تمام پیشنهادات فوق این است که تمامی آنها، سیستم مالی را کوچک یا ساده میکنند و یا مثلا در مورد طلا، موانعی در برابر سقوط آن ایجاد میکنند. منتقدان این پیشنهادها ممکن است بگویند بسیاری از این پیشنهادات، نوعی عقبگرد به زمانی است که نقش دولت، و میزان پیچیدگی در نظام بانکی و سیاستهای پولی و مالی کمتر بود. حق با این افراد است و دقیقا نکته اصلی هم همینجاست. وقتی بازدهی پیچیدگی سیستم مالی، منفی شده است، عقبگرد از این مسیر کار درستی است زیرا باعث میشود جامعه کارآتر و در برابر فجایع، مقاومتر باشد. اگر سیاستهای اصلاحی به سرعت اتخاذ نشوند و اتفاقات از دایره کنترل خارج شوند، آن موقع از نیروی نظامی خواسته خواهد شد تا نظمی را که فدرال رزرو و خزانهداری آمریکا قادر به ایجاد آن نبودهاند، تامین کنند. تهدیداتی که در «مسابقه جنگ مالی» سال 2009 توسط پنتاگون به تصویر کشیده شده است، در حال به حقیقت پیوستن هستند. رابرت گیتس، وزیر دفاع وقت آمریکا، وقتی که گزارش مسابقه جنگ مالی را خواند، گفت که این «تجربهای بود که چشمها را باز میکند» و «نشاندهنده نقصهایی در توانایی بخشهایی از بدنه دولت آمریکا برای مبادله اطلاعات است». گیتس از وزارت خزانهداری آمریکا نام نبرد اما تجربه من این است که وزارت خزانهداری و فدرال رزرو باید به دیگر بخشهای امنیتی، نزدیکتر شوند تا به آمریکا کمک کنند برای اتفاقات آتی آماده شود.
کتابی که در مورد جنگ ارزی نوشته میشود، لاجرم کتابی درباره دلار و سرنوشت آن خواهد بود. دلار با تمامی نقصها و ضعفهایش، محور اصلی تمام سیستم جهانی ارزها، بازارهای سرمایه، اوراق قرضه، مشتقات مالی و هر نوع سرمایهگذاری است. درحالیکه طبق تعریف، همه پولها نوعی «مخزن ارزش بودن» را نشان میدهند، دلار وضعیت متفاوتی دارد. دلار مخزن ارزش اقتصادی ملتی است که ارزهایش بهطور تاریخی استثنایی هستند. کاهش جایگاه دلار بدون از بین بردن این ارزشها نمیتواند صورت بگیرد. این کتاب سعی داشته است یک هشدار منصفانه از مخاطرات پیش روی دلار را ارائه کند و راهی برای بازگشتن از این مسیر پرخطر را نشان دهد. سقوطهای مالی و اجتماعی به دفعات زیاد اتفاق افتادهاند اما به سادگی نادیده گرفته شده یا فراموش شدهاند. ولی نه تاریخ فراموشکار است و نه سیستمهای پیچیده از رفتاری که باید انجام دهند، سر باز میزنند. بازارهای سرمایه و ارزها، سیستمهای پیچیدهای هستند و در پایان سقوط خواهند کرد مگر اینکه مهار شوند، به قسمتهای کوچکتری شکسته شده و اندازهشان کاهش یابد. جنگهای ارزی در نهایت جنگی بر سر نقش و ارزش دلارند. با وجود این، بهدلیل معرفی مشتقات مالی، اهرم مالی بالا، چاپ بی رویه پول و تضعیف طلا، دلار ماهیت تازهای پیدا کرده است. حالا زمان سابق نیست که دلار را نجات دهند و زمان برای نجات دلار در حال کوتاه شدن است.
ارسال نظر