از شرمساری تا اجبار و افتخار
از مک دونالد تا مک دونالدهای وطنی
جامعه شناسان بر جوامعی که در آنها مصرف غذاهای ساندویچی و سریعالسیر رواج دارد، جوامعی با فرهنگ مک دونالدی نام نهادند. این عنوان برگرفته از نام رستورانهای زنجیرهای معروف مک دونالد آمریکا یا بزرگترین مجموعه رستورانهای زنجیرهای جهان است که بر اساس آخرین اخبار با بیش از ۳۳ هزار شعبه در ۱۱۹ کشور، روزانه به ۶۴ میلیون مشتری سرویس میدهد. در تهران نیز اگرچه مک دونالد شعبه ندارد، اما مشابههای وطنی دست کمی از آن ندارند، مجموعه رستورانهای هایدا، شیلا، پدر خوب، آپاچی و چندین عنوان دیگر حق بزرگی بر گردن بسیاری از شهروندان دارند، از آن رو که آنها سالهاست جای دستپختهای خوشمزه مادر خانواده غذای روزانه و شبانه بخش مهمی از جمعیت شهر را تامین میکنند.
جامعه شناسان بر جوامعی که در آنها مصرف غذاهای ساندویچی و سریعالسیر رواج دارد، جوامعی با فرهنگ مک دونالدی نام نهادند. این عنوان برگرفته از نام رستورانهای زنجیرهای معروف مک دونالد آمریکا یا بزرگترین مجموعه رستورانهای زنجیرهای جهان است که بر اساس آخرین اخبار با بیش از ۳۳ هزار شعبه در ۱۱۹ کشور، روزانه به ۶۴ میلیون مشتری سرویس میدهد. در تهران نیز اگرچه مک دونالد شعبه ندارد، اما مشابههای وطنی دست کمی از آن ندارند، مجموعه رستورانهای هایدا، شیلا، پدر خوب، آپاچی و چندین عنوان دیگر حق بزرگی بر گردن بسیاری از شهروندان دارند، از آن رو که آنها سالهاست جای دستپختهای خوشمزه مادر خانواده غذای روزانه و شبانه بخش مهمی از جمعیت شهر را تامین میکنند.
از مک دونالد تا مک دونالدهای وطنی
جامعه شناسان بر جوامعی که در آنها مصرف غذاهای ساندویچی و سریعالسیر رواج دارد، جوامعی با فرهنگ مک دونالدی نام نهادند. این عنوان برگرفته از نام رستورانهای زنجیرهای معروف مک دونالد آمریکا یا بزرگترین مجموعه رستورانهای زنجیرهای جهان است که بر اساس آخرین اخبار با بیش از ۳۳ هزار شعبه در ۱۱۹ کشور، روزانه به ۶۴ میلیون مشتری سرویس میدهد. در تهران نیز اگرچه مک دونالد شعبه ندارد، اما مشابههای وطنی دست کمی از آن ندارند، مجموعه رستورانهای هایدا، شیلا، پدر خوب، آپاچی و چندین عنوان دیگر حق بزرگی بر گردن بسیاری از شهروندان دارند، از آن رو که آنها سالهاست جای دستپختهای خوشمزه مادر خانواده غذای روزانه و شبانه بخش مهمی از جمعیت شهر را تامین میکنند. حالا بماند که این غذاهای جدید و فرنگی طعم و عطر آنچه مادر میپخت را ندارند، اما هر چه هست علف باید به دهن بزی شیرین بیاید که آمده است وگرنه روزانه این همه جمعیت از این رستورانها خرید نمیکردند و هر روز بر تعداد آنها نیز افزوده نمیشد. حالا به همه اینها رستورانها و چلوکبابیهای شهر را هم اگر اضافه کنیم تعداد مشتریانشان باز هم بیشتر میشود. درست که در این رستورانها آنچه سرو میشود اسم و عنوان غذاهای مادرانه را دارد، قورمه سبزی، قیمه، فسنجان و... اما هر چه هست آنها در حجم و اندازههای بزرگ تولید میشوند و اول و آخر غذای بیرون هستند.
