تهران، کنشگر مرزی ایران
تهران در بازههای مختلف از وجود الگو و مبنای نظری مشخص برای سیاستگذاری به خصوص در سطح کلان محروم بوده، و در نتیجه شاهد تصمیمات بخشی، مقطعی و متناسب با شرایط ضروری بودهاست. این خلا موجب کاهش کیفیت زندگی مورد انتظار در شهر تهران، نامشخص بودن منافع شهر و برهم خوردن تعادل قدرت میان شهروندان در مقام ذی نفعان کلیدی با ساختار تصمیم گیری شده، و آیندهای نامعلوم را در اذهان شهروندان تهرانی ترسیم کرده است.
تهران در شرایطی در حال گذر از این برهه تاریخی است که در چند دهه اخیر سیاستگذاری شهری به عنوان موضوعی علمی و عملی سرفصلی مهم در دستورکار کلانشهرهای دنیا را به خود اختصاص داده و بخش وسیعی از مطالعات شهری نیز بر روی این موضوع متمرکز بودهاست. ایجاد تعادل بین شهرهای بزرگ و کوچک، توزیع مطلوب خدمات در بخشهای مختلف یک شهر، همکاری بین دولت مرکزی با سازوکارهای محلی و منطقهای، هم راستایی بخشهای عمومی و خصوصی و نیز تدوین راهبردهای کاربردی و موثر محلی در راستای وحدت ملی در زمره سرفصلهای مورد بررسی سیاستگذاری شهری پایدار به چشم میخورد. از آنجا که دولت و بخش عمومی، محور سیاستگذاری هستند، موضوع اثرگذاری در شهر در شیوه اتخاذ سیاستها و برنامهریزیهای شهری اهمیت بسیاری مییابد، و سخن از نقش شهرها سخنی کلیدی و حساس است. کدام شهر بر اساس کدام منطق و برمبنای کدام بستر تاریخی و فرهنگی چه نقشی در این الگوی واحد را بر عهده خواهد داشت؟
تکثر قدرت و تعیین نقشهای منحصربه فرد و متمایز برای هر شهر مهمترین مولفه مد نظر برای حل برهم ریختگی در این الگو از سیاستها است. سیاستی که در آن نه تنها شهر توان ارائه خدمات، ارتقا سطح کیفی و کمی زیست شهروندان اش، بلکه توان ایفای نقش کلیدی و غیرقابل تفویض در نقشه جامع ملی را بر عهده خواهد داشت.
فرآیند سیاستگذاری همواره در مسیری رفت و بازگشتی و اصلاح گرانه در بین دو ساحت نظر و عمل بوده است. ایده کنشگری مرزی از جمله مفاهیم اساسی است که بر اساس ساختار سیاستگذاری عمومی در چند ساله اخیر توانسته در کشورهای مختلف نقشی موثر ایفا کند. این ایده بر مرزهای پر رنگ موجود میان سیاست و سیاستگذاری تاکید میکند و معتقد است میان سیاستگذاران، دانشگاهیان، اهالی حرف و بخش خصوصی و دولتمردان بر سر مسائل، درک از آنها و راهکارهای حل مسلئه ائتلاف و حتی هم راستایی وجود ندارد. و سیستم سیاستگذاری عموما در حال پرورش مسائلی است که ذینفعان با آن مواجه نبوده یا آن موضوعات را مسائل محوری خود قلمداد نمیکنند. همچنین شیوه تحلیل و تبیین مسائل و راهکارهای پیشنهادی از سوی این دو گروه یکسان نیست و در نتیجه فهم مشترکی از نتیجه نیز میان شان وجود ندارد.
در پی تحقق چنین الگویی از حکمرانی در تهران که برپایه سیاستگذاری مشارکتی متکی باشد و نفس کنشگری مرزی برای تهران را ترسیم کند، تهران از یک سو نقش شبکهای مرزی برای حل مسائل خود طراحی کرده و از سویی خود نقش کنشگری مرزی برای شهرهای ایران را بر عهده خواهد گرفت.
کنشگری مرزی به معنای ایجاد بستری برای ائتلاف و گفتوگو میان ذینفعان و استفاده از ظرفیت و پتانسیل تمام ذینفعان برای شناسایی، تبیین و حل مسالهای خاص در جهت دستیابی به هدفی معین شده، و کنشگران مرزی وظیفه تسهیل و عملیاتی کردن این ایده را بر عهده دارند. این نقش مبتنی بر نقش آفرینی و تاثیرگذاری مطلوب در ساختار سیاستگذاری است. دارنده یا پذیرنده این نقش وظیفه دارد، با شناسایی مهمترین مسائل، جذب حداکثری از ایدهها و شیوههای نوین حل مسئله شبکههای ائتلافی گسترده را ساماندهی کند.
