بوی عیدی بوی توپ ...<br>بوی کاغذ رنگی ...
«امروز ۲ نفر از من آدرس و شماره تلفن تو رو گرفتن که سال نو بیان پیشت… من هم دادم. عید مییان سراغت؛ یکیشون خوشبختی بود، اون یکی هم موفقیت. . . »
در دنیا دنیا آرزوهای خوبی که این روزها از زبان آدمها به یکدیگر هدیه میشود، این هم مختصر و مفیدترین آرزوی ماست برای همه آنهایی که امسال هم کنارشان نفس کشیدیم، خندیدیم، اشک ریختیم و روزگار گذراندیم. در روزهایی که چند نفس دیگر تا پایانش بیشتر نمانده، تصمیم گرفتیم سراغ ستارههای محبوب ایران برویم و آنها نوروز باستانی ایران را از زبان خودشان به ایرانیها تبریک بگویند.
«امروز ۲ نفر از من آدرس و شماره تلفن تو رو گرفتن که سال نو بیان پیشت… من هم دادم. عید مییان سراغت؛ یکیشون خوشبختی بود، اون یکی هم موفقیت...»
در دنیا دنیا آرزوهای خوبی که این روزها از زبان آدمها به یکدیگر هدیه میشود، این هم مختصر و مفیدترین آرزوی ماست برای همه آنهایی که امسال هم کنارشان نفس کشیدیم، خندیدیم، اشک ریختیم و روزگار گذراندیم. در روزهایی که چند نفس دیگر تا پایانش بیشتر نمانده، تصمیم گرفتیم سراغ ستارههای محبوب ایران برویم و آنها نوروز باستانی ایران را از زبان خودشان به ایرانیها تبریک بگویند. در این صفحات امیرعلی دانایی، نیکی کریمی، بهرام رادان، سیدعلی ضیاء، سیامک انصاری و خیلیهای دیگر به ما گفتند که امسال نوروز را چگونه جشن خواهند گرفت، برنامههایشان چیست، محبوبترین سینِ هفت سین خانههایشان کدام است و از تلخترین و زیباترین خاطرههای نوروزی شان برایمان حرف زدند... نکته جالب اینکه «سکه» صدرنشین محبوبترین سین هفت سین خانههایشان بود... پس معلوم شد این فقط خوانندگان دنیایاقتصاد نیستند که درگیر مسائل اقتصادیاند، چون ستارهها هم انگار زیاد با این دنیا غریبه نبودند!
نیکی کریمی
صدای آژیر قرمز یادگاری من از نوروز!
خب پدر و مادر و خانواده من در ایران زندگی نمیکنند، بنابراین ما هیچ وقت سفره هفت سین و اینجور چیزها نداشتیم، ولی به هر حال سال نو است و اول سال است و هر کسی باید به نوعی این را جشن بگیرد.
ما از نسل جنگ و اینجور چیزها هستیم دیگر؛ یادم است آن سالهایی که پدر و مادرم ایران بودند، تحویل سال توام شد با بمباران و صدای آژیر قرمز! این ماندگارترین خاطرهایاست که من از نوروز دارم.
سیامک انصاری
هم خندهام میگیرد هم متاثر میشوم!
نوروز که میشود، یک حس و حال خوب از قبل از چهارشنبهسوری همراهم میشود تا روز 13 فروردین. شاید این حسی است که از کودکی همراهم است و به نظرم نوروز، فرصت بسیار خوبی است برای اینکه قدر همه آدمهای اطراف، دوستان، خانوادهمان و... را بیشتر بدانیم. نوروز به نظرم به ما یادآوری میکند زندگی خیلی دوام آنچنانی ندارد و واقعا همه چیز گذرا است، بنابراین عید یک خاطره یا بهتر است بگوییم یادگاری خوب است که ماندگار میشود؛ پس چه بهتر که همهمان یک یادگاری خوب از خودمان باقی بگذاریم و این بهترین چیزیاست که از آدمها ماندگار میشود. احساس میکنم یکجورهایی تکنولوژی همه چیزمان را نابود کرده! مثلا خیلی اتفاقات با آمدن چیزی به نام موبایل یا اینترنت از بین رفت! شاید در گذشته آدمها حتما باید یکدیگر را میدیدند تا بتوانند تبریکشان را بگویند، اما الان همه با پیامک به هم تبریک میگویند! با همین پیامک خیلی از پروندههای دید و بازدید آدمها بسته شد!
