- ۱۲ مرداد ۸۷
«مردم هر جامعهای به دلایل گوناگون، باورها و تصورات نادرستی در زمینه بازارهای آزاد و اقتصاد آزاد دارند. ستون باورهای نادرست اقتصادی به این گونه اشتباهات رایج میپردازد و دلیل اشتباه بودن آنها را توضیح میدهد. » -۲۸ سرمایهداری بازار آزاد نمیتواند نیازهای رفاهی جامعه را تامین کند
سرمایهداری بازار آزاد یک روش سازماندهی اجتماعی و مالی است که انگیزههای فردی را با خود همراه میسازد؛ انگیزههایی که به تعیین عمل انسانی کمک میکنند. اما سرمایهداری دو کار بسیار مهم انجام میدهد.
در وهله نخست، ثروتی خلق میکند که اجازه فراهم کردن رفاه برای همه را میدهد.
سرمایهداری بازار آزاد یک روش سازماندهی اجتماعی و مالی است که انگیزههای فردی را با خود همراه میسازد؛ انگیزههایی که به تعیین عمل انسانی کمک میکنند. اما سرمایهداری دو کار بسیار مهم انجام میدهد.
در وهله نخست، ثروتی خلق میکند که اجازه فراهم کردن رفاه برای همه را میدهد.
«مردم هر جامعهای به دلایل گوناگون، باورها و تصورات نادرستی در زمینه بازارهای آزاد و اقتصاد آزاد دارند. ستون باورهای نادرست اقتصادی به این گونه اشتباهات رایج میپردازد و دلیل اشتباه بودن آنها را توضیح میدهد.» -28 سرمایهداری بازار آزاد نمیتواند نیازهای رفاهی جامعه را تامین کند
سرمایهداری بازار آزاد یک روش سازماندهی اجتماعی و مالی است که انگیزههای فردی را با خود همراه میسازد؛ انگیزههایی که به تعیین عمل انسانی کمک میکنند. اما سرمایهداری دو کار بسیار مهم انجام میدهد.
در وهله نخست، ثروتی خلق میکند که اجازه فراهم کردن رفاه برای همه را میدهد. در یک اقتصاد آزاد، مردم جامعه میتوانند به حد کافی ثروتمند شوند تا میزان مراقبت لازم برای نیازمندان فراهمتر شود. افرادی که ثروتمند میشوند، این کار را از طریق کمک به سازمانهای خیریه انجام میدهند یا ممکن است این کار به صورت دسته جمعی از طریق دولت انجام شود. اقتصادهای غیر سرمایهداری عملکرد اقتصادی ضعیفتری داشتهاند و معمولا قادر به رسیدن به چنان سطحی از خدمات رفاهی نیستند.
دوم اینکه اقتصاد بازار نیاز به خدمات رفاهی را کاهش میدهد، چون انواع تدارکات رسانی به مردم از طریق بازار وجود دارد. در اقتصاد بازار آزاد با به رسمیت شناختن تقاضای افراد، مردم با بیمهنامهها، طرحهای سلامت و بازنشستگی واکنش نشان میدهند که همگی نیاز به خدمات رفاهی دولتی را کاهش میدهد. رفاه شخصی ارائه شده را میتوان معمولا به دقت با شرایط هر فرد منطبق کرد، در صورتی که تدارک جمعی رفاه، اغلب در سطوح استاندارد شده بر مبنای آن چیزی که متوسط نیازهای فردی تصور میشود قرار دارد.
تناقض قضیه این است که نظام رفاه دولتی باعث میشود افراد وابسته به آن شوند. این نظام، پولهای مردم را میگیرد تا خدمات رفاهی به آنها بدهد؛ پولهایی که در غیر این صورت مردم برای رفاه خودشان خرج میکردند. بهعبارت دیگر، مالیاتهای بالایی که مردم میدهند به آنها اجازه نمیدهد تا آن پول را برای رفاه خودشان صرف کنند. دو سوم کسانی که مزایای دولتی دریافت میکنند، عملا مالیات مستقیم و غیرمستقیم بیشتری نسبت به آنچه از دولت میگیرند میپردازند.
