به نظر می‌رسد بزهکاران دیگر نمی‌ترسند - ۷ دی ۹۱
دکترعلی نجفی توانا یکی از وکلای دادگستری و مدرس حقوق جزا و جرم‌شناسی است و در سال‌های اخیر نسبت به دو تغییر رفتار در جامعه بزهکاری هشدار داده است: یکی نسبت به تغییر در جرایم مالی و اینک نیز به تغییر در جرایم خشن. او می‌گوید باید مراقب تولد دو طبقه در جامعه خود باشیم: فرزندان ثروتمندان فاقد ارزش‌های اخلاقی و فرزندان فقرا. این مدرس 58 ساله جرم‌شناسی که به تازگی کتاب «نیمرخ‌های جنایی» را ترجمه و روانه بازار کرده است، می‌گوید: «جرایم رایانه‌ای از لحاظ طبقه اجتماعی متوجه افرادی از جامعه است که به طبقه متوسط رو‌به‌بالا تعلق دارند و بعد از امکانات اولیه از دسترسی به رایانه و فضای اینترنت برخوردارند. این نشان می‌دهد که به اصطلاح آنها نیمه شکم سیر و شکم سیر هستند! اما زورگیران چنین نیستند. توجه داشته باشید که این عده چون در ارتکاب جرم تخصصی ندارند، آسان‌ترین، بدیهی‌ترین و دم دست‌ترین روش را برمی‌گزینند که همان توسل به خشونت است.» گفت‌وگوی پیش رو تلاشی برای تحلیل پدیده زورگیری برای یافتن زمینه‌ای است که موجب روی آوردن جوانان به این بزه شده است.


آقای دکتر در فاصله سال‌های اخیر دو پدیده منجر به حسی شد و از آن به عنوان تغییر در شیوه ارتکاب جرم یاد کردید. یکی در فاصله سال‌های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۳ بود و در آن زمان پلیس آمارهایی ارائه می‌کرد و نشان از روی آوردن بزهکاران به کلاهبرداری و جرایم مالی داشت و دیگری وضعیت حال حاضر جرایم است، به‌ویژه با انتشار فیلمی که نشان از عریانی جرم سرقت به عنف یا همان زورگیری دارد، البته اینک دیگر پلیس آماری ارائه نمی‌کند که از افزایش و تغییر جرایم به درستی باخبر شویم و نسبت به ارائه آمار حساسیت فراوان است؛ اما آیا می‌توان تغییر در شیوه جرایم را حس و استنباط کرد؟
بررسی جرایم نشان می‌دهد تغییر در شرایط و آنچه باید آن را استحاله جرایم و تبدیل آنها به انواع جدیدی از بزهکاری بنامیم، چند ویژگی دارد: یکی اینکه جرایم به صورت گروهی انجام می‌گیرد، دیگر اینکه جرم با استفاده از ایجاد رعب و وحشت و توسل به سلاح گرم و سرد با ابراز خشونت همراه شده است، در اکثر جرایم، بهانه ارتکاب جرم بسیار کوچک است. در این نکته باید به تقلیل و ضعف مقاومت و آستانه ایستادگی در مقابل محرک خارجی هشدار دهیم.
اتفاقا در چندماهه اخیر حتی در جایی نظیر شهرک غرب شاهد آن بودیم که چند نفر زورگیر برای گرفتن ۲۰۰هزارتومان پول، مردی مسن را چنان پرت کردند که منجر به مرگ او شدند. (موضوع مربوط به مهرماه است.)
یکی از این جرایم توسل به خشونت کلامی و تهدید و خشونت جسمی برای ربایش اموال دیگران است. این نوع رفتار ضدارزش و خشن علیه تمامیت جسمانی و اموال با اهدافی چون خانه، ویلا، خودرو، مغازه تا اموال همراه افراد رهگذر را می‌جویند. در این پدیده نکته‌ای برجسته‌تر است و آن اینکه انگار بزهکاران ما پرده‌های ترس اجتماعی را درنوردیده‌اند. شماتت عمومی فاقد ضمانت اجرایی است. گویی ترس از قانون و مجازات رنگ باخته است. نگاهی به شیوه ارتکاب جرایم در گذشته و حال نشان می‌دهد برخلاف رفتاربزهکاران در گذشته که منتظر می‌ماندند تا صاحب مال از مال فاصله بگیرد و بدون توسل به خشونت دست به سرقت بزنند و حتی در جیب‌بری و کف‌زنی هم سعی بر این بود که سارق توسط قربانی شناسایی نشود، این روزها قضیه برعکس شده است. خودنمایی خاصی بر رفتار بزهکاران حاکم شده است. نه تنها ترسی از شناخته شدن ندارند که خود را به عنوان قهرمانی به بزه دیده به رخ می‌کشانند. بنابراین ما با نوعی استحاله و استبدال جرایم ارتکابی از سنتی به جرایم جدید غیرقابل توجیه مواجهیم.