در این ساختار شبکهای چندضلعی، تشکلی از نخبگان دانشگاهی؛ نمایندگان بخش خصوصی، فعالان و دغدغهمندان جامعه مدنی و مدیران اجرایی و سیاستگذار برای حل مسائل تهران گرد هم آمده و تبیین و حل مساله تهران را در اولویت قرار میدهند. این مدل، با هدف ائتلاف برای هموارسازی اجرای راهبردها و حصول به اهداف توسعه شهر تهران مهمترین رویکرد برای حل مساله نابرابری در شهر بوده و میدان مطلوب برای توسعه شهر تهران و پشتیبانی، کنترل و نظارت بر عملیاتی شدن این توسعه را از طریق فعالان و ذی نفعان شهری فراهم میآورد. فرآیندی که شهروندان را از مقام مطالبه گران صرف به کنشگران فعال بدل کرده و حس تعلق و هویت شهری را به طرز معجزه آسایی ارتقا خواهد داد. شناسایی بهرهوران کلیدی، منافع، منابع قدرت و نحوه مشارکت آنان در فرآیند سیاستگذاری شهری از جمله مولفههایی است که برای ایفای این نقش در شهر تهران کلیدی است.
دوگانه ساختار و عاملیت سالها جدالی شیرین و پیش رونده در عرصه علوم انسانی را رقم زدهاند. جدالی که از یک سو صاحبنظرانی در آن از اهمیت و تاثیرگذاری ساختارها در تعیین تصمیمها گفتهاند و در سوی دیگر، صاحب نظران، کنشگران انسانی را عاملی مهم در تغییر و تحولات قلمداد کردهاند.
این درحالی است که به نظر میرسد هرچه جامعه دارای زیرساختهای اجتماعی کمترتوسعه یافته باشد، عاملیتها چه در سطح فردی و چه گروهی از اهمیت بیشتری برخوردار شده و میانجیها نسبت به ساختار اهمیت بیشتری مییابند. چنان که ایران در مقایسه با کشورهای اروپایی این امر را تجربه میکند و هنوز ساختارها تا حدی خرمند و خلاق نشدهاند که با کمترین نفوذ و حضور کنشگران موثر بتوانند به فعالیت، بازتعریف و ادامه حیات خود همت گمارند. در این ساختار، «تمرکز» و «دسترسی» دو عنصر تعیین کننده هستند. در چنین مدلی شیوه اندیشیدن و عمل کنشگری که از این دو عنصر برخوردار است، تعیینکننده خط و مشیهای اصلی و ارائه دهنده الگو به سایرین خواهد بود.
تهران امروز دارای این دو عنصر است. تمرکز و حضور کنشگران و نهادهای سیاستگذار موثر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در کلان شهر تهران از یک سو و دسترسی و قدرت انکارناپذیر تریبونها و رسانههای موثر در این شهر از سوی دیگر، تهران امروز را در موقعیتی منحصر به فرد برای ایفای نقش کنشگری مرزی قرار داده است. این ایده در دو ساحت قابل بررسی و پیگیری است، اول در ساحت کنشگران و دوم در ساحت نهادهای حاضر در شهر تهران، همچنین این رویکرد را برای حل مسائل خاص تهران که بنابر آخرین نتایج نظرسنجیها مهمترین مساله آن نابرابری اجتماعی است و همچنین ایفای نقش در عرصه ملی به کار میآید.