به جز اینها، خدمات دولتی، حق انتخابهای خصوصی را از بسیاری از مردم میگیرد. آموزش، درمان و بازنشستگی خصوصی مجبور به رقابت با گزینههای دولتی هستند که به ظاهر در نقطه مصرف «رایگان» هستند. خدمات خصوصی از مردم پول میگیرند اما با خدمات دولتی رقابت میکنند که رایگان هستند (البته مردم پول آنها را از طریق مالیات پرداخت کردهاند). این وضعیت باعث میشود تا دسترسی و در دسترس بودن خدمات خصوصی برای اکثر مردم به شدت محدود شود.
29 - انرژی هستهای، بسیار خطرناک بوده و باید ممنوع شود
اکثر روشهای تولید انرژی خطرناک هستند. تعداد کشتهها یا مجروحان جدی ناشی از تولید برق هستهای بسیار اندک هستند؛ حتی با شامل کردن کسانی که به دلیل فاجعه رآکتور هستهای چرنوبیل در شوروی سابق کشته شدند. خوشبختانه آمارهای کشته شدگان سایر منابع تولید انرژی مستند شده است. برای مثال معادن زغال سنگ هر ساله چند صد نفر را در سراسر جهان در حوادث گوناگون میکشند. هزاران معدنچی به خاطر امراض ریوی جان خود را از دست میدهند. صدها هزار نفر به خاطر انتشار گازهای آلودهکننده ناشی از سوختن زغال سنگ میمیرند. تولید نفت و گاز نیز عدهای از مردم را در حوادث آتشسوزی و انفجارات و تنگی نفس میکشد. برق آبی نیز با شکستن سدها و غرق شدن روستاییان، قربانیان خود را میگیرد. تولید برق با آلودگی هوا که نیروگاههای برق ایجاد میکنند عدهای را میکشد. اگر برق خورشیدی، برق بادی یا برق از امواج دریا را بتوان توسعه داد تا بخش قابل توجهی از نیازهای اقتصادهای رو به پیشرفت را تامین کند، تردیدی نیست که آنها نیز به شیوههای گوناگون قربانیانی خواهند داشت. به خاطر داشته باشیم برق بادی نیز بدون آلودگی نیست. برای ساختن و نصب دستگاههای تولید برق بادی، نیاز به انرژی و مواد است.
برق هستهای شاید 100درصد مطمئن نباشد. اما منحصرا خطرناک هم نیست و از بسیاری از انرژیهای رقیب ایمنتر است. یک منبع برق نسبتا تمیز، ارزان و ایمن بوده و به شکلی که اینک استفاده میشود یک انرژی تجدیدپذیر است. رآکتورهای جدید، از سوخت به نحو کاراتر استفاده کرده و مطمئنتر هستند و دائم از روشهای جدید و امنتر برای انهدام ضایعات و دفن آنها استفاده میشود.
باید اتفاقات ناگوار بسیار زیادی بیفتد تا برق هستهای حتی به صنعت زغالسنگ از نظر میزان خسارت به جان و سلامت انسانها نزدیک شود. برق هستهای هرگز نمیتواند تاثیر مخرب زیستمحیطی ناشی از سوختن زغال، خصوصا زغال کثیف که خرید آن برای کشورهای در حال توسعه سادهتر است، داشته باشد. برق تولیدی از گداخت اگر بتوان انجام داد، احتمالا بهترین امکان آینده است اما تا آن زمان، برق هستهای گزینه نسبتا تمیز و مطمئنی است.