متاسفانه شرایط اقتصادی جامعه ما به این اوضاع و احوال دامن زده است و بزهکاران کم حوصله و عصبی که بر رفتار خود کنترل ندارند و به صورت آشکارا دست به ارتکاب جرم می‌زنند و بدون ترس در روز یا شب با ایجاد تصادف ساختگی یا حمله به افراد رهگذر یا حمله به مسافران و مغازه‌ها اموال آنها را مورد تعرض قرار می‌دهند، نشانه خوبی از وضعیت جامعه به ما نمی‌دهد. به نوعی این امر نشانه افسارگسیختگی بزهکاری و رها شدن بزهکاران از قیود اجتماعی و همچنین بی‌پروایی در مقابل جامعه و ارزش‌های آن است.
با این فرض که شاهدیم با بهانه‌هایی کوچک و برای به دست آوردن اموال خرد مردم عده‌ای دست به دامن زور و استفاده از چاقو می‌شوند تا مثلا تلفن همراه، مقداری پول نقد و در مواردی اجبار به دریافت از عابربانک و... را به دست آورند، می‌توانیم فرض کنیم شرایط زندگی چنان تغییر کرده که شاهد افزایش بزهکاری‌هایی از این دست هستیم؟
از لحاظ علمی، رابطه‌ای بسیار قوی و ثابت‌شده بین شرایط فردی و اجتماعی با جرایم ارتکابی وجود دارد. در واقع چون رفتارهای جنایی معلول شرایط اجتماعی است، وقتی شرایط فردی تغییر می‌کند، شرایط پسامدرن و صنعتی به جای شرایط زندگی سنتی و کشاورزی می‌نشینند و ارزش‌های جدید و ضدارزش‌های نوینی جایگزین می‌شود؛ رفتار جنایی هم متاثر از همین تغییرات است.
درواقع، باید توجه داشت که شرایط منفی به ناگاه به رفتارهای منفی منجر نمی‌شود. وقتی شرایط جامعه دیگرگون می‌شود و اوضاع اقتصادی و فرهنگی و همین‌طور اجتماعی و سیاسی تغییر می‌کند، برخی شهروندان که از مقاومت کمتری برخوردارند تسلیم تغییر می‌شوند و برخی به‌عکس از خود مقاومت نشان می‌دهند، برخی به ترتیبی با سازوکارهای جدید هماهنگ می‌شوند و برخی هم منفعل می‌شوند. بزهکاران ما از آن دست افرادی هستند که نتوانسته‌اند از خود مقاومتی در برابر شرایط نابهنجار تحمیل‌شده نشان دهند.
در مورد جرایم خشن هم همین طور است؟ یعنی شیوه جدیدی به واسطه ارزش‌های جدید وارد شده به جامعه نمود یافته است؟
در مورد جرایم نیز همانطور که گفتیم جرایم جدید جایی برای خود در میان جرایم باز کرده‌اند. سرقت‌های مسلحانه یا رایانه‌ای، کلاهبرداری‌های اینترنتی، جاسوسی یا شنود رایانه‌ای، افشای اسرار اینترنتی و امثال آن همه بازتاب استفاده از ساز و کارهای فن‌آوری نوین و ارزش‌های حاصل از تغییر شرایط زندگی از شیوه سنتی به شیوه‌های جدید است.
بررسی اخبار دستگیری زورگیران چند مولفه‌ را برجسته می‌کند. به جز یکی دو مورد که زورگیران گروهی ۹ یا ۶ نفره را تشکیل می‌دادند، عموما گروه‌های زورگیری ۳ و ۴ نفره هستند و به ندرت شاهد زورگیری تک نفره هستیم؛ مثلا نظیر آنچه خفاش شب در سال ۱۳۷۶ رقم زد که دستگیره در خودرو خود را معیوب کرده بود تا مسافر را محبوس کند. در این شرایط فکر می‌کنید این گروه‌های کوچک سازمانی به خود گرفته‌اند یا آنکه برای هم‌پوشانی در کار خود گرد هم می‌آیند؟
به نظر می‌رسد مجموعه‌ای از این حالت‌هایی که گفتید باشد و نکته‌های دیگری هم به آن باید افزود، ازجمله اینکه حضور جمع در ارتکاب جرح، موجب تقویت روانی و افزایش اعتمادبه‌نفس فرد بزهکار می‌شود. متاسفانه، احساس بسیار ناخوشایندی از آسیب‌شناسی و جرم‌شناسی برمی‌خیزد و احساس می‌کنیم بزهکاران ما دیگر از چیزی نمی‌هراسند. ترس مورد نظر همان ترس در مقابل ارزش‌های اجتماعی است.
