تکرار آزمون و خطاهای بیست سال پیش - ۱۱ آبان ۹۱
محسن رجب‌پور
تهیه‌کننده موسیقی
مشکلاتی را که جدیدا در بازار موسیقی به وجود آمده پیش از این، هم به مسوولان دفتر موسیقی گفته‏ام و هم به تازگی به دوستانی در وزارت ارشاد که احساس می‏کردم با دانستن این موضوع، می‏توانند دردی را دوا کنند و کمک کنند تا از مشکلی که موسیقی به آن دچار شده است رهایی یابیم. با هر یک از مسوولین موسیقی که صحبت کرده‏ام اول از همه گفته‏ام حرف‏هایم را اول برای دیگر همکارانم اجرایی کنند و شخصا نمی‌خواهم برای من کار خاصی انجام بدهند. آنچه در ارشاد رخ داده و ما از انجام آنها خیلی خوشحال شدیم این بود که شوراهای نظارت بر فعالیت‏های موسیقایی تخصصی‏تر شده و این موضوع در عنوان و نوع عملکرد کلی از نظر ما بسیار شایسته است، اما آنچه امروزه اتفاق افتاده و ما سال‌ها از رخداد آن می‏ترسیدیم این است که اغلب آثار پس از طی مسیر سخت و طولانی با نگاهی سلیقه‏ای مجوز می‏گیرند، یا اصلا اجازه انتشار نمی‏یابند. پس از جلسه‏ای که با مدیر کل محترم دفتر موسیقی (آقای میرزمانی) داشتم، به این نتیجه رسیدم که بخشی از چارچوب نظارت که به یک‏باره خیلی کوچکتر شده است، نتیجه تفکرات ایشان است که به شوراهای نظارتی راه یافته است. موضوع دیگر این است که شورای شعر در مرکز موسیقی از افراد توانمندی تشکیل شده اما نگاهی که به شورای شعر راه یافته، نگاه بسیار محدودی است. برای مثال هیچ‏یک از عشق‏های زمینی مجاز نیستند و بزرگ‌ترین مشکلی که در شورای شعر وجود دارد این است که اساتید شورای شعر تجربیاتشان را که هر کدام چهل، پنجاه سال در این فعالیت دارند با یک شاعر بیست ساله مقایسه می‏کنند که فکر می‏کنم حداقل در این حوزه کار صحیحی نیست. هر زمانی که فضا در دفتر موسیقی محدود شده است، تولید موسیقی‏های فاقد مجوز رواج پیدا کرده و به راحتی می‏توانید شاهد رواج یافتن خواننده‏هایی باشید که ظرف شش ماه گذشته اصلا علاقه‏ای به دریافت مجوز نداشته‏اند. وقتی آن فرد می‏بیند که خواننده‏های معروف ما در مرحله دریافت مجوز مانده‏اند، ترجیح می‏دهد از ابتدا سراغ مجاز شدن نرود و این موضوع که دفتر موسیقی نمی‏تواند آنها را به سمت تولید موسیقی مجاز سوق دهد واقعا دردناک است. به قول آقای میرزمانی «در این رابطه یک مانیفست وجود دارد». در این مانیفست همه چیز کلی است و ترجیح می‏دهند تمامی اشعار در زمینه اجتماعی، مسائل روز، مناسبتی و مسائلی از این قبیل باشد، اما یک موضوع را فراموش کرده‏اند و آن هم این که آنچه مردم می‏شنوند از کنترل این دوستان خارج است و هر چقدر چارچوب این نظارت کوچک‌تر شود، جامعه است که با آسیب آن دست و پنجه نرم می‏کند. فکر می‏کنم جریانی وجود دارد مبنی بر اینکه ما به برخی قطعات مجوز نمی‏دهیم حتی اگر به صورت غیرمجاز منتشر شوند. این فرآیند همین‏طور ادامه پیدا می‏کند و آنقدر این موضوع به یک نقطه انفجاری می‏رسد که دوباره به بروز موسیقی پاپ بعد از انقلاب در ایران و ظهور افرادی منجر می‏شود که آموزش ندیده بودند و به یک‏باره در حد فاصل سال‌های 73 تا 78 در این مملکت تبدیل به سوپراستار شدند. مشکل اینجاست که از گذشته درس نمی‏گیریم و متاسفانه آزمون و خطای بیست سال پیش را دوباره تکرار می‏کنیم. شش ماه پیش این هشدار را دادم که اگر به