یک خاطره خیلی خوب از دوران کودکیام دارم که مربوط به عید نوروز میشود. یادم هست مادربزرگم شب چهارشنبه سوری یک سال که کودک بودم، فوت کرد، آنموقعها رسم بر این بود که به احترام آن عزیز از دست رفته، سال اول را نباید هفتسین بچینی. من و خواهرهایم هم جیغ و داد که هفتسین میخواهیم! (خنده) از آنور پدر و مادرمان هم خندهشان گرفته بود که با این اصرار ما چه کار کنند! آن موقعها هفتسینهای کوچکی وجود داشت که در یک بسته تمام اعضای خانواده هفتسین را داشت و ما پدر و مادرمان را مجبور کردیم یکی از آنها را بخرند تا ما بچهها سال را با هفتسین تحویل کنیم. الان که به آن جیغ و داد نگاه میکنم، هم خندهام میگیرد، هم تا حدودی متاثر میشوم! هنوز هم دوست دارم هر سال هنگام سال تحویل سفرهمان هفتسین داشته باشد و اگر امکانش باشد، خودم آن را میچینم، چون این اصول و فرهنگ ما ایرانیهاست که بسیار هم اهمیت دارد.
هومن جاوید
سکههای مراسم ازدواجمان برکت سفره هفت سین ماست
از آنجا که فرزند دومم به تازگی به دنیا آمده و حسابی مشغول انجام امورات ایشان هستیم، تعطیلات نوروز را باید در تهران بگذرانیم! اسم فرزند اولم که 4 سالش است «هیراد» است و دختر خانمم هم که به تازگی به دنیا آمده «دیبا»ست.
نکته جالب اینکه در نوروز ۸۸ هم غمانگیزترین و هم خاطرهانگیزترین اتفاقات نوروزیام رخ داده است؛ خب آن سال اولین نوروزی بود که پسرم «هیراد» به جمع خانواده مان اضافه شده بود و همهمان بابت این اتفاق خوشحال بودیم، اما اتفاق تلخی که در همان ایام نوروز برای پدرم افتاد و ایشان زمین خوردند باعث شد او را به بیمارستان منتقل کنیم و بهرغم عملهای جراحی متعددی که انجام دادند، به علت بیماری قندی، کلیههایشان از کار افتاد و منجر به فوت ایشان شد. برای همین بهترین و بدترین اتفاقات در نوروز ۸۸ برای من رقم خورده است.
امسال هم به مانند سالهای دیگر من و همسرم دو نفری سفره هفت سین خانهمان را خواهیم چید. خب هر کدام از اعضای «هفت سین» معنای خاص خودشان را دارند، ولی شخصا بین آنها به سیب، سنبل و البته سکه علاقه بیشتری دارم! برای هفتسینمان معمولا از سکههایی که هنگام ازدواجمان هدیه گرفتیم استفاده میکنیم، چون احساس میکنم این کار برکت زیادی با خود به همراه میآورد. دوست دارم نوروز 92 را به شما و همه همکارانتان در نشریه دنیایاقتصاد تبریک بگویم و امیدوارم امسال، سال پر برکتی برای همه ایرانیها باشد.
رضا یزدانی
نوروزمان هم با بقیه آدمها متفاوت است!
