تکرار آزمون و خطاهای بیست سال پیش - ۱۱ آبان ۹۱
محسن رجبپور
تهیهکننده موسیقی
مشکلاتی را که جدیدا در بازار موسیقی به وجود آمده پیش از این، هم به مسوولان دفتر موسیقی گفتهام و هم به تازگی به دوستانی در وزارت ارشاد که احساس میکردم با دانستن این موضوع، میتوانند دردی را دوا کنند و کمک کنند تا از مشکلی که موسیقی به آن دچار شده است رهایی یابیم. با هر یک از مسوولین موسیقی که صحبت کردهام اول از همه گفتهام حرفهایم را اول برای دیگر همکارانم اجرایی کنند و شخصا نمیخواهم برای من کار خاصی انجام بدهند. آنچه در ارشاد رخ داده و ما از انجام آنها خیلی خوشحال شدیم این بود که شوراهای نظارت بر فعالیتهای موسیقایی تخصصیتر شده و این موضوع در عنوان و نوع عملکرد کلی از نظر ما بسیار شایسته است، اما آنچه امروزه اتفاق افتاده و ما سالها از رخداد آن میترسیدیم این است که اغلب آثار پس از طی مسیر سخت و طولانی با نگاهی سلیقهای مجوز میگیرند، یا اصلا اجازه انتشار نمییابند.
تهیهکننده موسیقی
مشکلاتی را که جدیدا در بازار موسیقی به وجود آمده پیش از این، هم به مسوولان دفتر موسیقی گفتهام و هم به تازگی به دوستانی در وزارت ارشاد که احساس میکردم با دانستن این موضوع، میتوانند دردی را دوا کنند و کمک کنند تا از مشکلی که موسیقی به آن دچار شده است رهایی یابیم. با هر یک از مسوولین موسیقی که صحبت کردهام اول از همه گفتهام حرفهایم را اول برای دیگر همکارانم اجرایی کنند و شخصا نمیخواهم برای من کار خاصی انجام بدهند. آنچه در ارشاد رخ داده و ما از انجام آنها خیلی خوشحال شدیم این بود که شوراهای نظارت بر فعالیتهای موسیقایی تخصصیتر شده و این موضوع در عنوان و نوع عملکرد کلی از نظر ما بسیار شایسته است، اما آنچه امروزه اتفاق افتاده و ما سالها از رخداد آن میترسیدیم این است که اغلب آثار پس از طی مسیر سخت و طولانی با نگاهی سلیقهای مجوز میگیرند، یا اصلا اجازه انتشار نمییابند.
محسن رجبپور
تهیهکننده موسیقی
مشکلاتی را که جدیدا در بازار موسیقی به وجود آمده پیش از این، هم به مسوولان دفتر موسیقی گفتهام و هم به تازگی به دوستانی در وزارت ارشاد که احساس میکردم با دانستن این موضوع، میتوانند دردی را دوا کنند و کمک کنند تا از مشکلی که موسیقی به آن دچار شده است رهایی یابیم. با هر یک از مسوولین موسیقی که صحبت کردهام اول از همه گفتهام حرفهایم را اول برای دیگر همکارانم اجرایی کنند و شخصا نمیخواهم برای من کار خاصی انجام بدهند. آنچه در ارشاد رخ داده و ما از انجام آنها خیلی خوشحال شدیم این بود که شوراهای نظارت بر فعالیتهای موسیقایی تخصصیتر شده و این موضوع در عنوان و نوع عملکرد کلی از نظر ما بسیار شایسته است، اما آنچه امروزه اتفاق افتاده و ما سالها از رخداد آن میترسیدیم این است که اغلب آثار پس از طی مسیر سخت و طولانی با نگاهی سلیقهای مجوز میگیرند، یا اصلا اجازه انتشار نمییابند. پس از جلسهای که با مدیر کل محترم دفتر موسیقی (آقای میرزمانی) داشتم، به این نتیجه رسیدم که بخشی از چارچوب نظارت که به یکباره خیلی کوچکتر شده است، نتیجه تفکرات ایشان است که به شوراهای نظارتی راه یافته است. موضوع دیگر این است که شورای شعر در مرکز موسیقی از افراد توانمندی تشکیل شده اما نگاهی که به شورای شعر راه یافته، نگاه بسیار محدودی است. برای مثال هیچیک از عشقهای زمینی مجاز