30 - باید خدمات سلامتی و آموزشی، سراسری و یکسان باشد، تا طبقه متوسط خواهان بهبود آنها شود
این «تئوری گرفتار بدبختی شدن» است. فرض در پشت چنین ادعایی این است که طبقات متوسط و ثروتمند جامعه از هیچ چیز حمایت نخواهند کرد مگر اینکه از آن نفع ببرند. نتیجه منطقی آن این است که تا حد امکان، افراد بیشتر و بیشتری را باید در شرایط خدمات ناکافی و افتضاح محبوس و گرفتار نگه داریم تا فشار اعتراض آنها، وضعیت را برای همه بهبود بخشد.
چنین ذهنیتی در وهله نخست، توانایی طبقه متوسط در بهدست آوردن آنچه آنها از سیستم میخواهند را دست کم میگیرد. در هر خدمت سراسری، کسانی که فصاحت زبانی و اعتماد به نفس دارند کمتر از بقیه از محدودیت و کمبود خدمت آسیب میبینند؛ آنها قدرت کنترل و استفاده بیشتری از منابع کمیاب را دارند. در واقع این افراد بیسر و زبان و فقرا هستند که در رقابت با طبقات متوسط عقب میمانند. آنها در نظام سراسری دولتی، خدمات سلامت و آموزش بدتر و کمتری دریافت میکنند.
منتقدین بهترس خود از نظام دولایهای اشاره میکنند که باعث ارائه خدمت کافی به طبقات متوسط و خدمت نامطلوب برای فقرا میشود. آنها توجه نمیکنند که خدمات سراسری دولتی نیز باعث ایجاد نظام دولایه میشوند.
آنها همچنین آمادگی و تمایل طبقات متوسط را برای پشتیبانی از آرمانهایی که هیچ نفع شخصی برایشان ندارد، کمتر از واقع برآورد میکنند. طبقات متوسط ستون فقرات اکثر موسسات خیریه بوده و پشتیبان اکثر سازمانهای دینی هستند. طبقات متوسط در گذشته مبارزه میکردند تا وضع فقرا را بهبود بخشند و اکنون هم متفاوت با گذشته نیستند. نیازی نیست تا آنها را در یک خدمت بیکیفیت حبس کنیم تا برای بهبود وضعیت آن خدمت تلاش کنند. برعکس، اگر آنها درون آن حبس شوند، اول از همه انرژیهای خود را جهت تضمین یک خدمت کافی برای خودشان صرف میکنند. اگر مردم را آزاد بگذاریم تا انتخابهای باب میل خود را پیدا کنند، به استانداردهای جدید و سطوح کیفیت بالاتر میرسیم که پس از مدتی دیگران هم قادر به منتفع شدن هستند.
دلیل واقعی برای استفاده اجباری طبقات متوسط از یک خدمت سراسری بیکیفیت، با ممانعت آنها از انتخابهای بدیل، احتمالاترغیب به یک جامعه برابرطلبانه و عادلانه است. اما عدم وجود رقابت، مانع از بهبود یافتن خدمات مربوطه میشود و همه جامعه زیان خواهند دید.
سرمایهداری بازار آزاد یک روش سازماندهی اجتماعی و مالی است که انگیزههای فردی را با خود همراه میسازد؛ انگیزههایی که به تعیین عمل انسانی کمک میکنند. اما سرمایهداری دو کار بسیار مهم انجام میدهد.
در وهله نخست، ثروتی خلق میکند که اجازه فراهم کردن رفاه برای همه را میدهد. در یک اقتصاد آزاد، مردم جامعه میتوانند به حد کافی ثروتمند شوند تا میزان مراقبت لازم برای نیازمندان فراهمتر شود. افرادی که ثروتمند میشوند، این کار را از طریق کمک به سازمانهای خیریه انجام میدهند یا ممکن است این کار به صورت دسته جمعی از طریق دولت انجام شود. اقتصادهای غیر سرمایهداری عملکرد اقتصادی ضعیفتری داشتهاند و معمولا قادر به رسیدن به چنان سطحی از خدمات رفاهی نیستند.
