راهی  برای تصدیگری بیشتر دولت - ۶ مهر ۹۱
اشرف بروجردی «سایت‌های همسریابی» چه از نوع مجوزدار و چه از نوع بدون مجوز را راهکار چندان مناسب و نتیجه‌بخشی برای حل مسائل مربوط به ازدواج در جامعه نمی‌داند.

به اعتقاد او صحبت از صدور مجوز برای این سایت‌ها از سوی دولت در راستای تصدیگری بیشتر است. به اعتقاد بروجردی سیاست‌های متناقض طی سنوات گذشته تشدیدکننده مشکلات خانواده در جامعه است. اشرف بروجردی، فعال زنان و استاد دانشگاه، سمت‌هایی همچون مشاور و مدیر کل امور بانوان وزارت کشور از سال ۱۳۷۶ به مدت ۴ سال، معاون وزیر کشور در امور اجتماعی و شوراها از ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۴ و عضویت در کمیته شوراهای کمیسیون سیاسی - دفاعی امنیتی مجمع تشخیص مصلحت نظام، را در کارنامه فعالیت‌های اجرایی خود دارد.
در پی انتشار خبرهایی در مورد صدور مجوز برای سایت‌های همسریابی با و مصاحبه‌ای انجام داده‌ایم که در زیر می‌خوانید:
خانم بروجردی، در چند هفته گذشته اخبار و حاشیه‌های پیرامون «سایت‌های همسریابی» مطرح بوده، مهم‌تر از همه اینکه وزارت ورزش و جوانان از مجوزدار کردن «سایت‌های همسریابی» صحبت کرده و به آنها فرصتی برای کسب مجوز از این سازمان داده است، رویکرد و نظر شما اساسا نسبت به فعالیت‌های «سایت‌های همسریابی» از منظر روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی چیست و دخالت دولت در این زمینه را چه طور تحلیل می‌کنید؟
به نظر من بحث انتخاب همسر یک موضوع شخصی است و نمی‌شود این موضوع را از این منظر که دیگران بخواهند در مورد آن تصمیم بگیرند، پر و بال داد. ما در آموزه‌های دینی هم این توصیه را داریم که فرد باید قبل از هر چیزی به همتای خودش فکر کند. به گونه‌ای که از زوایای مختلف دو نفر بتوانند با یکدیگر سنخیت داشته باشند. بر این اساس شانیت طرفین باید در ازدواج رعایت شود. بنابراین به نظر من راه‌اندازی سایت‌های همسریابی اگر بخواهد مداخله‌ای در صورت مساله باشد، نمی‌تواند مفید باشد. از این منظر هم که زمینه را برای معرفی و آشنایی فراهم می‌کند، باز هم به نظر من احتیاجی به راه‌اندازی سایت خاصی نیست، چرا که اینقدر راه‌های ارتباطی گسترده شده که خود به خود زمینه آشنایی را فراهم می‌کند و احتیاج به راه‌اندازی سایت خاصی که لزوما باید در آن اطلاعات افراد ارائه شود، نیست.
به نظر می‌رسد این تجربه و مداخله در زمان ایجاد دفاتر مشاوره ازدواج زیر نظر سازمان ملی جوانان هم به شکل دیگری وجود داشت.
بله؛ ما تجربه راه‌اندازی دفاتر مشاوره توسط سازمان ملی جوانان را قبلا داشته‌ایم. آن تجربه به نظر من تجربه موفقی نبود اما شاید تجربه‌ای بود که می‌تواند مقدمه این بحث و راهی برای این باشد که ما ببینیم آیا سایت‌های همسریابی می‌تواند راهگشا و مفید باشند یا خیر؟
این تجربه دقیقا در چه زمانی بود؟
در زمان آقای هاشمی. از سال 75 دولت توسط سازمان ملی جوانان که آن موقع هنوز سازمان بود، به افرادی که لیسانس یا فوق لیسانس رشته‌های روانشناسی با هر گرایشی را داشتند، مجوز مراکز مشاوره ازدواج می‌داد. سازمان ملی جوانان در آن زمان که مجوز برای مراکز مشاوره صادر می‌کرد، به این موضوع توجهی نداشت که مشاوره دادن یک کار کاملا تحصصی است و هر کسی به صرف داشتن مدرک نمی‌تواند مرکزی را راه‌اندازی کند و این خدمات را به دیگران بدهد. این موضوع باعث شد در آینده مشاوره‌ها و مداخلاتی که در مباحث روان‌شناسی افراد شده بود، مشکلاتی را برای آنها به وجود آورد. موضوع سایت‌ها و صدور مجوز برای آنها هم از همان سنخ است. اگر بنا است سایتی را‌ه‌اندازی شود که به امر ازدواج کمک کند، بیش از اینکه مفید باشد، یک نوع مداخله را ایجاد می‌کند که معلوم نیست نتیجه آن برای جوانان لزوما مثبت باشد. از طرف دیگر ما یکسری معیارها در درون خانواده داریم که وقتی سایت‌های همسریابی راه‌اندازی شد، به تدریج این معیارها کم‌رنگ می‌شود.
