بازهم تلخ وشیرین زندگی - ۲۰ مهر ۹۱
هنگامه قاضیانی
بازیگر
وضعیت تئاتر بسیار بحرانی است و ظاهرا آخرین نفسهایش را میکشد و دلیلش را هم نمیدانم. اگر قرار است تئاتر زنده و پویا باشد، با این وضعیت امکانپذیر نیست. اگر خواهان پشتیبانی و تزریق اندیشه و معنویت در جامعه ایرانی از طریق تئاتر هستیم و اگر نگاه واقعبینانهای هم داشته باشیم باید گفت که با این وضعیت نمیتوان به تحقق این امر امیدوار بود؛ چرا که متاسفانه تئاتر در ایران تبدیل به ارائه گزارش کاری بدون برنامهریزی شده است. اوضاع سیاسی تئاتر بهتر از سینما و تلویزیون است.
بازیگر
وضعیت تئاتر بسیار بحرانی است و ظاهرا آخرین نفسهایش را میکشد و دلیلش را هم نمیدانم. اگر قرار است تئاتر زنده و پویا باشد، با این وضعیت امکانپذیر نیست. اگر خواهان پشتیبانی و تزریق اندیشه و معنویت در جامعه ایرانی از طریق تئاتر هستیم و اگر نگاه واقعبینانهای هم داشته باشیم باید گفت که با این وضعیت نمیتوان به تحقق این امر امیدوار بود؛ چرا که متاسفانه تئاتر در ایران تبدیل به ارائه گزارش کاری بدون برنامهریزی شده است. اوضاع سیاسی تئاتر بهتر از سینما و تلویزیون است.
هنگامه قاضیانی
بازیگر
وضعیت تئاتر بسیار بحرانی است و ظاهرا آخرین نفسهایش را میکشد و دلیلش را هم نمیدانم. اگر قرار است تئاتر زنده و پویا باشد، با این وضعیت امکانپذیر نیست. اگر خواهان پشتیبانی و تزریق اندیشه و معنویت در جامعه ایرانی از طریق تئاتر هستیم و اگر نگاه واقعبینانهای هم داشته باشیم باید گفت که با این وضعیت نمیتوان به تحقق این امر امیدوار بود؛ چرا که متاسفانه تئاتر در ایران تبدیل به ارائه گزارش کاری بدون برنامهریزی شده است. اوضاع سیاسی تئاتر بهتر از سینما و تلویزیون است. حداقل در تئاتر مشخص است که با چه آدمهایی سروکار داری. جوابت را میدهند و تکلیف، روشن است. حسن نیت آدمهای تئاتر مسلم است. نه اینکه سینما حسن نیت نداشته باشد؛ اما در سینما تکلیف هیچکس با خودش روشن نیست بنابراین تکلیف بازیگر را هم مشخص نمیکنند. فلسفه به وجود آمدن هنر این است که با بیانی غیرمستقیم به بیان مسائل بپردازد. قصههای تلخ و شیرین همیشه در کنار هم هستند و زندگی پر از این تلخ و شیرینهاست. در هیچ جای دنیا نیست که همه زندگیها شیک و شیرین باشد. همه جای دنیا تلخی و شیرینی با هم در جریان است و طعم هیچ کدام بدون دیگری احساس نمیشود و این تئاتر است که میتواند با رودر رو شدن با تماشاگر به بیان این مشکلات بپردازد. این روزها در کافه تماشاخانه ایرانشهر نمایشی به کارگردانی هومن سیدی با نام «روایت نا تمام یک فصل معلق» در حال اجرا است که پر از کمدی تلخ و بعضا گزنده است. این موقعیتهای طنز اصلا محض خنده صرف نیست و به دل تماشاگر میچسبد. در بستری که آدمهای نمایش در آن قرار گرفتهاند همه چیز کمیک به نظر میآید و قصد کارگردان این است که مخاطب این کمدی تلخ را باور کند و بشناسد.
بازیگر
وضعیت تئاتر بسیار بحرانی است و ظاهرا آخرین نفسهایش را میکشد و دلیلش را هم نمیدانم. اگر قرار است تئاتر زنده و پویا باشد، با این وضعیت امکانپذیر نیست. اگر خواهان پشتیبانی و تزریق اندیشه و معنویت در جامعه ایرانی از طریق تئاتر هستیم و اگر نگاه واقعبینانهای هم داشته باشیم باید گفت که با این وضعیت نمیتوان به تحقق این امر امیدوار بود؛ چرا که متاسفانه تئاتر در ایران تبدیل به ارائه گزارش کاری بدون برنامهریزی شده است. اوضاع سیاسی تئاتر بهتر از سینما و تلویزیون است. حداقل در تئاتر مشخص است که با چه آدمهایی سروکار داری. جوابت را میدهند و تکلیف، روشن است. حسن نیت آدمهای تئاتر مسلم است. نه اینکه سینما حسن نیت نداشته باشد؛ اما در سینما تکلیف هیچکس با خودش روشن نیست بنابراین تکلیف بازیگر را هم مشخص نمیکنند. فلسفه به وجود آمدن هنر این است که با بیانی غیرمستقیم به بیان مسائل بپردازد. قصههای تلخ و شیرین همیشه در کنار هم هستند و زندگی پر از این تلخ و شیرینهاست. در هیچ جای دنیا نیست که همه زندگیها شیک و شیرین باشد. همه جای دنیا تلخی و شیرینی با هم در جریان است و طعم هیچ کدام بدون دیگری احساس نمیشود و این تئاتر است که میتواند با رودر رو شدن با تماشاگر به بیان این مشکلات بپردازد. این روزها در کافه تماشاخانه ایرانشهر نمایشی به کارگردانی هومن سیدی با نام «روایت نا تمام یک فصل معلق» در حال اجرا است که پر از کمدی تلخ و بعضا گزنده است. این موقعیتهای طنز اصلا محض خنده صرف نیست و به دل تماشاگر میچسبد. در بستری که آدمهای نمایش در آن قرار گرفتهاند همه چیز کمیک به نظر میآید و قصد کارگردان این است که مخاطب این کمدی تلخ را باور کند و بشناسد.
ارسال نظر