آیا بیتفاوتی نسبت به پول فضیلتی بزرگ است؟ - ۱۳ مهر ۹۱
در شماره هشتم مطلبی در خصوص نحوه آموزش پس انداز کردن به کودکان درج شده بود، بعد از انتشار آن
در شماره نهم یکی از نویسندگان، نقدی به مطلب مزبور نوشت و حالا دوباره نقد جدیدی بر نقد وارده برایمان ارسال شده که در ادامه میخوانید.
در شماره ۹ ضمیمه آخر هفته روزنامه دنیای اقتصاد، مطلبی با عنوان «و قلک اولین اشتباه ماست» منتشر شده که در پاسخ به یکی از نوشتههای پیشین در این نشریه که به راههایی برای بهبود هوش مالی در کودکان میپرداخت، در آن موضوعاتی بیان شده بود. به بهانه این مطلب، در اینجا به بعضی دیدگاههایی که ردپایشان در این نوشته دیده میشود، پرداخته میشود.
در شماره هشتم مطلبی در خصوص نحوه آموزش پس انداز کردن به کودکان درج شده بود، بعد از انتشار آن
در شماره نهم یکی از نویسندگان، نقدی به مطلب مزبور نوشت و حالا دوباره نقد جدیدی بر نقد وارده برایمان ارسال شده که در ادامه میخوانید.
در شماره ۹ ضمیمه آخر هفته روزنامه دنیای اقتصاد، مطلبی با عنوان «و قلک اولین اشتباه ماست» منتشر شده که در پاسخ به یکی از نوشتههای پیشین در این نشریه که به راههایی برای بهبود هوش مالی در کودکان میپرداخت، در آن موضوعاتی بیان شده بود. به بهانه این مطلب، در اینجا به بعضی دیدگاههایی که ردپایشان در این نوشته دیده میشود، پرداخته میشود. در ابتدای این متن به نقل از کتاب «فضیلتهای ناچیز» آمده است: «تا آن جا که مربوط به تربیت بچهها میشود، فکر میکنم که به آنها نباید فضیلتهای ناچیز، بلکه باید فضیلتهای بزرگ را آموخت. نه صرفهجویی را که سخاوت را و بیتفاوتی نسبت به پول را.» در این نقل قول که دیدگاه اصلی متن مزبور بر محوریت آن واقع بود، بیتفاوتی نسبت به پول فضیلتی بزرگ دانسته شده و صرفهجویی فضیلتی ناچیز قلمداد شده است. معلوم نیست که مطابق چه مبنایی دو مفهوم صرفهجویی و سخاوت مقابل هم گذاشته شده اند. یک فرد میتواند نسبت به دارایی خود بیتفاوت نباشد، آن را مدیریت کند و در عین حال به عنوان ارزش و فضیلتی اخلاقی، نسبت به دیگران سخاوتمند هم باشد. در جای دیگری از متن نوشته شده: «مزه پول جمع کردن در دوران کودکی ما
مثل امروز کثیف نبود»، در حالی که باز هم مشخص نمیشود اصولا به جز حسی نوستالوژی نسبت به گذشته، چه دلیل دیگری برای تفاوت زمان فعلی با «آن زمانها» وجود دارد. بلکه در ادامه برای توجیه تفاوت بین ارزش پول جمع کردن در گذشته و امروز، بیان میکند: «چون هر چه زمان میگذرد پول کثیف تر میشود. بنابراین قلک اولین اشتباه ماست.» گزاره دیگری که به نظر نمیرسد مبنایی برای طرح آن بتوان پیدا کرد.
نویسنده در ادامه با ارزشگذاری دیگری راجع به پس انداز مینویسد: «از آن جایی که همه، هر کدام به طریقی تحت ستم مساله پول هستیم، اولین فضیلت ناچیزی که به فکرمان میرسد، یاد دادن پس انداز به فرزندان مان است.» جای طرح این پرسش وجود دارد که واقعا چه چیزهایی را میتوان ارزش دانست؟ آیا به راستی پس انداز کردن از لحاظ اخلاقی عمل ناچیزی است؟ واقعیت این است که نگاه منفی به چنین پدیدههایی نظیر پول و پسانداز، بیش از آن که به ماهیت آنها بستگی داشته باشد، به کارکرد آنها در بستری که استفاده میشود، وابسته است.
بحث دیگری که میتوان به آن پرداخت تفاوت بین هنجارهای شخصی و هنجارهای قابل توصیه است. یعنی فارغ از نگاه ارزشگذارانه، رواج بعضی از رفتارها در جامعه، چه تبعات اجتماعی به دنبال دارد. واقعیت این است که انگیزه و حرکت افراد برای پیگیری «نفع شخصی» خود، پیوند مستقیمی با «نفع جامعه» دارد. این هماهنگی بین نفع شخصی و نفع همگانی که آدام اسمیت آن را دست نامرئی نامید، یکی از پایههای علم اقتصاد است. در این نگاه، رواج روحیه سختکوشی، کسب درآمد و «پسانداز داراییها» برای سرمایهگذاری و کسب درآمد بیشتر، نه تنها ویژگی نامطلوبی دانسته نمیشود، که شرط ضروری برای بهبود وضعیت زندگی افراد در اجتماع است. ماکس وبر نیز در کتاب «آیین پروتستان و روح سرمایهداری»، یکی از دلایل ظهور سرمایهداری که به جهش اقتصادی بزرگی در کشورهای اروپایی انجامید را ارزشهایی میدانست که در جنبشهای اصلاحات مذهبی رواج پیدا کرد. نوگرایان مذهبی در آن زمان، بر خلاف سنتهای کاتولیکی که به کار بیش از نیاز نظری منفی داشتند، کار افراد و تلاش بیشتر را در کنار صرفهجویی به عنوان ارزشهای مذهبی والا قلمداد کردند. به بیان دقیقتر وبر تمایز ایجاد شده را، گذر از
زهدورزی فارغ از دنیا به زهدورزی درون دنیا خواند.
به نظر میرسد که اگر چه جریان اصلی در فرهنگ ایرانی و همچنین سنت شیعی اسلامی به کار و تامین معیشت نگاه مثبتی داشته، ولی از دیرباز جریانهایی هم بوده اند که این ارزشها را نکوهش میکردند. اندیشههای صوفیانه از قدیم عزلتنشینی و دوری گزیدن از دغدغه معاش را موجب تعالی روحی میدانستند. ردپای این جریان را تا سالهای اخیر نیز میتوان مشاهده کرد. طرفه آن که در طول تاریخ در زمانهایی که مملکت به اوضاع حاد اقتصادی و گرسنگی عمومی میافتاد، این اندیشهها مقبولیت و طنین بیشتری مییافتند. گویی به نوعی تسکین غم بیچارگی مردمان را با نفی آرزوهای آنان انجام میدادند.
ارسال نظر