دوم اینکه اقتصاد بازار نیاز به خدمات رفاهی را کاهش میدهد، چون انواع تدارکات رسانی به مردم از طریق بازار وجود دارد. در اقتصاد بازار آزاد با به رسمیت شناختن تقاضای افراد، مردم با بیمهنامهها، طرحهای سلامت و بازنشستگی واکنش نشان میدهند که همگی نیاز به خدمات رفاهی دولتی را کاهش میدهد. رفاه شخصی ارائه شده را میتوان معمولا به دقت با شرایط هر فرد منطبق کرد، در صورتی که تدارک جمعی رفاه، اغلب در سطوح استاندارد شده بر مبنای آن چیزی که متوسط نیازهای فردی تصور میشود قرار دارد.
تناقض قضیه این است که نظام رفاه دولتی باعث میشود افراد وابسته به آن شوند. این نظام، پولهای مردم را میگیرد تا خدمات رفاهی به آنها بدهد؛ پولهایی که در غیر این صورت مردم برای رفاه خودشان خرج میکردند. بهعبارت دیگر، مالیاتهای بالایی که مردم میدهند به آنها اجازه نمیدهد تا آن پول را برای رفاه خودشان صرف کنند. دو سوم کسانی که مزایای دولتی دریافت میکنند، عملا مالیات مستقیم و غیرمستقیم بیشتری نسبت به آنچه از دولت میگیرند میپردازند.
به جز اینها، خدمات دولتی، حق انتخابهای خصوصی را از بسیاری از مردم میگیرد. آموزش، درمان و بازنشستگی خصوصی مجبور به رقابت با گزینههای دولتی هستند که به ظاهر در نقطه مصرف «رایگان» هستند. خدمات خصوصی از مردم پول میگیرند اما با خدمات دولتی رقابت میکنند که رایگان هستند (البته مردم پول آنها را از طریق مالیات پرداخت کردهاند). این وضعیت باعث میشود تا دسترسی و در دسترس بودن خدمات خصوصی برای اکثر مردم به شدت محدود شود.
29 - انرژی هستهای، بسیار خطرناک بوده و باید ممنوع شود
اکثر روشهای تولید انرژی خطرناک هستند. تعداد کشتهها یا مجروحان جدی ناشی از تولید برق هستهای بسیار اندک هستند؛ حتی با شامل کردن کسانی که به دلیل فاجعه رآکتور هستهای چرنوبیل در شوروی سابق کشته شدند. خوشبختانه آمارهای کشته شدگان سایر منابع تولید انرژی مستند شده است. برای مثال معادن زغال سنگ هر ساله چند صد نفر را در سراسر جهان در حوادث گوناگون میکشند. هزاران معدنچی به خاطر امراض ریوی جان خود را از دست میدهند. صدها هزار نفر به خاطر انتشار گازهای آلودهکننده ناشی از سوختن زغال سنگ میمیرند. تولید نفت و گاز نیز عدهای از مردم را در حوادث آتشسوزی و انفجارات و تنگی نفس میکشد. برق آبی نیز با شکستن سدها و غرق شدن روستاییان، قربانیان خود را میگیرد. تولید برق با آلودگی هوا که نیروگاههای برق ایجاد میکنند عدهای را میکشد. اگر برق خورشیدی، برق بادی یا برق از امواج دریا را بتوان توسعه داد تا بخش قابل توجهی از نیازهای اقتصادهای رو به پیشرفت را تامین کند، تردیدی نیست که آنها نیز به شیوههای گوناگون قربانیانی خواهند داشت. به خاطر داشته باشیم برق بادی نیز بدون آلودگی نیست. برای ساختن و نصب دستگاههای تولید برق بادی، نیاز به انرژی و مواد است.
برق هستهای شاید 100درصد مطمئن نباشد. اما منحصرا خطرناک هم نیست و از بسیاری از انرژیهای رقیب ایمنتر است. یک منبع برق نسبتا تمیز، ارزان و ایمن بوده و به شکلی که اینک استفاده میشود یک انرژی تجدیدپذیر است. رآکتورهای جدید، از سوخت به نحو کاراتر استفاده کرده و مطمئنتر هستند و دائم از روشهای جدید و امنتر برای انهدام ضایعات و دفن آنها استفاده میشود.