نوروز یعنی نو و تازه شدن سال. یعنی کهنگی و سال قبل را گذراندهای و وارد سالی جدید شدهای با اتفاقاتی جدید. والله داستان ما هنرمندها از دیگر آدمها کمی متفاوتتر است، چراکه همه آدمها ایام نوروز در سفر و تعطیلات هستند، اما ما سر اجرای برنامههای مختلف تلویزیونی یا برگزاری کنسرت در تهران و شهرستانها. یعنی در آن زمان هم ما کماکان مشغول کار کردنیم!
اتفاق خاصی را که در نوروز برایم افتاده باشد و در ذهنم ماندگار شده باشد در خاطر ندارم، ولی هر سال نوروز خانواده همسرم هفت سین خانه ما را میچینند و این ماندگارترین تصویری است که از نوروز در خاطر من مانده است. به نظر من هر کدام از «سین»های هفت سین یک نماد است و قشنگیهای خاص خودش را دارد، بنابراین نمیتوانم بین آنها دوست داشتنیترین را انتخاب کنم!
دانیال عبادی
هفت سین خانه مان هنر دست خودم است
نوروز یعنی نو شدن؛ یعنی باید یک سال جدید را شروع کنیم و در رفتارمان نیز اگر مشکلی وجود دارد، تجدیدنظر کنیم. نوروز یعنی اگر از کسی دلخوری خاصی داریم، ببخشیم و اگر مشکلی بین ما و دیگری وجود دارد، درصدد برطرف کردنش برآییم. در کل باید در زندگی و درون خودمان تغییراتی اساسی به نفع نو شدن ایجاد کنیم. اصولا نوروز برای من خوش یمن بوده و اتفاقات خوبی در آن برایم افتاده است. امسال هم مثل سالهای گذشته خودم سفره هفت سین خانهمان را تزئین میکنم و میچینم. من همه سینهای هفت سین را دوست دارم، چون هر کدامشان بیانگر یک چیز است و از قدیم تا امروز برای ما ایرانیان قابل احترام بوده است. برای همین است که میگویم همه سینهای هفت سین را دوست دارم، چون در پس انتخاب هر کدامشان حتما تدبیری وجود داشته است.
برای تعطیلات نوروز امسال هنوز تصمیم قطعیای نگرفتهام، ولی هر جا باشم، حتما در کنار خانوادهام خواهم بود و احتمالا به سفر خواهیم رفت.
امیرعلی دانایی
قرآن، آینه و سیب؛ اعضای ثابت هفت سین ما
برنامه امسال من برای تعطیلات نوروز مسافرت است، احتمالا به همراه خانواده به شمال کشور خواهیم رفت. غم انگیزترین نوروزی که همیشه در ذهنم باقی میماند مربوط به آن سالی میشود که دو ماه قبل از عید پدرم فوت کردند و آن سال جایشان سر سفره هفت سین خانه ما خالی بود.
خب هر سالی که تازه میشود برای آدمها بسان بهاری میماند که بعد از زمستان از راه میرسد، برای همین انسانها با انرژی و نیرویی تازه به ادامه زندگی امیدوار میشوند و خیلی از کارهایی را که ممکن است در سالهای گذشته موفق به انجام آنها نشده باشند با گفتن «انشالله سال دیگر انجامشان خواهم داد.» آغاز میکنند. نوروز یک انرژی تازه و نو شدن است و من هم برای سال جدید برنامههای زیادی دارم.
من بین اعضای هفت سین، قرآن، آینه و سیب را بیشتر از بقیه دوست دارم؛ هرکدام اینها حس خوبی به آدم میدهند. تا حالا به تنهایی هفت سین خانهمان را نچیدهام، اما همیشه در برپا کردن آن به مادرم کمک کردهام.
امیدوارم سال ۹۲ سالی پر از موفقیت و برکت برای همه ایرانیهای عزیزمان باشد و انشالله سال دیگر وضعیت اقتصادی و تورم مملکتمان و این گرانیهایی که همهمان دچارش شدهایم برای همیشه از بین برود و دیگر شاهد این موضوع نباشیم که پدری برای آوردن لقمهای نان سر سفره خانواده اش مجبور باشد زحمت زیادی بکشد یا پیش زن و بچهاش شرمنده باشد. متاسفانه این اتفاق این روزها در جامعه مان خیلی زیاد شده و امیدوارم پدرهای کشورمان بتوانند با لبی خندان سر سفرههای خانه شان نان داغ ببرند و از زندگی کنار همدیگر لذت ببریم.