چه معیارها و ملاک‌هایی؟
ملاک‌های اعتقادی، سنخیت در خانواده و...، چون این سایت‌ها معمولا توجهی به این نکات نمی‌کنند. مثلا با توجه به سن، تحصیلات و وضعیت مالی افراد را به هم مربوط می‌کنند. در صورتی که ملاک‌های ازدواج فراتر از این است؛ باورهایی درون خانواده هست که وقتی وارد سایت‌ها می‌شوند کم‌رنگ می‌شود.
شاید به جای اینکه دولت بخواهد این گزینه را فراهم کند، بهتر است زمینه را برای آشنایی حضوری به جای فضای مجازی آماده کند. به هر حال فضای مجازی واقعیت را تشریح نمی‌کند و تصویر کاملی ارائه نمی‌دهد. اما در جامعه ما متاسفانه شرایط طوری شده است که اگر دختر و پسری بخواهند برای آشنایی با هم صحبت کنند، بلافاصله انگ می‌خورند یا به آنها هشدار داده می‌شود. حتی در دانشگاه‌ها هم از اینکه بخواهند با هم صحبتی داشته باشند، منع می‌شوند. در صورتی که فضای مجازی برای اینکه دو نفر بتوانند کاملا همدیگر را بشناسند و روحیات هم را برای ازدواج دریابند، کفایت نمی‌کند. ضمن اینکه خیلی از افراد از این طریق به دنبال سوء استفاده هستند. به همین دلیل قبل از اینکه مجوزی صادر شود، باید کار مطالعاتی روی این موضوع صورت گیرد و بررسی شود که تجربه این موضوع چطور خود را نشان می‌دهد و داده است.
در شرایط فعلی جامعه، تاسیس و مجوز دار کردن سایت‌های همسریابی تا چه حد می‌تواند راهکار مناسبی برای مسائلی مثل ازدواج، رشد آمار زندگی‌های مجردی و نگرانی‌های جمعیت‌شناسان و مسوولان در این زمینه‌ها باشد؟
به هیچ وجه راهکار مناسبی نیست، چرا که مسائلی همچون بالا رفتن سن ازدواج و... در جامعه ما به عوامل دیگری بر می‌گردد. نداشتن شغل و درآمد، ناایمن بودن از نظر تامین شرایط زندگی، نداشتن مسکن و.. همه عواملی هستند که باعث بالا رفتن سن ازدواج شده‌اند. شما نمی‌توانید دو آدم را که نیازهای اولیه زندگی‌شان را نمی‌توانند تامین کنند، وادار کنید که در کنار هم زندگی و ازدواج کنند. پس همانطور که گفته شد نگرانی‌های گفته شده معلول شرایط دیگری است. بالا رفتن سن ازدواج به این دلیل نیست که افراد همدیگر را نمی‌شناسند و حالا ما بیاییم راهی برای آشنایی‌شان پیدا کنیم.