اما اگر برگردیم به اولین روزهایی که این صنوف جدید در پایتخت ایران آغاز به کار کردند به اطلاعاتی جالب توجه برمیخوریم، آنطور که درباره سوسیس و کالباس بهعنوان اصلیترین نمادهای غذای بیرون آمده است این دو محصول اولین بار و همزمان با وقوع انقلاب اکتبر در کشور تزاری روسیه از ایران سر در آوردند. پس از انقلاب کمونیستی در شوروی ۱۹۱۷/۱۲۹۶ عده زیادی از ارمنیان روسیه و نیز روسها یا مخالف انقلاب به ایران سرازیر شدند. کالباس، سوسیس، ژامبون از مواد غذایی مورد علاقه شدید روسها و ارامنه است. ارامنه و روسهای سفیدی که به ایران آمدند و در گیلان و مازندران و استرآباد و تهران مستقر شدند و شروع به تهیه کالباس و سوسیس و ژامبون کردند، آقایان آرزومان ومیکاییلیان دو تن از ارمنیان مهاجر به ایران نخست کارگاههایی در گیلان و سپس در تهران تاسیس کردند و شروع به تهیه کالباس و سوسیس و ژامبون کردند. محصولات تولیدی این دو نفر آنقدر محبوبیت پیدا کرد که دو موسسه آرزومانیان و میکاییلیان به کارخانههای بزرگی تبدیل شدند. شهرت کالباس و سوسیس و ژامبون ایران به آن حد رسید که در جنگ دوم جهانی پس از اشغال ایران، انگلیسیها رسما و طی نامهای درخواست موافقت با صدور چند تن کالباس و سوسیس ایران را به خارج برای رفع نیاز سربازان انگلیسی در آفریقا و خاور نزدیک کردند.
پیشینه راهاندازی اولین ساندویچی در شهر تهران هم بر میگردد به دوران جنگ جهانی دوم، این بار هم مانند داستان سوسیس و کالباس پای ارامنه در میان بود، نخستین مغازهها از این دست در خیابان استانبول راه افتاد، جایی که ساندویچهایی که مخلوطی بود از ماهی دودی، کالباس، خیارشور و کمی جعفری خرد شده که لای نان خاص کره مالی شدهای به نام بولکا پیچیده میشد و به دست و دهان مشتریها رهسپار میشد. ده سال کار و فعالیت ساندویچیها در تهران و استقبال قشرهای خاص مانند روزنامه نگاران و روشنفکران و نویسندهها و شاعران و دانشجوها و دانشآموزان در نهایت پای ساندویچیها را به دیگر شهرستانهای کشور کشاند. آنطور که در تاریخچه غذای بیرون آمده است سالهای 1330 تا 1350 و به خصوص دهه 40 سالهای طلایی این صنوف در کشور بود. گفته میشود در این مدت تعداد ساندویچ فروشیهای شهر از 10 هزار مغازه بالاتر رفت. پیتزا و پیتزا فروشی هم در همین دهه 40 به ایران آمد و تا امروز هر لحظه بر تعداد مشتریانش افزوده میشود. حالا سالها از روزی که اولین رستورانها و ساندویچیها در تهران باز شد و عدهای از مردم با شرمساری در آنها غذا میخوردند گذشته است. در خلال گذشت این سالها فرهنگ غذای بیرون هم بسیار تغییر کرده است. حالا بسیاری از مردم شهرهای کشور یا از سر ناچاری و کمبود وقت در زندگی ناچار از آنند که هر روزه برای خوردن غذا به یکی از هزاران رستوران یا ساندویچی شهر سر بزنند، از آن سو نیز مصرف و توانایی ورود به برخی از رستورانها نیز برای همه مقدور نیست، از آن رو که قیمت غذا و خدمات این رستورانها آنقدر بالاست که هر کسی نمیتواند به آن وارد شود، به همین دلیل نیز صرف غذا در این مکانهای لوکس برای بسیاری نشانی از کلاس و سطح اجتماعی آنهاست، غذاهایی که نه فقط برای سیر کردن شکم که گاه با افتخار و غرور صرف میشود.
جامعه شناسان بر جوامعی که در آنها مصرف غذاهای ساندویچی و سریعالسیر رواج دارد، جوامعی با فرهنگ مک دونالدی نام نهادند. این عنوان برگرفته از نام رستورانهای زنجیرهای معروف مک دونالد آمریکا یا بزرگترین مجموعه رستورانهای زنجیرهای جهان است که بر اساس آخرین اخبار با بیش از ۳۳ هزار شعبه در ۱۱۹ کشور، روزانه به ۶۴ میلیون مشتری سرویس میدهد. در تهران نیز اگرچه مک دونالد شعبه ندارد، اما مشابههای وطنی دست کمی از آن ندارند، مجموعه رستورانهای هایدا، شیلا، پدر خوب، آپاچی و چندین عنوان دیگر حق بزرگی بر گردن بسیاری از شهروندان دارند، از آن رو که آنها سالهاست جای دستپختهای خوشمزه مادر خانواده غذای روزانه و شبانه بخش مهمی از جمعیت شهر را تامین میکنند. حالا بماند که این غذاهای جدید و فرنگی طعم و عطر آنچه مادر میپخت را ندارند، اما هر چه هست علف باید به دهن بزی شیرین بیاید که آمده است وگرنه روزانه این همه جمعیت از این رستورانها خرید نمیکردند و هر روز بر تعداد آنها نیز افزوده نمیشد. حالا به همه اینها رستورانها و چلوکبابیهای شهر را هم اگر اضافه کنیم تعداد مشتریانشان باز هم بیشتر میشود. درست که در این رستورانها آنچه سرو میشود اسم و عنوان غذاهای مادرانه را دارد، قورمه سبزی، قیمه، فسنجان و... اما هر چه هست آنها در حجم و اندازههای بزرگ تولید میشوند و اول و آخر غذای بیرون هستند.