یوسف تیموری
اتفاقی نمیافتد اگر عیدی نگیرم!
یادم است اولین عیدی من 20 تومان بود، البته هیچ وقت عیدیهایم را نگه نمیداشتم و خیلی سریع خرجشان میکردم! بیشتر با عیدیهایم خمیر بازی میخریدم و با آنها عروسک خمیری درست میکردم. مادر و پدر بزرگم هر سال به رقم عیدیهایشان اضافه میکردند؛ مثلا وقتی 7 سالم بود 20 تومان عیدی گرفتم و وقتی 15 سالم بود، شد دو تا ۵۰۰ تومانی. یادش بخیر. الان هم که بزرگتر شدهایم، تا زمانی که خواهرانم در خانه بودند، مادرم به همه عیدی میداد، ولی الان زیاد ذوق ندارم عیدی بگیرم و هیچ اتفاقی هم نمیافتد عیدی نگیرم.
جمشید مشایخی
دعوا بر سر خوش قدمی من!
ملت ایران احترام زیادی برای نوروزشان قائل اند. سالها پیش (شاید بیش از 25 سال پیش) یکی از دوستان، من و همسرم را به روستایی دعوت کرد و سال تحویل را آنجا پای سفره هفت سین گرمشان جشن گرفتیم. همه جای ایران همینطور است. نوروز جشنی است که شب و روز مساوی میشود، اگر آدمها کینه یا دلخوریای از یکدیگر دارند در دید و بازدیدهای عیدانهشان کنار میگذارند و دست دوستی به هم میدهند. به هر ترتیب داریم در بهترین فصل خدا قدم میگذاریم؛ در شروع فصل بهار درختان از خواب زمستانی بیدار میشوند و زندگی نویی را از سر میگیرند، حیوانات از آغُلهایشان بیرون میآیند و با حضور در فضای باز به چرا مشغول میشوند. به هر تقدیر، بوی گلهای زیبا، شکفتن شکوفهها، صدای بلبلها و خیلی چیزهای دیگر از جمله نعمات خداوند است که انسان را به وجد میآورد و تحتتاثیر قرار میگیرد و به نوجویی و نوخواهی میپیوندد و آن را دوست بدارد.
هفت سین که باید باشد، اگر نباشد که غم دل آدم را میگیرد! البته این اتفاقات در بچگی حال و هوای دیگری دارد؛ بچه دوست دارد لباس نو بپوشد، عیدی بگیرد، در تعطیلات با دوستانش تفریح و بازی کند و خلاصه حال و هوای دیگری دارد. با وجودی که ۷۸ سال از عمرم میگذرد، اما هیچ وقت نوروز را فراموش نمیکنم، شاید نگاهم با نگاه زمان بچگیام فرق کرده باشد، اما مگر میشود این عید باستانی را جشن نگرفت؟ واقعا در تمام این سالها آرزویم این بوده که یک روز ببینم دیگر در این دنیا جنگی وجود ندارد و صلح برقرار است، اما یکسری خبرها که از خیلی نقاط دنیا میشنویم و میبینیم هر روز بمب گذاری و جنگ است، بسیار ناراحت میشوم و مینشینم فکر میکنم چرا یک انسان باید انسان یا حتی موجودات دیگر خداوند را از بین ببرد؟ موجوداتی که هر کدام برای خود ارزشمند هستند. واقعا چرا نباید به سخن بزرگان توجه کنیم؟ مثلا حضرت حافظ میفرمایند: «یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟/ ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری» یا حضرت سعدی میفرمایند: «بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت/ به شرط آنکه نگوییم از آن چقدر حکایت» اشعاری از این دست تنها متعلق به ملت ایران نیست، «وقتی
میگوید عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» یعنی همه عالم را دوست دارم، بنابراین نگاه این اشعار به همه جهان است؛ جهانی که در آن زندگی میکنیم. به هر حال هر کسی در این جهان ایدئولوژی و دین خودش را دارد ولی در روابط انسانها باید عشق، دوستی و محبت برقرار باشد که متاسفانه امروز نیست!