به نظر می‌رسد یکسری تناقضات در سیاست‌های فعلی مسوولان در این زمینه وجود دارد. از یک طرف صحبت از تفکیک جنسیتی دانشگاه‌ها و کاهش زمینه‌های حضور دختران و پسران در کنار هم می‌شود، از طرف دیگر برای حل مسائل ازدواج و یا تحت کنترل داشتن روابط صحبت از دادن مجوز به سایت‌های همسریابی یا ترویج ازدواج موقت در جامعه می‌‌کنند. شما این تناقض و وضعیت را چطور تحلیل می‌کنید؟
من فکر می‌کنم نه فقط در حوزه مسائل مربوط به ازدواج، حتی در زمینه‌های دیگر همچون کاهش سهمیه دختران برای ورود به دانشگاه این تناقضات وجود دارد. تصمیمات آنی و بدون پشتوانه مطالعاتی و تحقیقاتی نتیجه‌اش این می‌شود که نهایتا به یک بن‌بست می‌خورند و دوباره رجعت می‌کنند. خب چرا ما یک امر تجربه شده را می‌خواهیم دوباره تجربه کنیم؟ دولت برای اینکه بتواند شرایط مناسب را در سیاست‌هایش فراهم کند باید بیش از همه آرامش در جامعه ایجاد کند. اگر افراد در محیط آرام و امن باشند، بهترین شرایط برای انتخاب شغل و همسر برای آنها فراهم می‌شود. امنیت شغلی و امنیت فرهنگی باید در جامعه وجود داشته باشد؛ اگر امنیت باشد افراد در محیط آرام به راحتی می‌توانند تصمیمات مناسبی بگیرند. متاسفانه برخی مسئولان در روش‌ها و برخوردها به گونه‌ای رفتار کرده‌اند که توجه چندانی به شرایط ایمن بودن برای زندگی سالم ندارند. در صورتی که اگر آن ایمنی فراهم شود، خیلی از این روش‌ها می‌تواند جای خود را به روش‌های بهتری بدهد. من فکر می‌کنم که دولت برای اینکه بتواند چشم‌انداز روشنی چه در حوزه تحصیلی، چه در حوزه شغلی و چه در حوزه زندگی فردی، ارائه دهد، باید سیاست‌هایش را هماهنگ کند. مثلا می‌گویند دخترها حق تحصیل در رشته‌هایی را ندارند. خروجی بحث هم این است که ۶۰ درصد ورودی‌های دانشگاه همین امسال دختر بودند و تنها ۴۰ درصد پسر بودند. اما میزان ورود دخترها به رشته‌های فنی خیلی کم است و خیلی جاها حتی در این زمینه محرومیت وجود داشت. دانشگاه‌های مختلفی که در آمارها و دفترچه‌ها موجود است، اعلام کرده‌اند اساسا دخترها نمی‌توانند وارد این رشته‌ها شوند. توجیه هم این است که بازار کار باید برای پسرها فراهم شود و دخترها این فضا را در اختیار نگیرند که پسرها بتوانند وارد شوند. صرف نظر از اینکه علاوه بر اینکه شایسه‌سالاری بحث عمده این مساله است، پارامترهای دیگری هم در این قضیه لحاظ نشده است.
چه پارامترهایی؟
مثل اینکه لزوما هر تحصیلی، با این سیستمی که ما داریم نباید منجر به شغل شود، مگر اینکه ما از دبستان و بچگی نسل‌مان را به گونه‌ای‌ تربیت کنیم که به سمت شکوفایی استعدادهای‌شان جهت‌دهی شوند. یعنی به جای اینکه تعیین تکلیف شوند برای اینکه در چه رشته‌ای لزوما درس بخوانند، استعدادیابی و استعدادسنجی شوند. این استعدادیابی در جامعه ما وجود ندارد. فقط می‌گویند در صنعت مردها باید وارد شوند و زنان حق ورود به رشته‌های فنی را ندارد. در حالی که لزوما هر تحصیلی نباید منجر به ورود به عرصه کار شود. ضمن اینکه چه اشکالی دارد دختری بتواند با سطح هوشی و جهت‌یابی بهتر وارد این عرصه شود.
به نظر شما این منع و محدودیت چرا برای دختران در این سال‌ها تشدید شده است؟
من فکر می‌کنم همه این سیاستگذاری‌ها از یک نگاه به مساله نشات می‌گیرد و آن این است که زن‌ها «نمی‌توانند» و زن‌ها «نباید». به همین دلیل معتقدند باید این محدودیت را برای ورود به عرصه کار فنی ایجاد کرد، چرا که زن‌ها نمی‌توانند مهندس معدن، نفت و.. شوند و چون وظیفه‌شان تربیت بچه است صرفا می‌توانند در حوزه‌های علوم انسانی و هنر وارد شوند. در حال حاضر هم می‌بینیم میزان وارد شدن دخترها به دانشگاه‌ها عمدتا در زمینه علوم انسانی است و در رشته‌های طبیعی و فنی محرومیت دخترها بسیار بالا است. ممکن است امروز نتیجه این نگاه و سیاست را نبینیم اما در آینده تاثیر منفی برای علم و اقتصاد کشور دارد. ما در قانون برنامه پنج ساله چهارم انتظار داریم اولین کشوری باشیم که در خاورمیانه حرف اول را از لحاظ علم می‌زند. خب چرا خلاف این برنامه‌ریزی، سیاستگذاری می‌شود؟ این سیاست‌ها در حقیقت با اهداف تدوین شده در قانون برنامه پنجم توسعه تناقض دارد. اضافه بر این خانواده متشکل از زن و مرد است. هر دو باید از شرایط یکسان برخوردار باشند. اگر قرار باشد زن‌ها در زمینه علوم عقب باشند، در این خانواده چطور افراد می‌توانند همدیگر را تکمیل کنند؟
یکی از مسائل دیگری که در کنار سایت‌های همسریابی در سال‌های اخیر در جامعه در حال ترویج است، موضوع «ازدواج موقت» است. نظر شما نسبت به بحث «ازدواج موقت» چیست؟
اگر قرار بر این است که خانواده در جامعه ما تقویت شود خانواده یک تعریفی دارد که براساس آن پیمان دائم مدنظر است نه پیمان موقت. بنابراین با ترویج ازدواج موقت، هیچ وقت آن خانواده‌ای که معیار و ملاک سیاست‌گذاری است، محقق نخواهد شد. البته شرع این اجازه را داده است. اما شرع شرایط، معیار و ملاک‌هایی قرار داده است. این طور نیست که هر کسی بتواند وارد ازدواج موقت شود. یک دختر وقتی می‌خواهد ازدواج کند، اذن پدر لازم است. در حالی که یک پدر اجازه نمی‌دهد دخترش ازدواج موقت را انتخاب کند. ازدواج موقت تعیین کننده و تکمیل‌کننده و شکلگیری خانواده در جامعه ما باشد بعد فریاد می‌زنیم که رسانه‌های مختلف باعث تضعیف نهاد خانواده ما شده‌اند. در حالی که خود این روش‌هاست که باعث تضعیف نهاد خانواده می‌شود. بنابراین برخی مسائل، معلول همین سیاست‌هاست نه معلول رسانه‌ها و شعارهایی که دیگران را معمولا متهم می‌کند. بهتر است ما یک نگاهی به خودمان بیندازیم و سیاست‌های خودمان را ببینیم و بعد تصمیم‌گیری کنیم.
گاهی سیاست‌ها در کشور ما، به گونه‌ای طراحی می‌شود که فقط یک جنبه دیده می‌شود. در حالی که اگر مجموع عوامل مختلف در شکل‌گیری یک سیاست مورد توجه قرار گیرد، مسلما می‌تواند شکل بهتری به خود بگیرد. به همین دلیل پشتوانه هر کار و سیاستی باید مطالعه و تحقیق و کار پژوهشی باشد که بر اساس آن تصمیم‌گیری شود.
اگر قرار باشد در آینده‌ای نزدیک سایت‌های همسریابی از سوی دولت و وزارت ورزش و جوانان، مجوزدار شوند، فکر می‌کنید مجوز تاسیس این سایت‌ها به چه افرادی داده می‌شود؟
این موضوع خیلی مهم است. سوال این است که افراد قرار است به چه طریقی شایستگی‌شان مشخص شود برای اینکه بتوانند حافظ حریم شخصی افراد و اسرار آنها باشد؟ مضافا اینکه در آموزه‌های دینی تاکید بر این است که مسائل فردی و حریم شخصی را آشکار و بازگو نکنید . بنابراین به نظر می‌رسد مسولان در این زمینه دچار یک اشتباه جدی هستند. اولا اینکه مجوز سایت‌ها را می‌خواهند به چه کسی دهند و این افراد چه ویژگی‌‌ای باید داشته باشند؟ مطمئنا اگر قرار است مجوزی صادر شود باید متولی کسی باشد که سلامت روان داشته باشد و خودش دچار لغزش نباشد. سلامت روان افراد جدا از معیارهای اعتقادی اهمیت زیادی برای این کار دارد. بر اساس یک تحقیق علمی، تعدادی‌اند افراد جامعه ایران دچار افسردگی و اختلالات شخصیت‌اند. بر این اساس شما می‌خواهید به چه کسی اعتماد کنید و مجوز صادر کنید تا وارد حریم شخصی افراد شود و آنها را برای ازدواج به هم وصل کند؟ ضمن اینکه خیلی از حقایق به این شیوه آشنایی بازگو نمی‌شود.
پیش‌بینی شما در این زمینه چیست؟ یعنی اینکه اگر قرار باشد مجوز داده شود به کدام نهاد یا افرادی داده می‌شود؟
بالاخره نهاد راه می‌اندازند نگران نباشید. در کل اینکه من با راه‌اندازی این سایت‌ها و مجوز دادن به آنها مخالفم و فکر نمی‌کنم جوابگو باشد.