نیستند و بزرگترین مشکلی که در شورای شعر وجود دارد این است که اساتید شورای شعر تجربیاتشان را که هر کدام چهل، پنجاه سال در این فعالیت دارند با یک شاعر بیست ساله مقایسه میکنند که فکر میکنم حداقل در این حوزه کار صحیحی نیست. هر زمانی که فضا در دفتر موسیقی محدود شده است، تولید موسیقیهای فاقد مجوز رواج پیدا کرده و به راحتی میتوانید شاهد رواج یافتن خوانندههایی باشید که ظرف شش ماه گذشته اصلا علاقهای به دریافت مجوز نداشتهاند. وقتی آن فرد میبیند که خوانندههای معروف ما در مرحله دریافت مجوز ماندهاند، ترجیح میدهد از ابتدا سراغ مجاز شدن نرود و این موضوع که دفتر موسیقی نمیتواند آنها را به سمت تولید موسیقی مجاز سوق دهد واقعا دردناک است. به قول آقای میرزمانی «در این رابطه یک مانیفست وجود دارد». در این مانیفست همه چیز کلی است و ترجیح میدهند تمامی اشعار در زمینه اجتماعی، مسائل روز، مناسبتی و مسائلی از این قبیل باشد، اما یک موضوع را فراموش کردهاند و آن هم این که آنچه مردم میشنوند از کنترل این دوستان خارج است و هر چقدر چارچوب این نظارت کوچکتر شود، جامعه است که با آسیب آن دست و پنجه نرم میکند. فکر میکنم جریانی وجود دارد مبنی بر اینکه ما به برخی قطعات مجوز نمیدهیم حتی اگر به صورت غیرمجاز منتشر شوند. این فرآیند همینطور ادامه پیدا میکند و آنقدر این موضوع به یک نقطه انفجاری میرسد که دوباره به بروز موسیقی پاپ بعد از انقلاب در ایران و ظهور افرادی منجر میشود که آموزش ندیده بودند و به یکباره در حد فاصل سالهای 73 تا 78 در این مملکت تبدیل به سوپراستار شدند. مشکل اینجاست که از گذشته درس نمیگیریم و متاسفانه آزمون و خطای بیست سال پیش را دوباره تکرار میکنیم. شش ماه پیش این هشدار را دادم که اگر به همین ترتیب پیش برویم، قطعا تولید موسیقی خانگی در جامعه زیاد میشود. برخی از دوستان این نظر را به طنز گرفتند اما الان به چشم میبینیم که چنین اتفاقی رخ داده است. اتفاقی هم که در آینده میافتد این است که ظرف چند ماه دیگر به قدری این موضوع از کنترل خارج میشود که ممیزیها به یکباره تغییر میکنند و آثار مجوز انتشار میگیرند، اما سوال اینجاست که چرا باید در این زمینه دائما در حال آزمون و خطا باشیم! میخواهم بدانم که ظرف سه سال گذشته تا یک سال پیش یعنی در یک بازه زمانی دوساله، چه اتفاقی در موسیقی رخ داده که ما باید شاهد جریانات چند وقت اخیر در موسیقی باشیم؟
تمام کسانی که موسیقی را به صورت آکادمیک مورد مطالعه قرار دادهاند قابل احتراماند اما تمام آن افراد نمیتوانند کارشناس این حرفه از موسیقی باشند. این حرفه از موسیقی با جامعه دمدستی کلنجار میرود و کسی که بر این بخش نظارت میکند باید علاوه بر درک موسیقی، جامعهشناس هم باشد.
جالب است بدانید یکی از خوانندگانی که هفت آلبوم موسیقی در این مملکت تولید کرده است، سه ماه درگیر مجوز یکی از قطعاتش بوده است تنها به این دلیل که میگفتند شبیه یک خواننده عرب میخواند. این شخص چند ماه پیگیری کرد که فقط بگویند این قطعه شبیه کدام آهنگ آن خواننده است! اصلا خواننده مذکور علاقهمند است که شبیه آن خواننده عرب بخواند خب چه ایرادی دارد؟! فراموش نکنیم که ترویج موسیقی بعد از انقلاب ما، با صددرصد تقلید همراه بوده است؛ یعنی افرادی که شاید صدایشان شبیه کسی نبوده، اما صدایشان را شبیه یک فرد خاص میکردند.