در مورد این سوال باید توضیح دهم که بزهکاران علاقه دارند به صورتی بیشتر از یک نفر مرتکب بزه مورد نظر شوند. نوعی جمع‌گرایی و نوعی حمایت از خود در این کار دیده می‌شود. در واقع برای گریز از ترس و پوشاندن نوعی خلع اعتماد‌به‌نفس و به‌ویژه بزهکارانی که نظم گریزند، سعی در انجام عمل به صورت گروهی دارند.
این نکته به‌ویژه در میان جوانان به احساس قدرت تبدیل می‌شود و اعتماد‌به‌نفس آنها را به شکل فزاینده‌ای تقویت می‌کند؛ لذا هم از لحاظ تقویت روانی و هم از لحاظ تقویت فیزیکی، برای فرار از صحنه جرم، دست به ایجاد رعب و وحشت می‌زنند و به همین دلیل است که حاضرند محصول این بزهکاری را ولو اندک با هم تقسیم کنند. باید اذعان کنیم برخلاف گذشته، جوانان علاقه‌مند به با هم بودن و در جمع بودن و ارتکاب جرم به وسیله جمع هستند و این برای احساس امنیت خودشان است.
شما به جرایم جدید به عنوان روش‌های نوظهور برخاسته از تغییرات اجتماعی یاد کردید. به نظر می‌رسد ما باید بیشتر شاهد پدیده‌هایی چون جرایم رایانه‌ای و جرایم ظریف باشیم تا جرایم خشن، اما عملا شاهدیم که بزهکارانی که الان به عنوان زورگیر شاهد افزایش فعالیت آنها هستیم، از جمله افراد نابلد و غیرمتخصص هستند؛ زیرا اگر به تناسب تغییرات اجتماعی شاهد افزایش اطلاعات و تخصص باشیم، دیگر نباید زورگیری افزایش یابد، زیرا جرمی عریان است و عایدی اندکی هم به تناسب انرژی مصروفه در پی دارد؟
جرایم رایانه‌ای به عنوان جدیدترین، خطرناک‌ترین و حساس‌‌ترین رفتار جنایی حاضر شناخته می‌شود و در جای خود بسیار قابل‌تامل و نیازمند آسیب‌شناسی جدی است؛ اما توجه داشته باشیم جرایم رایانه‌ای جامعه ما بیشتر جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی است و بخش کمی از آن متوجه جرایم علیه اموال است. جرایم رایانه‌ای از لحاظ طبقه اجتماعی متوجه افرادی از جامعه است که به طبقه متوسط رو‌به‌بالا تعلق دارند و بعد از امکانات اولیه از دسترسی به رایانه و فضای اینترنت برخوردارند. این نشان می‌دهد که به اصطلاح آنها نیمه شکم سیر و شکم سیر هستند! درواقع برای ارضای برخی نیازهای روحی و روانی خود به رفتارهای چالش‌برانگیزی چون جرایم رایانه‌ای روی می‌آورند بررسی جرایم خشن مورد نظر نشان می‌دهد با توجه به آنکه خط فقر بسیار فراگیر شده است، بزهکاران مورد نظر بیشتر به سراغ این دسته جرایم می‌آیند. نگاه کنید به این نکته که بسیاری دیگر با حقوق‌های حاضر امکان پوشش هزینه‌های خود را ندارند. در این حالت فرزندانشان برای تفریح و خرید البسه و سفر نمی‌توانند از کمک والدین برخوردار شوند و در عین حال ذاتا بزهکار نبوده و برای بزهکاری هم آموزش ندیده‌اند. برای همین در شرایطی که تخصصی هم در بزهکاری ندارند و صرفا به دلیل کج رفتاری‌هایی چند سابقه کیفری هم در کارنامه‌شان ثبت شده، برای ممر زندگی و اعاشه دست به جرم می‌زنند. توجه داشته باشید که این عده چون در ارتکاب جرم تخصصی ندارند، آسان‌ترین، بدیهی‌ترین و دم دست‌ترین روش را برمی‌گزینند که همان توسل به خشونت است. کما اینکه بسیار دیده‌ایم والدینی که کم‌سواد و کم‌توجه هستند، برای آنکه رفتار نابهنجار کودک خود را اصلاح کنند روش ساده و دم‌دست تنبیه را برمی‌گزینند و فقط با مجازات می‌خواهند نظم‌پذیری را ایجاد کنند.