این وضعیت فرصتی است که ضمن مزیت برای حل مساله تهران، میتواند مسیر توسعه ایران را نیز هموار کند. تهران با پذیرش نقش کنشگری مرزی در ساختار حکمرانی ملی میتواند قدرت سیاسی را از امری مگو و دور از دسترس به امری ملموس و دست یافتنی برای همگان بدل کند، اختلاف میان پنداشتها و داشتهها را که از آن با عنوان احساس بیعدالتی یاد میشود، از طریق مشارکت مردم با ساختار تصمیم ساز به حداقل برساند. تهران با پذیرش این نقش فرم تازهای از زندگی سیاسی را برای مردم ترسیم و نوع تازهای از الگوهای حکمرانی را برای حکومت متصور میشود. در این ساختار تهران نه تنها تریبون شهرهای بیتریبون ایران میشود، بلکه نابرابری مرکز-پیرامون را کاهش میدهد، ایران در این ساختار توان دارد که پتانسیل نیروی انسانی و محیطی و مهارتی تهران که طی انباشت چند ده ساله در این شهر تجمیع شده است، طی مشارکت فعال و انتقال تجربه در سراسر کشور فراگیر کند و بر ظرفیت تهران بیفزاید. تهران در این صورت، جلوه حقیقی کارکردی را پیدا خواهد کرد که سالها در مدارس آنرا به دانشآموزان شناساندهایم، تهران، شهری حقیقتا سیاسی خواهد بود، چرا که دیگر نه تنها به دلیل تمرکز نهادهای سیاسی بلکه به دلیل کنشگری سیاسی، به این صفت شناسایی خواهد شد.
تهران در مقام کنشگر مرزی ایران، ساختارهای قدرتمند و جامعنگر را جایگزین خرده قدرتهای ناپایدار کرده، ساختارهای کوتاه برد موقت را با ساختارهای مقاوم موثر تعویض میکند، توانمندی و توسعه اجتماعات منطقهای و محلی را تسهیل کرده، اتفاق نظر و ائتلاف بر سر مهمترین مساله محلی و در نتیجه ملی را ایجاد کرده و توانی منحصر به فرد و نو را برای حل آن با میانجیگری و نقشآفرینی تهران فراهم میآورد.
انباشت و همآیندی مسائل در حوزههای مختلف و ناموفق بودن فرآیند سیاستگذاری در چند دهه اخیر، کشور و پایتخت را با مسائل پیچیدهای روبهرو کرده است. مشارکت ذینفعان و گروههای مختلف اجتماعی در پرتو نقش آفرینی یک مرکز در الگوی کنشگری مرزی میتواند موثرترین ساختار در فرایند شناخت مسائل و ارائه راهکار بوده و به افزایش اعتماد سیاسی نیز کمک نماید. تهران همواره در معرض این پرسش قرار داشته که روابط و مناسباتش را با نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چگونه تنظیم میکند؟ و چگونه اثرگذاری موثری بر سایر شهرها دارد؟
الگوی کنشگری مرزی الگویی کارآمد است که امکان آیندهاندیشی و آیندهنگاری راهبردی را در دستور کار قرار داده و رویکرد معرفت شناختی نوپدیدی به برنامهریزی شهری را میگشاید. این ساختار شبکهای منسجم، خرد سیستمی را برای نقش آفرینی به کار گرفته و مسوولیت را از عرصه فردی و گروهی به عرصه کلان و رشتههای متصل خودکفا و موثر منتقل میکند.
از همین رو است که باید ایده شهر مسوول و کنشگر مرزی را از جمله ایدههای محوری تهران آینده تعریف کرد. چرا که مروری بر فرآیند سیاستگذاری شهری در تهران حاکی از آن است که زیست جزیرههای موقت، ارتباط اندک مرکز با شهرهای دیگر و عدم انباشت تجربه و دانش نه تنها مسیری موفق نبوده، بلکه مسیر تحلیل منابع طبیعی، نیروی انسانی و در نتیجه حیات اجتماعی جامعه را نشانه رفتهاست.
تنها مسیر تقویت انسجام اجتماعی، رضایتمندی، ارتقا سطح اعتماد و مشارکت اجتماعی و توسعه جامع و فراگیر در گرو تعریف هویتی عمومی و ملی با تاکید بر رویکرد سیاستگذاری مشارکتی و حضور تمامی ذینفعان این عرصه است. این الگوی سیاستگذاری امکان اتصال نودهای موثر، افزایش مدارای اجتماعی، تقویت سرمایه فرهنگی و اجتماعی، کاهش نفوذ خرده ساختارهای مخرب و همچنین اتحاد بر سر راهحلهای مشترک برای حل مسائل همگانی در سطح شهر تهران و همچنین ملی را فراهم خواهد آورد. ساختار کنشگری مرزی، اولویت مسائل سیاستی بر مسائل سیاسی در تهران را به دنبال خواهد داشت، حضور و نقش آفرینی کنشگران سیاستی بر کنشگران سیاسی را رقم خواهد زد و در سایه حکمرانی مشارکتی، تمرکززدایی از مرکز را حمایت خواهد کرد.