یک عده هستند که هنرمند فارسی زباناند، اما در ایران زندگی نمیکنند. هیچ ممیزی بالای سرشان نیست، اما برای ما همه نوع ممیزی وجود دارد، مردم جامعه این دو نوع هنرمند را با یکدیگر مقایسه میکنند و از نظر آنها رقیب یکدیگر محسوب میشوند. ما نمیخواهیم شبیه کسی شویم و چارچوب را به طور کلی از بین ببریم، اما این چارچوب نباید آنقدر کوچک باشد که بسیاری از افراد نتوانند در آن جا شوند. شاید جالب باشد که بدانید یکی از خوانندگان ما فقط برای اینکه یکی از ترانههایش مجوز نگرفته است تلفنی با رییسجمهور صحبت کرده تا مشکل او را حل کنند!
برای من جالب است که هم در تلویزیون ایران باید کار مناسبتی انجام دهیم و هم برای مردم و خارج از صدا و سیما. این را بگویم که با کار مناسبتی اصلا مخالفتی ندارم. همیشه چارچوب صدا و سیما متفاوتتر از وزارت ارشاد بوده است چون این وزارت باید برای تمام سلیقهها تصمیمگیری کند و به بخش خصوصی اجازه تولید دهد، اما جالب است که ترانه تیتراژی که در صدا و سیما پخش شده در وزارت ارشاد مجوز نگرفته است! چه کسی میتواند باور کند که ترانه سریال «مدار صفر درجه» در ارشاد رد شده است؟! ترانهای که دکتر افشین یداللهی با این همه سابقه سروده است به همین راحتی رد میشود. نمیدانم چرا این ترانه مجوز نگرفته است، اما در کل دلیل رد صلاحیت برخی از ترانهها میتواند این دو موضوع باشد یکی اینکه همانطور که گفتم اصولا شخصی که ترانه را تصویب یا رد میکند نباید تجربه خودش را با یک ترانهسرای جوان قیاس کند. (که این موضوع درباره این ترانه به خصوص صدق نمیکند) از همه مشکل سازتر نوع نگاهی است که به آنها دستور داده شده است.
قدیمها میگفتند چیزی به اسم هفتخوان وجود دارد اما گذشتن از تصویب اشعار در این مملکت خوان اول است که معمولا یک سالی را باید برایش وقت صرف کنند. خوان دوم هم که اغلب پشت آن میمانند، شورای تخصصی موسیقی پاپ برای ارزیابی موسیقی است. این موضوع را با یک مثال تشریح میکنم: وزارت بهداشت روی مزه غذای هیچ رستورانی دخالت نمیکند و نباید هم دخالت کند چون ممکن است مثلا من غذای چینی دوست نداشته باشم، اما شخص دیگری آن را بپسندد. وزارت بهداشت روی سلامت افراد و سلامت غذای یک رستوران نظارت میکند نه چیز دیگری. امروزه ما در دفتر شورای موسیقی، روی مزه موسیقی نظر میدهیم و اگر اثری به زعم شورای موسیقی کار خوبی نباشد، جلوی انتشار آن گرفته میشود. ما سالها با مشکلات دسته و پنجه نرم کردهایم تا بتوانیم این اصل را ترویج دهیم که این مخاطب است که تعیین میکند یک اثر هنری در جامعه آن زمانه قابل هضم است یا خیر. من نمیتوانم قبول کنم که برای یک جوان شانزده ساله کار تولید نکنیم چون کسی که بر روند تولید آن اثر نظارت میکند چهل ساله است! ما فراموش میکنیم که ممکن است در این سن و سال چیزهایی را بپسندیم که قطعا در زمان جوانی یا نوجوانی نمیپسندیدم و بالعکس. به اضافه اینکه سبد تربیتی و سبد اجتماعی افراد مختلف با یکدیگر متفاوت است. جالب است بدانید که یک مقام بالاتر یعنی معاونت وزیر در امور هنری (آقای شاه آبادی) زمانی که دفتر موسیقی سرپرست داشته، همین اتفاقات در دفتر موسیقی میافتاده و هیچ کم و کاستی هم نبوده است، اما نمیدانم در این دوره چه چیزی احساس شده که نگاه تا این حد محدود شده است. مطمئنم که این نگاه از طرف معاونت نیست، چون این شخص همان آدم است و نگاهش هم همان نگاه است، اما امروزه به گونهای شده است که ما به جای حرکت رو به جلو به سالهای قبل از ۱۳۷۵ بازگشتهایم.