البته همان‌طور که می‌دانید ما هیچ وضعیتی از جزییات این عده در دست نداریم و صرفا براساس بررسی‌های خبری خودمان و آنچه پلیس آگاهی در یک‌سال‌ونیمه اخیر از اخبار دستگیری منتشر کرده بررسی می‌کنیم. نبود آمار و بررسی دقیق چقدر می‌تواند آفت این مساله باشد؟
بله، متاسفانه ما از آمارهای واقعی محرومیم. ای کاش نظام آمار ما به این نکته توجه می‌کرد که ارائه آمار می‌تواند به نفع دستگاه قضا و پلیس باشد. ارائه آمار صحیح و شفاف می‌تواند به نفع افکار عمومی باشد. اگر به درستی دستگاه قضایی، پلیس، اساتید حقوق و جرم‌شناسی، آسیب‌شناسان و حتی افکار عمومی می‌دانستند که بزهکاران به چه گروه‌هایی از جامعه تعلق دارند، به چه میزان مرتکب جرم می‌شوند، چند درصد از آنها سازمان‌یافته عمل می‌کنند و چند درصد از آنها بیکارند، چه سنی دارند و جنسیت آنها چیست، چند درصد از آنها مجرد و چه درصدی متاهل هستند با این آمارها کمک می‌کرد تا ما به عنوان ایرانیان علاقه‌مند به سرنوشت کشور برای سازمان‌های مسوول ارائه طریق کنیم، برای آنکه بتوانند از این وضع موجود گذر کنند.
اگر بخواهیم از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم، رگه‌هایی از یک رفتار اعتراض‌آمیز را می‌توانیم لمس کنیم. جوانی که بزهی عریان مرتکب می‌شود می‌خواهد به نوعی خودنمایی کند و بگوید شما ما را ندیده بودید حالا ببینید؟
تحلیل آسیب‌شناختی و جرایم خشن نشان می‌دهد نیازهای روحی و روانی و عاطفی افراد پاسخ داده نشده است و گاهی بزهکاران صرفا برای اعتراض به والدین خود دست به چنین اقدامی می‌زنند. گاهی برای نشان دادن اعتراض به مدیران کلان جامعه چنین می‌کنند و گاهی برای انتقام‌جویی از رقیب و گاهی هم برای خودآزمایی و آزمایش توانمندی‌ها. گاهی رقابت است، گاهی کینه‌جویی و گاهی نیاز به تنازع بقا و این ویژگی آخر به‌ویژه در جرایمی چون سرقت به وضوح لمس می‌شود. طبیعتا فردی که دست به سرقت اموال دیگری می‌زند نخست از «اختلال شخصیت» رنج می‌برد. او توان و مقاومت لازم برای ایستادگی در برابر شرایط بد را ندارد. همین تقلیل آستانه مقاومت در شرایط بد خانوادگی، مالی و اخلاقی زمینه نافرمانی مدنی و قطعا ارتکاب جرم را فراهم می‌کند. این نافرمانی خود را در مقابل والدین، بزرگترها و مدیران جامعه نشان می‌دهد و طبیعی است که به شیوه‌های مختلفی به ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی بی‌توجهی کند. درواقع، این نوعی اعتراض به داشته‌های دیگران و نداشته‌های خودش است.