ما در پارچین ورامین و در نقطهای از آن زندگی میکردیم که کارخانجات شیمیایی زیادی آنجا قرار داشت. پدرم افسر مهندس و تحصیلکرده آلمان و سوئد بودند. ارتش کارخانه تسلیحات داشت که یکی از آنها در پارچین قرار داشت، یکی بالاتر از میدان ژاله سابق، دیگری در خیابان پاسداران و یکی دیگر هم حوالی میدان توپخانه که تفنگ و توپ تولید میکرد. همه اینها کارخانجات شیمیایی بودند و اسید سولفوریک، اسید نیتریک، باروت، دینامیت و الکل صنعتی محصولاتشان بود. پدر من نیز در یکی از همین کارخانهها فعالیت میکردند و من نیز در همان پارچین به دنیا آمدم. آنجا محیط خانوادگی دلنشینی برقرار بود و آدمهای مختلفی از نقاط گوناگون ایران در آن زندگی و کار میکردند. یادم هست نزدیکهای عید که میشد، پدرم برایمان لباس و کفش نو میخرید و ما بچهها هر چند وقت یک بار میرفتیم سر کمدها و کفشها و لباسها را نگاه میکردیم و دعا میکردیم زودتر عید شود و بتوانیم آنها را بپوشیم یا با پدر و مادرمان به تهران برویم و از اقوام عیدی بگیریم! (خنده) آن روزها عشق و شوق زیادی میان بچهها جریان داشت. خب 13 روز تعطیل بود و تمام آن روزها به بازی و شادی میگذشت.
بچه که بودم، دو شخصیت به نامهای «اوس حبیب» و «اوس وجیه الله» بودند که به محض تحویل سال اولین کسی که باید در خانهشان قدم میگذاشت من بودم! آن زمان ۶-۵ سالم بود و وقتی عید به خانهشان میرفتم، به من عیدی میدادند و خب چون بچه بودم، میآمدم خانه و میگفتم عیدی گرفتم! پدرم میگفتند چرا از اینها که کارگر و زحمت کشاند عیدی گرفتی؟! شاید همین مبلغ کم هم در زندگیشان تاثیرگذار باشد. در جواب پدر میگفتم «بابا به خدا من نمیخواستم بگیرم، ولی آنها گفتند اگر نگیری، به ما توهین کردی، چون این رسم است و باید بگیری.» آنها من را به خانهشان میبردند، چون اعتقاد داشتند من خوش قدم هستم.
علی انصاریان
سینِ سکه چشمگیرتر است!
تفاوت نوروز امسال برای من در این است که هر سال فوتبال بازی میکردم، اما امسال تنها سالیاست که دیگر بازی نمیکنم، بنابراین دوست دارم امسال در جبران سالهای گذشته کنار خانوادهام باشم و ترجیح میدهم تهران بمانم، چون اصولا ایام عید تهران به نسبت دیگر شهرهای ایران شرایط بهتری دارد و ایدهآلترین انتخاب برای این ایام است، به این دلیل که برخلاف روزهای دیگر سال حسابی خلوت میشود و آدم میتواند خیلی راحت به امور زندگی و کارهایش برسد. فکر میکنم در این ۱۵-۱۴ روز عید تهران یک نفس راحت از دست جمعیت زیادش میکشد، هر چند خیلیها هم با وجودی که تهران جاهای دیدنی زیادی ندارد، از شهرستانهای مختلف به پایتخت میآیند، اما با این وجود باز هم تهران خلوتتر از دیگر روزهای سال میشود.