یک موضوع جالب اینکه تصاویری را که مهر وزارت ارشاد روی آنها است اگر به وزارت ارشاد ببرید و ندانند که مسبوق به سابقه است، احتمال رد شدنشان وجود دارد. میخواهم بگویم که ما جامعه جوان و روبه رشدی داریم، اما در این حوزه به کجا میرویم، نمیدانم. شاید بر من خرده بگیرند که چرا این حرفها را میزنم اما پیش از این عین این حرفها را دلسوزانه، به دفتر موسیقی هم زدهام. نظرشان این است که ما صرفا بر اساس مانیفستی که در نظر داریم به آثار موسیقی مجوز میدهیم. ایمان داشته باشید که این نگاه یک نگاه نوظهور است. ما حداقل چندین مدیر کل و معاون مدیر کل را دیدهایم و من از دورهای در این مملکت تهیهکننده موسیقی شدهام که اواخر جنگ بوده و دقیقا میدانم که چه اتفاقاتی در این مملکت افتاده است. آرزو دارم همانطور که به آقای میرزمانی هم گفتم دنبال درمان مسائل و مشکلای مهم باشیم که به جان موسیقی ما افتاده است.
تهیهکننده موسیقی
مشکلاتی را که جدیدا در بازار موسیقی به وجود آمده پیش از این، هم به مسوولان دفتر موسیقی گفتهام و هم به تازگی به دوستانی در وزارت ارشاد که احساس میکردم با دانستن این موضوع، میتوانند دردی را دوا کنند و کمک کنند تا از مشکلی که موسیقی به آن دچار شده است رهایی یابیم. با هر یک از مسوولین موسیقی که صحبت کردهام اول از همه گفتهام حرفهایم را اول برای دیگر همکارانم اجرایی کنند و شخصا نمیخواهم برای من کار خاصی انجام بدهند. آنچه در ارشاد رخ داده و ما از انجام آنها خیلی خوشحال شدیم این بود که شوراهای نظارت بر فعالیتهای موسیقایی تخصصیتر شده و این موضوع در عنوان و نوع عملکرد کلی از نظر ما بسیار شایسته است، اما آنچه امروزه اتفاق افتاده و ما سالها از رخداد آن میترسیدیم این است که اغلب آثار پس از طی مسیر سخت و طولانی با نگاهی سلیقهای مجوز میگیرند، یا اصلا اجازه انتشار نمییابند. پس از جلسهای که با مدیر کل محترم دفتر موسیقی (آقای میرزمانی) داشتم، به این نتیجه رسیدم که بخشی از چارچوب نظارت که به یکباره خیلی کوچکتر شده است، نتیجه تفکرات ایشان است که به شوراهای نظارتی راه یافته است. موضوع دیگر این است که شورای شعر در مرکز موسیقی از افراد توانمندی تشکیل شده اما نگاهی که به شورای شعر راه یافته، نگاه بسیار محدودی است. برای مثال هیچیک از عشقهای زمینی مجاز نیستند و بزرگترین مشکلی که در شورای شعر وجود دارد این است که اساتید شورای شعر تجربیاتشان را که هر کدام چهل، پنجاه سال در این فعالیت دارند با یک شاعر بیست ساله مقایسه میکنند که فکر میکنم حداقل در این حوزه کار صحیحی نیست. هر زمانی که فضا در دفتر موسیقی محدود شده است، تولید موسیقیهای فاقد مجوز رواج پیدا کرده و به راحتی میتوانید شاهد رواج یافتن خوانندههایی باشید که ظرف شش ماه گذشته اصلا علاقهای به دریافت مجوز نداشتهاند. وقتی آن فرد میبیند که خوانندههای معروف ما در مرحله دریافت مجوز ماندهاند، ترجیح میدهد از ابتدا سراغ مجاز شدن نرود و این موضوع که دفتر موسیقی نمیتواند آنها را به سمت تولید موسیقی مجاز سوق دهد واقعا دردناک است. به قول آقای میرزمانی «در این رابطه یک مانیفست وجود دارد». در