از طرف دیگر ما شاهد رفتارهایی در جامعه هستیم که با ارزش‌های بدیهی هر جامعه‌ای در تضاد هستند. اینکه همواره گفته‌ایم نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود، اما الان شاهدیم کسانی در شهر خودروهای چندصدمیلیون تومانی سوار می‌شوند که عموما تلاشی نکرده‌اند و صرفا روابطی موثر داشته‌اند. در چنین شرایطی این نوعی یاس ایجاد نمی‌کند که اگر رنج بکشیم به جایی نمی‌رسیم ولی می‌توان بدون رنج صاحب چیزهای بسیاری شد؟
باید به این نکته هشدار بدهیم که شاهد تولد دو گروه در جامعه هستیم: فرزندان ثروتمندان بی‌توجه به ارزش‌های اخلاقی و دینی و از سوی دیگر فرزندان طبقه فقیر که نیازهای پاسخ داده نشده بسیاری دارند. هر دو گروه اسیر و گرفتارند. در گروه اول که ظاهری بسیار آراسته دارند شاهد نشانه‌هایی هستیم که گروه دوم را به شدت تحریک می‌کنند. ببینید زمانی خودروی گران و زندگی تجملی نشانه‌هایی از طاغوت به شمار می‌آمد و تابو بود، اما امروز به ناگاه نشانه تشخص شده است. کودکی که در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شده و صرفا در سال‌های پشت سر شاهد ظاهرفریبی بوده و والدین خود را می‌دیده که بدون اعتقاد به ارزش‌های مذهبی به ثروت خود می‌افزودند، اینک با ثروتی کلان مواجه است و خود به ارزش‌های دینی و اجتماعی اعتقادی ندارد. این خانواده زمانی با دین‌گرایی همه چیز خود را به دنیا فروخته‌اند و حالا با دنیاگرایی در حال تخریب جامعه‌اند. فرزندان چنین خانواده‌هایی ارزش‌های ظاهری والدین را برنمی‌تابند و خود نیز ارزشی فناناپذیر ندارند. همین عده به راحتی به دلالی، رانت‌خواری و ارتکاب جرایمی چون اختلاس و ارتشا برای تکاثر ثروت معیوب خود تن می‌دهند. این عده دست کمی از فرزندان طبقه فقیر آسیب‌پذیر ندارند که نظم گریز و مستعد بزهکاری شده‌اند. این وضع یعنی ظاهرفریبی خانواده‌ها در سالیان پشت سرمان که به ظاهر نشانه‌های طاغوت را تابو می‌دانستند منجر به گسستی در نسل‌ها شده است. آنها از ارزش‌های جامعه فاصله گرفته‌اند. ثروت‌های عجیب و خانه‌های مختلف و مجردی و رفتارهای خارج از چارچوب. این دو قشر به نوعی هم به افزایش بزهکاری اجتماعی کمک می‌کنند. قشر ضعیف جامعه دو شهوت دارد: صادق و کاذب که در نیاز کاذب او شاهد تمایلاتی مصرف گرایانه ناشی از همان ظاهر مردم‌فریب و ارزش شده طبقه ثروتمند است و نیاز صادق که او واقعا محتاج ممر درآمد و ... است. در طبقه ثروتمند نیز فقط شاهد شهوت هستیم. شهوت حوائج و ارزش‌های بیگانه با جامعه، این دو بزهکاری را
تشدید می‌کنند.
خوشبختانه با رسانه‌ای شدن فیلم این زورگیری، حساسیتی در مقام‌های مسوول رقم خورده است. رییس قوه قضاییه برخورد با اشرار را خواستار شده است و مجازات اعدام را مطرح کرده است؛ اما بیم این نیز می‌رود که در مقطعی بدون توجه به زیرساخت‌هایی که منجر به وقوع این جرایم شده مرتکبان را مجازات‌های شدیدی بدهند، ولی بعد از مقطعی دوباره موضوع به فراموشی سپرده شود؟
دو تجربه داشته‌ایم و باید به دستاوردهای آن توجه کنیم. یکی برچیدن قاچاقچیان دارو در محله‌های نام‌آشنا بود. ما قاچاقچیان دارو را از خیابان جمع کردیم. همان زمان به عنوان آسیب‌شناس و جرم‌شناس اعلام کردیم که این پدیده به شکلی دیگر رخ خواهد نمود. تجربه دیگر هم متوجه افرادی است که پلیس و دستگاه قضا به اصطلاح آنها را «اراذل و اوباش» می‌نامند، در حالی که چنین عنوانی در قانون نداریم. پلیس و دستگاه قضا هر دو رفتارهای تعیین‌کننده و بسیار موثری با این افراد بروز داده‌اند، اما این تعین و تاثیر مقطعی بوده و دوباره از جایی دیگر سربر آورده‌اند؛ بنابراین در مبارزه با جرم و مهم‌تر از آن پیشگیری از جرم بهتر است، به درو از کیفرهای سخت علت‌ها را بجوییم. ما تا آسیب‌شناسی نکنیم، نمی‌توانیم پدیده‌های مجرمانه را کنترل کنیم، زیرا جرم و بزهکاری نوعی رفتار است.