همین ترتیب پیش برویم، قطعا تولید موسیقی خانگی در جامعه زیاد می‏شود. برخی از دوستان این نظر را به طنز گرفتند اما الان به چشم می‏بینیم که چنین اتفاقی رخ داده است. اتفاقی هم که در آینده می‏افتد این است که ظرف چند ماه دیگر به قدری این موضوع از کنترل خارج می‏شود که ممیزی‏ها به یک‏باره تغییر می‏کنند و آثار مجوز انتشار می‏گیرند، اما سوال اینجاست که چرا باید در این زمینه دائما در حال آزمون و خطا باشیم! می‏خواهم بدانم که ظرف سه سال گذشته تا یک سال پیش یعنی در یک بازه زمانی دوساله، چه اتفاقی در موسیقی رخ داده که ما باید شاهد جریانات چند وقت اخیر در موسیقی باشیم؟
تمام کسانی که موسیقی را به صورت آکادمیک مورد مطالعه قرار داده‏اند قابل احترام‏اند اما تمام آن افراد نمی‏توانند کارشناس این حرفه از موسیقی باشند. این حرفه از موسیقی با جامعه دم‏دستی کلنجار می‏رود و کسی که بر این بخش نظارت می‏کند باید علاوه بر درک موسیقی، جامعه‏شناس هم باشد.
جالب است بدانید یکی از خوانندگانی که هفت آلبوم موسیقی در این مملکت تولید کرده است، سه ماه درگیر مجوز یکی از قطعاتش بوده است تنها به این دلیل که می‏گفتند شبیه یک خواننده عرب می‏خواند. این شخص چند ماه پیگیری کرد که فقط بگویند این قطعه شبیه کدام آهنگ آن خواننده است! اصلا خواننده مذکور علاقه‏مند است که شبیه آن خواننده عرب بخواند خب چه ایرادی دارد؟! فراموش نکنیم که ترویج موسیقی بعد از انقلاب ما، با صددرصد تقلید همراه بوده است؛ یعنی افرادی که شاید صدایشان شبیه کسی نبوده، اما صدایشان را شبیه یک فرد خاص می‏کردند.
یک عده هستند که هنرمند فارسی زبان‏اند، اما در ایران زندگی نمی‏کنند. هیچ ممیزی بالای سرشان نیست، اما برای ما همه نوع ممیزی وجود دارد، مردم جامعه این دو نوع هنرمند را با یکدیگر مقایسه می‏کنند و از نظر آنها رقیب یکدیگر محسوب می‏شوند. ما نمی‏خواهیم شبیه کسی شویم و چارچوب را به طور کلی از بین ببریم، اما این چارچوب نباید آنقدر کوچک باشد که بسیاری از افراد نتوانند در آن جا شوند. شاید جالب باشد که بدانید یکی از خوانندگان ما فقط برای اینکه یکی از ترانه‏هایش مجوز نگرفته است تلفنی با رییس‌جمهور صحبت کرده تا مشکل او را حل کنند!
برای من جالب است که هم در تلویزیون ایران باید کار مناسبتی انجام دهیم و هم برای مردم و خارج از صدا و سیما. این را بگویم که با کار مناسبتی اصلا مخالفتی ندارم. همیشه چارچوب صدا و سیما متفاوت‏تر از وزارت ارشاد بوده است چون این وزارت باید برای تمام سلیقه‌ها تصمیم‏گیری کند و به بخش خصوصی اجازه تولید دهد، اما جالب است که ترانه تیتراژی که در صدا و سیما پخش شده در وزارت ارشاد مجوز نگرفته است! چه کسی می‏تواند باور کند که ترانه سریال «مدار صفر درجه» در ارشاد رد شده است؟! ترانه‏ای که دکتر افشین یداللهی با این همه سابقه سروده است به همین راحتی رد می‏شود. نمی‏دانم چرا این ترانه مجوز نگرفته است، اما در کل دلیل رد صلاحیت برخی از ترانه‏ها می‏تواند این دو موضوع باشد یکی اینکه همان‌طور که گفتم اصولا شخصی که ترانه را تصویب یا رد می‏کند نباید تجربه خودش را با یک ترانه‏سرای جوان قیاس کند. (که این موضوع درباره این ترانه به خصوص صدق نمی‏کند) از همه مشکل سازتر نوع نگاهی است که به آنها دستور داده شده است.
