نایاب شدن جوک دست اول - ۱۱ آبان ۹۱
افشین صادقی‌زاده
روزنامه‌نگار
یادداشتی بر پرونده «جوک» در ضمیمه آخر هفته شماره 14 دنیای اقتصاد مرحوم آیزاک آسیموف داستان کوتاهی دارد به نام «جوکستر Jokester » با یک ایده ناب و درجه یک:دانشمندی به نام «نوئل میرهوف» با کمک یک ابر کامپیوتر به دنبال یافتن جوک اوریجینال است ؛ جوکی ناب که ریشه همه جوک‌های جهان باشد.کامپیوتر بیچاره هم مدام پدیده «جوک» را تحلیل می کند و جواب‌های منطقی می دهد ودرآخر هم به این نتیجه می‌رسد که هیچ جوک اولی وجود ندارد. بعد از خواندن این قصه فهمیدم جناب آسیموف که در جهان ادبیات علمی تخیلی وزنه‌ای محسوب می‌شود هم مثل من بارها در تنهائی و خلوت با خودش فکر کرده جوک‌ها را چه کسانی می‌سازند وعاجز از پیدا کردن جواب دست به دامان «ابر کامپیوتر» هم شده اما آخر هم به جواب نرسیده و نادان از دنیا رفته است!
حالا دوستان «دنیای اقتصاد» جوابی برای این سئوال پیدا کرده اند و نشان دادند که کامپیوترها هر چقدر هم «ابر» باشند باز هم باید در مقابل بشر لنگ بیندازند.
به زعم من پرونده «جوک» دو مزیت و یک عیب دارد: اول از همه سوژه پرونده، اعتراف می‌کنم با وجود اینکه به عنوان روزنامه نگاربارها به این موضوع فکر کرده بودم اما تنبلی ذاتیم مانع به سرانجام رساندنش می‌شد و به شدت خوشحالم که همکارانم و درصدر آنها امیرهادی انواری خستگی ناپذیر،سراغ این سوزه رفته‌اند.گفت‌وگو ‌ها دومین مزیت پرونده است.اگرچه از آقای ماهی‌صفت وکیش شخصیتش زیاد خوشم نمی‌آید اما خواندن گفت‌وگو با یکی از تولیدکنندگان جوک برایم جذاب بود و گفت‌وگو با «صمد و ممد» که سورپرایز پرونده بود.کاش این دومی کمی مفصل‌تر بود یا جزئیات بیشتری می‌داشت.
اما آنچه که در این پرونده جای خالیش را احساس کردم بررسی نقش تکنولوزی در پردازش و جابجائی جوک بود. اساسا جوک تعریف کردن در کنار تعریف خاطره یکی ازلذت‌های همنشینی‌ها است.اما این روزها به‌جای شنیدن جوک‌ها بیشتر آنها رامی‌خوانیم، پدیده«اس ام اس» خودش را آنقدر به ما تحمیل کرده که برای تعریف کردن جوک منتظر یک همنشینی نمی‌شویم و به محض شنیدنش یا خواندنش آنرا برای دوستان‌مان به شکل دیجیتال تعریف می کنیم و لذت تجربه جمعی را از دست می‌دهیم.جوک‌هائی هم که تمام بامزگیشان در میمیک راوی نهفته به تدریج محو می‌شوند.شاید یکی از دلایلی هم که این روزها مدام غر میزنیم چرا جوک جدید و دست اول کم شده همین تکنولوژی صفر و یکی باشد.نگرانم که شاید نسل چهارمی‌ها که کامپیوتر و موبایل به یکی از اعضا بدنشان بدل شده لذت قهقهه زدن‌های دسته جمعی را کم کم به فراموشی بسپارند.