این مانیفست همه چیز کلی است و ترجیح میدهند تمامی اشعار در زمینه اجتماعی، مسائل روز، مناسبتی و مسائلی از این قبیل باشد، اما یک موضوع را فراموش کردهاند و آن هم این که آنچه مردم میشنوند از کنترل این دوستان خارج است و هر چقدر چارچوب این نظارت کوچکتر شود، جامعه است که با آسیب آن دست و پنجه نرم میکند. فکر میکنم جریانی وجود دارد مبنی بر اینکه ما به برخی قطعات مجوز نمیدهیم حتی اگر به صورت غیرمجاز منتشر شوند. این فرآیند همینطور ادامه پیدا میکند و آنقدر این موضوع به یک نقطه انفجاری میرسد که دوباره به بروز موسیقی پاپ بعد از انقلاب در ایران و ظهور افرادی منجر میشود که آموزش ندیده بودند و به یکباره در حد فاصل سالهای 73 تا 78 در این مملکت تبدیل به سوپراستار شدند. مشکل اینجاست که از گذشته درس نمیگیریم و متاسفانه آزمون و خطای بیست سال پیش را دوباره تکرار میکنیم. شش ماه پیش این هشدار را دادم که اگر به همین ترتیب پیش برویم، قطعا تولید موسیقی خانگی در جامعه زیاد میشود. برخی از دوستان این نظر را به طنز گرفتند اما الان به چشم میبینیم که چنین اتفاقی رخ داده است. اتفاقی هم که در آینده میافتد این است که ظرف چند ماه دیگر به قدری این موضوع از کنترل خارج میشود که ممیزیها به یکباره تغییر میکنند و آثار مجوز انتشار میگیرند، اما سوال اینجاست که چرا باید در این زمینه دائما در حال آزمون و خطا باشیم! میخواهم بدانم که ظرف سه سال گذشته تا یک سال پیش یعنی در یک بازه زمانی دوساله، چه اتفاقی در موسیقی رخ داده که ما باید شاهد جریانات چند وقت اخیر در موسیقی باشیم؟
تمام کسانی که موسیقی را به صورت آکادمیک مورد مطالعه قرار دادهاند قابل احتراماند اما تمام آن افراد نمیتوانند کارشناس این حرفه از موسیقی باشند. این حرفه از موسیقی با جامعه دمدستی کلنجار میرود و کسی که بر این بخش نظارت میکند باید علاوه بر درک موسیقی، جامعهشناس هم باشد.
جالب است بدانید یکی از خوانندگانی که هفت آلبوم موسیقی در این مملکت تولید کرده است، سه ماه درگیر مجوز یکی از قطعاتش بوده است تنها به این دلیل که میگفتند شبیه یک خواننده عرب میخواند. این شخص چند ماه پیگیری کرد که فقط بگویند این قطعه شبیه کدام آهنگ آن خواننده است! اصلا خواننده مذکور علاقهمند است که شبیه آن خواننده عرب بخواند خب چه ایرادی دارد؟! فراموش نکنیم که ترویج موسیقی بعد از انقلاب ما، با صددرصد تقلید همراه بوده است؛ یعنی افرادی که شاید صدایشان شبیه کسی نبوده، اما صدایشان را شبیه یک فرد خاص میکردند.
یک عده هستند که هنرمند فارسی زباناند، اما در ایران زندگی نمیکنند. هیچ ممیزی بالای سرشان نیست، اما برای ما همه نوع ممیزی وجود دارد، مردم جامعه این دو نوع هنرمند را با یکدیگر مقایسه میکنند و از نظر آنها رقیب یکدیگر محسوب میشوند. ما نمیخواهیم شبیه کسی شویم و چارچوب را به طور کلی از بین ببریم، اما این چارچوب نباید آنقدر کوچک باشد که بسیاری از افراد نتوانند در آن جا شوند. شاید جالب باشد که بدانید یکی از خوانندگان ما فقط برای اینکه یکی از ترانههایش مجوز نگرفته است تلفنی با رییسجمهور صحبت کرده تا مشکل او را حل کنند!