هیچ وقت یادم نمیرود با تیم ملی در اردوی قبرس بودیم که وقتی سال تحویل شد، بعد از یک تبریک و روبوسی کوچک رفتیم سر تمرین! بدترین نوروزی هم که تجربه کردهام به دو سال پیش برمیگردد که آن سال پدرم را در همین تعطیلات نوروز از دست دادم، برای همین از آن موقع به بعد عید برایم دیگر حس و حال خیلی خوبی ندارد، البته عید برای بچهها همیشه هیجان انگیز است و از آن به خاطر نو شدن و خرید لباس نو نهایت لذت را میبرند. خودم که خیلی سال است وقت عید دیگر لباس نو نمیخرم، ولی این ذوق و شوق بچهها را دوست دارم. امیدوارم در این روزهایی که سال عوض میشود، آدمها هم همگام با سال عوض شوند و تغییر کنند و مثل سال قبل نباشند. همیشه گفتهاند که زمستان، بهانهای است برای رسیدن به بهار؛ بهار هم که سرسبزیاست و نشان میدهد آدمها در حال نو شدن هستند، امیدوارم خیلی از ما هم تغییر کنیم هر چند متاسفانه این اتفاق بهندرت میافتد! امسال خیلی بیشتر از سالهای دیگر دعا میکنم شرایط اقتصادی کشورمان درست شود، چون آرزویم این است که هیچ پدر و مادری شب عید شرمنده بچههایشان نباشند.
امیدوارم هیچ پدر و مادری به خاطر مسائل اقتصادی در مقابل خواسته بچههایشان گیر نکنند، چون این اتفاق بسیار تلخ و ناراحتکننده است. خب ما هم خانواده 5 نفرهای بودیم که با شرایط بسیار سختی بزرگ شدیم و تمام مخارج این خانواده به واسطه حقوق کارمندی پدرمان تامین میشد، برای همین شرمندگی پدر و مادر وقت شب عید ناراحتم میکند.
من یک برادر بزرگتر از خودم به نام محمد دارم و یک خواهر کوچکتر (که البته لباس هایش دخترانه بود!) هر وقت من و محمد برای خرید لباس شب عید میرفتیم و اگر مثلا قرار بود کاپشن بخریم، حتما یک شکل میخریدیم با این تفاوت که برای محمد دو سایز از کاپشن من بزرگتر بود! من هم وقتی عیدیهایم را میگرفتم، از قبل نقشهاش را کشیده بودم؛ یا تفنگ ترقهای میخریدم یا توپ! متاسفانه در بچگی اصلا بچه آرامی نبودم و پدر و مادرم را خیلی اذیت میکردم!
خودم تا حالا هفت سین نچیدهام، ولی شاید بعضی وقتها برای چیدنش به مادرم کمک کنم. بالاخره خودتان میدانید خانمها کار کردن آقایان را قبول ندارند! یعنی حتی اگر آقایان خوب کار کنند هم باز یک حرفی برایشان درمیآورند! بین سینهای هفت سین هم که معلوم است؛ عاشق «سکه»اش هستم! (خنده) از نظر من همه سکه را دوست دارند و هر کس هم بگوید دوست ندارم، دروغ میگوید! سیب، سبزه و سرکه و... همه جای خودشان ولی سکه نوری دارد که چشم آدم را میگیرد! (خنده)
بهرام رادان
عید در ایران حال و هوای دیگری دارد
من به جز پارسال اکثر سال تحویلها کنار خانواده بودهام، امسال هم سعی میکنم به هر وسیلهای شده کنارشان حضور داشته باشم، هر چند الان ایران نیستم.
مطمئنا امسال هنگام تحویل سال جای خانواده و دوستانی که در ایران هستند در کنار من خالی است. خب عید در ایران حال و هوای دیگری دارد، به خصوص هوای جاده چالوس و شمال در عید برای همه مان زیباترین نوستالژی است.سال نود و یک شاید یکى از مشکلترین سالها بود، نه فقط براى من. امیدوارم سال آینده حالمان بهتر از این باشد. آمین.