قدیم‏ها می‏گفتند چیزی به اسم هفت‏خوان وجود دارد اما گذشتن از تصویب اشعار در این مملکت خوان اول است که معمولا یک سالی را باید برایش وقت صرف کنند. خوان دوم هم که اغلب پشت آن می‏مانند، شورای تخصصی موسیقی پاپ برای ارزیابی موسیقی است. این موضوع را با یک مثال تشریح می‏کنم: وزارت بهداشت روی مزه غذای هیچ رستورانی دخالت نمی‏کند و نباید هم دخالت کند چون ممکن است مثلا من غذای چینی دوست نداشته باشم، اما شخص دیگری آن را بپسندد. وزارت بهداشت روی سلامت افراد و سلامت غذای یک رستوران نظارت می‌کند نه چیز دیگری. امروزه ما در دفتر شورای موسیقی، روی مزه موسیقی نظر می‏دهیم و اگر اثری به زعم شورای موسیقی کار خوبی نباشد، جلوی انتشار آن گرفته می‏شود. ما سال‌ها با مشکلات دسته و پنجه نرم کرده‏ایم تا بتوانیم این اصل را ترویج دهیم که این مخاطب است که تعیین می‏کند یک اثر هنری در جامعه آن زمانه قابل هضم است یا خیر. من نمی‏توانم قبول کنم که برای یک جوان شانزده ساله کار تولید نکنیم چون کسی که بر روند تولید آن اثر نظارت می‏کند چهل ساله است! ما فراموش می‏کنیم که ممکن است در این سن و سال چیزهایی را بپسندیم که قطعا در زمان جوانی یا نوجوانی نمی‏پسندیدم و بالعکس. به اضافه اینکه سبد تربیتی و سبد اجتماعی افراد مختلف با یکدیگر متفاوت است. جالب است بدانید که یک مقام بالاتر یعنی معاونت وزیر در امور هنری (آقای شاه آبادی) زمانی که دفتر موسیقی سرپرست داشته، همین اتفاقات در دفتر موسیقی می‏افتاده و هیچ کم و کاستی هم نبوده است، اما نمی‏دانم در این دوره چه چیزی احساس شده که نگاه تا این حد محدود شده است. مطمئنم که این نگاه از طرف معاونت نیست، چون این شخص همان آدم است و نگاهش هم همان نگاه است، اما امروزه به گونه‏ای شده است که ما به جای حرکت رو به جلو به سال‌های قبل از ۱۳۷۵ بازگشته‏ایم.
یک موضوع جالب اینکه تصاویری را که مهر وزارت ارشاد روی آنها است اگر به وزارت ارشاد ببرید و ندانند که مسبوق به سابقه است، احتمال رد شدنشان وجود دارد. می‏خواهم بگویم که ما جامعه جوان و روبه رشدی داریم، اما در این حوزه به کجا می‏رویم، نمی‏دانم. شاید بر من خرده بگیرند که چرا این حرف‏ها را می‏زنم اما پیش از این عین این حرف‏ها را دلسوزانه، به دفتر موسیقی هم زده‏ام. نظرشان این است که ما صرفا بر اساس مانیفستی که در نظر داریم به آثار موسیقی مجوز می‏دهیم. ایمان داشته باشید که این نگاه یک نگاه نوظهور است. ما حداقل چندین مدیر کل و معاون مدیر کل را دیده‏ایم و من از دوره‏ای در این مملکت تهیه‏کننده موسیقی شده‏ام که اواخر جنگ بوده و دقیقا می‏دانم که چه اتفاقاتی در این مملکت افتاده است. آرزو دارم همان‏طور که به آقای میرزمانی هم گفتم دنبال درمان مسائل و مشکلای مهم باشیم که به جان موسیقی ما افتاده است.