اما اگر برگردیم به اولین روزهایی که این صنوف جدید در پایتخت ایران آغاز به کار کردند به اطلاعاتی جالب توجه برمیخوریم، آنطور که درباره سوسیس و کالباس بهعنوان اصلیترین نمادهای غذای بیرون آمده است این دو محصول اولین بار و همزمان با وقوع انقلاب اکتبر در کشور تزاری روسیه از ایران سر در آوردند. پس از انقلاب کمونیستی در شوروی ۱۹۱۷/۱۲۹۶ عده زیادی از ارمنیان روسیه و نیز روسها یا مخالف انقلاب به ایران سرازیر شدند. کالباس، سوسیس، ژامبون از مواد غذایی مورد علاقه شدید روسها و ارامنه است. ارامنه و روسهای سفیدی که به ایران آمدند و در گیلان و مازندران و استرآباد و تهران مستقر شدند و شروع به تهیه کالباس و سوسیس و ژامبون کردند، آقایان آرزومان ومیکاییلیان دو تن از ارمنیان مهاجر به ایران نخست کارگاههایی در گیلان و سپس در تهران تاسیس کردند و شروع به تهیه کالباس و سوسیس و ژامبون کردند. محصولات تولیدی این دو نفر آنقدر محبوبیت پیدا کرد که دو موسسه آرزومانیان و میکاییلیان به کارخانههای بزرگی تبدیل شدند. شهرت کالباس و سوسیس و ژامبون ایران به آن حد رسید که در جنگ دوم جهانی پس از اشغال ایران، انگلیسیها رسما و طی نامهای درخواست موافقت با صدور چند تن کالباس و سوسیس ایران را به خارج برای رفع نیاز سربازان انگلیسی در آفریقا و خاور نزدیک کردند.
پیشینه راهاندازی اولین ساندویچی در شهر تهران هم بر میگردد به دوران جنگ جهانی دوم، این بار هم مانند داستان سوسیس و کالباس پای ارامنه در میان بود، نخستین مغازهها از این دست در خیابان استانبول راه افتاد، جایی که ساندویچهایی که مخلوطی بود از ماهی دودی، کالباس، خیارشور و کمی جعفری خرد شده که لای نان خاص کره مالی شدهای به نام بولکا پیچیده میشد و به دست و دهان مشتریها رهسپار میشد. ده سال کار و فعالیت ساندویچیها در تهران و استقبال قشرهای خاص مانند روزنامه نگاران و روشنفکران و نویسندهها و شاعران و دانشجوها و دانشآموزان در نهایت پای ساندویچیها را به دیگر شهرستانهای کشور کشاند. آنطور که در تاریخچه غذای بیرون آمده است سالهای 1330 تا 1350 و به خصوص دهه 40 سالهای طلایی این صنوف در کشور بود. گفته میشود در این مدت تعداد ساندویچ فروشیهای شهر از 10 هزار مغازه بالاتر رفت. پیتزا و پیتزا فروشی هم در همین دهه 40 به ایران آمد و تا امروز هر لحظه بر تعداد مشتریانش افزوده میشود. حالا سالها از روزی که اولین رستورانها و ساندویچیها در تهران باز شد و عدهای از مردم با شرمساری در آنها غذا میخوردند گذشته است. در خلال گذشت این سالها فرهنگ غذای بیرون هم بسیار تغییر کرده است. حالا بسیاری از مردم شهرهای کشور یا از سر ناچاری و کمبود وقت در زندگی ناچار از آنند که هر روزه برای خوردن غذا به یکی از هزاران رستوران یا ساندویچی شهر سر بزنند، از آن سو نیز مصرف و توانایی ورود به برخی از رستورانها نیز برای همه مقدور نیست، از آن رو که قیمت غذا و خدمات این رستورانها آنقدر بالاست که هر کسی نمیتواند به آن وارد شود، به همین دلیل نیز صرف غذا در این مکانهای لوکس برای بسیاری نشانی از کلاس و سطح اجتماعی آنهاست، غذاهایی که نه فقط برای سیر کردن شکم که گاه با افتخار و غرور صرف میشود.
ارسال نظر