سیدعلی ضیاء
نوروز یعنی خانه تکانی دل
نوروز بیشتر خانهتکانی دل است و همه باید تلاش کنیم تا برنامهای داشته باشیم برای تغییر در سال جدید و انشالله حرکت به سمت خوبیها.
من که قطعا در عید مسافرت برو نیستم؛ یعنی در عید و زمان شلوغی و این حرفها هیچ وقت مسافرت نرفتهام، مگر زمان کودکی که باید کنار خانوادهام میبودم، اما وقتی بزرگتر شدیم و خانواده توجه بیشتری به حرفهایمان نشان میدادند، عموما در نوروز سفری نرفتیم، اما خب احتمالا امسال میروم کاشان؛ شهر خودم، البته این مسافرت حساب نمیشود، چون کاشان شهر خودم است و خیلی هم آنجا راحتم و خوش میگذرد.
همه نوروزهای زندگی من خیلی خاطرهانگیز بوده است، اما خب خیلی از عزیزان و دوستانی که من را میشناسند میدانند که همیشه تمام تلاشم را میکنم که در این روزها حتما کنار خانوادهام باشم. یادم میآید سه سال پیش برنامهای در کیش داشتیم که باید تمام نوروز را آنجا میبودم و برنامه اجرا میکردم، اما برای اینکه لحظه تحویل سال کنار خانوادهام باشم، ساعت 6 بعدازظهر 29 اسفند بلیت گرفتم که البته سه ساعت تاخیر در پرواز داشتیم و با این وجود یک ربع به 12 شب رسیدم تهران، ساعت 12 سوار ماشین شدم و دو و نیم صبح رسیدم کاشان و ساعت سه صبح هم سال تحویل میشد.
بعد از تحویل سال ۴-۳ ساعت خوابیدم، ۸ ساعت آمدم تهران و دوباره یک بعدازظهر به سمت کیش پرواز کردم. منظورم این است که تمام سعیام را کردم لحظه تحویل سال حتما کنار خانوادهام باشم. پارسال هم مشابه همین اتفاق افتاد. با تمام این تفاسیر دارم همه تلاشم را میکنم که امسال خاطرهانگیزترین نوروز زندگیام باشد. سختترین نوروز زندگیام نوروزی بود که لحظه سال تحویل گریه پدرم را دیدم، آن هم به این دلیل بود که هر سال مادربزرگ پدریام سر سفره هفت سین ما مینشست و در اولین سالی که دیگر حضور نداشت، پدرم زار زار گریه میکرد و خیلی نوروز سختی بود. به هر صورت فراق و دوری هر عزیزی برای آدمها بسیار سخت است.
عموما اگر کاشان باشم، سفره هفت سین خانه را من و خواهرم با هم میچینیم، البته این در صورتی است که حتما پیش هم باشیم؛ یک بار میبینی مثل پارسال میشود که لحظه سال تحویل میرسم خانه و جالبیاش این است که اگر آن لحظه کنار خانواده نباشم، همیشه عکسم را روی یک برگه پرینت میگیرند و کنار سفره میگذارند و رویش مینویسند «علی جان جایت خالیاست...» بعدش هم عکسهای آن روز را برایم ایمیل میکردند و میدیدم. میخواهم بگویم خانوادهام حضور آن کسی که حالا به هر دلیلی ممکن است کنارشان نباشد را درک میکنند.
بین سینهای هفت سین علاقه زیادی به سیب دارم، دلیلش را نمی دانم ولی شاید چون نسبت به بقیه سینها عاشقانهتر است. من هم که کلا آدمی هستم که سر سال تحویل عموما حس و حال عجیب و غریبی دارم و برای همین هم هست که سیب را بیشتر دوست دارم.
بهنوش بختیاری
به احترام مردمم نه آجیل میخرم نه سفر میروم!