باید اتفاقات ناگوار بسیار زیادی بیفتد تا برق هستهای حتی به صنعت زغالسنگ از نظر میزان خسارت به جان و سلامت انسانها نزدیک شود. برق هستهای هرگز نمیتواند تاثیر مخرب زیستمحیطی ناشی از سوختن زغال، خصوصا زغال کثیف که خرید آن برای کشورهای در حال توسعه سادهتر است، داشته باشد. برق تولیدی از گداخت اگر بتوان انجام داد، احتمالا بهترین امکان آینده است اما تا آن زمان، برق هستهای گزینه نسبتا تمیز و مطمئنی است.
30 - باید خدمات سلامتی و آموزشی، سراسری و یکسان باشد، تا طبقه متوسط خواهان بهبود آنها شود
این «تئوری گرفتار بدبختی شدن» است. فرض در پشت چنین ادعایی این است که طبقات متوسط و ثروتمند جامعه از هیچ چیز حمایت نخواهند کرد مگر اینکه از آن نفع ببرند. نتیجه منطقی آن این است که تا حد امکان، افراد بیشتر و بیشتری را باید در شرایط خدمات ناکافی و افتضاح محبوس و گرفتار نگه داریم تا فشار اعتراض آنها، وضعیت را برای همه بهبود بخشد.
چنین ذهنیتی در وهله نخست، توانایی طبقه متوسط در بهدست آوردن آنچه آنها از سیستم میخواهند را دست کم میگیرد. در هر خدمت سراسری، کسانی که فصاحت زبانی و اعتماد به نفس دارند کمتر از بقیه از محدودیت و کمبود خدمت آسیب میبینند؛ آنها قدرت کنترل و استفاده بیشتری از منابع کمیاب را دارند. در واقع این افراد بیسر و زبان و فقرا هستند که در رقابت با طبقات متوسط عقب میمانند. آنها در نظام سراسری دولتی، خدمات سلامت و آموزش بدتر و کمتری دریافت میکنند.
منتقدین بهترس خود از نظام دولایهای اشاره میکنند که باعث ارائه خدمت کافی به طبقات متوسط و خدمت نامطلوب برای فقرا میشود. آنها توجه نمیکنند که خدمات سراسری دولتی نیز باعث ایجاد نظام دولایه میشوند.
آنها همچنین آمادگی و تمایل طبقات متوسط را برای پشتیبانی از آرمانهایی که هیچ نفع شخصی برایشان ندارد، کمتر از واقع برآورد میکنند. طبقات متوسط ستون فقرات اکثر موسسات خیریه بوده و پشتیبان اکثر سازمانهای دینی هستند. طبقات متوسط در گذشته مبارزه میکردند تا وضع فقرا را بهبود بخشند و اکنون هم متفاوت با گذشته نیستند. نیازی نیست تا آنها را در یک خدمت بیکیفیت حبس کنیم تا برای بهبود وضعیت آن خدمت تلاش کنند. برعکس، اگر آنها درون آن حبس شوند، اول از همه انرژیهای خود را جهت تضمین یک خدمت کافی برای خودشان صرف میکنند. اگر مردم را آزاد بگذاریم تا انتخابهای باب میل خود را پیدا کنند، به استانداردهای جدید و سطوح کیفیت بالاتر میرسیم که پس از مدتی دیگران هم قادر به منتفع شدن هستند.
دلیل واقعی برای استفاده اجباری طبقات متوسط از یک خدمت سراسری بیکیفیت، با ممانعت آنها از انتخابهای بدیل، احتمالاترغیب به یک جامعه برابرطلبانه و عادلانه است. اما عدم وجود رقابت، مانع از بهبود یافتن خدمات مربوطه میشود و همه جامعه زیان خواهند دید.
ارسال نظر