برای من جالب است که هم در تلویزیون ایران باید کار مناسبتی انجام دهیم و هم برای مردم و خارج از صدا و سیما. این را بگویم که با کار مناسبتی اصلا مخالفتی ندارم. همیشه چارچوب صدا و سیما متفاوتتر از وزارت ارشاد بوده است چون این وزارت باید برای تمام سلیقهها تصمیمگیری کند و به بخش خصوصی اجازه تولید دهد، اما جالب است که ترانه تیتراژی که در صدا و سیما پخش شده در وزارت ارشاد مجوز نگرفته است! چه کسی میتواند باور کند که ترانه سریال «مدار صفر درجه» در ارشاد رد شده است؟! ترانهای که دکتر افشین یداللهی با این همه سابقه سروده است به همین راحتی رد میشود. نمیدانم چرا این ترانه مجوز نگرفته است، اما در کل دلیل رد صلاحیت برخی از ترانهها میتواند این دو موضوع باشد یکی اینکه همانطور که گفتم اصولا شخصی که ترانه را تصویب یا رد میکند نباید تجربه خودش را با یک ترانهسرای جوان قیاس کند. (که این موضوع درباره این ترانه به خصوص صدق نمیکند) از همه مشکل سازتر نوع نگاهی است که به آنها دستور داده شده است.
قدیمها میگفتند چیزی به اسم هفتخوان وجود دارد اما گذشتن از تصویب اشعار در این مملکت خوان اول است که معمولا یک سالی را باید برایش وقت صرف کنند. خوان دوم هم که اغلب پشت آن میمانند، شورای تخصصی موسیقی پاپ برای ارزیابی موسیقی است. این موضوع را با یک مثال تشریح میکنم: وزارت بهداشت روی مزه غذای هیچ رستورانی دخالت نمیکند و نباید هم دخالت کند چون ممکن است مثلا من غذای چینی دوست نداشته باشم، اما شخص دیگری آن را بپسندد. وزارت بهداشت روی سلامت افراد و سلامت غذای یک رستوران نظارت میکند نه چیز دیگری. امروزه ما در دفتر شورای موسیقی، روی مزه موسیقی نظر میدهیم و اگر اثری به زعم شورای موسیقی کار خوبی نباشد، جلوی انتشار آن گرفته میشود. ما سالها با مشکلات دسته و پنجه نرم کردهایم تا بتوانیم این اصل را ترویج دهیم که این مخاطب است که تعیین میکند یک اثر هنری در جامعه آن زمانه قابل هضم است یا خیر. من نمیتوانم قبول کنم که برای یک جوان شانزده ساله کار تولید نکنیم چون کسی که بر روند تولید آن اثر نظارت میکند چهل ساله است! ما فراموش میکنیم که ممکن است در این سن و سال چیزهایی را بپسندیم که قطعا در زمان جوانی یا نوجوانی نمیپسندیدم و بالعکس. به اضافه اینکه سبد تربیتی و سبد اجتماعی افراد مختلف با یکدیگر متفاوت است. جالب است بدانید که یک مقام بالاتر یعنی معاونت وزیر در امور هنری (آقای شاه آبادی) زمانی که دفتر موسیقی سرپرست داشته، همین اتفاقات در دفتر موسیقی میافتاده و هیچ کم و کاستی هم نبوده است، اما نمیدانم در این دوره چه چیزی احساس شده که نگاه تا این حد محدود شده است. مطمئنم که این نگاه از طرف معاونت نیست، چون این شخص همان آدم است و نگاهش هم همان نگاه است، اما امروزه به گونهای شده است که ما به جای حرکت رو به جلو به سالهای قبل از ۱۳۷۵ بازگشتهایم.
یک موضوع جالب اینکه تصاویری را که مهر وزارت ارشاد روی آنها است اگر به وزارت ارشاد ببرید و ندانند که مسبوق به سابقه است، احتمال رد شدنشان وجود دارد. میخواهم بگویم که ما جامعه جوان و روبه رشدی داریم، اما در این حوزه به کجا میرویم، نمیدانم. شاید بر من خرده بگیرند که چرا این حرفها را میزنم اما پیش از این عین این حرفها را دلسوزانه، به دفتر موسیقی هم زدهام. نظرشان این است که ما صرفا بر اساس مانیفستی که در نظر داریم به آثار موسیقی مجوز میدهیم. ایمان داشته باشید که این نگاه یک نگاه نوظهور است. ما حداقل چندین مدیر کل و معاون مدیر کل را دیدهایم و من از دورهای در این مملکت تهیهکننده موسیقی شدهام که اواخر جنگ بوده و دقیقا میدانم که چه اتفاقاتی در این مملکت افتاده است. آرزو دارم همانطور که به آقای میرزمانی هم گفتم دنبال درمان مسائل و مشکلای مهم باشیم که به جان موسیقی ما افتاده است.
ارسال نظر