تعبیر من از نوروز مثل همه آدمها بهار، شکوفایی، تمیزی، زندگی، دوباره نو شدن و خیلی چیزهای دیگر است که همه به آن معتقدند و به نظر من هر چیزی که قدیمیها درباره این رسم کهن گفته اند درست است.
ما که هر سال نوروز تهران هستیم و جایی نمیرویم، مخصوصا امسال که خیلی بچهگانه است کسی بگوید میخواهم به خارج از کشور بروم! چون هر کس این کار را بکند، احتمالا یا خیلی پولدار است یا پول باد آورده دارد! (خنده) منظورم از پول بادآورده این است که اگر کسی حتی پولدار هم هست نباید در این شرایط پولش را صرف سفر خارجی کند، چون واقعا ارزش ندارد آدم با این قیمت دلار برود سفر!
شخصا حتی اگر امکان مالیاش هم برایم وجود داشت، باز به احترام مردمم این کار را نمی کردم. کلا نوروز امسال به احترام مردم ایران قصد دارم خیلی از کارهایی را که سالهای گذشته انجام میدادم نکنم؛ مثل نخریدن آجیل و خیلی چیزهای دیگر و نرفتن سفر خارجی و حتی داخلی تا مردم اگر با من معاشرت میکنند مثل همیشه راحت باشند.
در کل همینجا تهران میمانیم و تعطیلات را به دید و بازدیدهای خانوادگیمان میگذرانیم.
همیشه دید و بازدیدهای عید برایم شیرین و خاطرهانگیز بوده و از آنجا که اصولا در زندگیام لحظات غمانگیزی ندارم، خاطره بدی از نوروز در ذهنم نیست.
هفت سین به خانه آدم رنگ و لعاب زیبایی میبخشد، ضمن اینکه این کار یک سنت ایرانی است و امسال هم اگر خدا بخواهد، هفت سین خانهمان را خودم میچینم. با این کار حس انسانی به آدم دست میدهد و هر سال هفت سین میچینم و اتفاقا خوشگلش را هم میچینم. بین سینهای هفت سین «سبزه» را بیشتر از بقیه دوست دارم؛ برای اینکه طراوت دارد، بوی رشد میدهد، امید زندگانی است و روح انسان را تازه میکند.
اشکان خطیبی
کنار همسرم اولین هفت سین مشترکمان را میچینیم
نوروز یعنی روز نو و بیشتر از این تعبیر خاصی ندارد. امسال نوروز به دلیل اینکه مشغول تمام کردن آلبوم موسیقی «ترافیک» هستم کار میکنم و تا زمانی که این کار تمام نشود، عملا سال نیز برای من تمام نشده است! هر وقت تمام شد، تعطیلات ما تازه شروع میشود. (خنده)
نوروز با خودش حال و هوایی میآورد که نمیتوانی از آن خاطره بدی داشته باشی، مگر اینکه خدای ناکرده در این ایام عزیزی را از دست داده باشی که خب این مسلما ناراحتکننده است.
خدا را شکر که این اتفاق برای من نیفتاده است. چیدن سفره هفت سین که یک رسم ایرانی است مثل مسیحیها که حتما باید درخت کریسمس داشته باشند و کنار آن جشن بگیرند.
قدیمترها که ازدواج نکرده بودم، هنگام تحویل سال به خانه دوستانم میرفتم تا تنها نباشم، ولی در این یک سالی که ازدواج کردم، ایران نبودم که اصلا بتوانم سفره هفت سین بچینم، ولی امسال قرار است کنار همسرم هفت سین بچینیم و نوروز را جشن بگیریم. بین سینهای هفت سین «سکه» و «سبزه» را بیشتر دوست دارم.
سبزه را برای این دوست دارم که زنده است و حال و هوایش بهتر از بقیه «سین»هاست. از «سرکه» هم خیلی بدم میآید، چون بویش در فضای خانه پخش میشود و اذیت میکند! (خنده)
ارسال نظر